چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)

مشخصات كتاب

سرشناسه : طبسی نجم الدین - 1334 عنوان و نام پديدآور : چشم اندازی به حکومت مهدی عج / نجم الدین طبسی وضعيت ويراست : ویرایش 2 مشخصات نشر : قم بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، 1380. مشخصات ظاهری : 224 ص فروست : بوستان کتاب قم شماره کتاب 918 شابک : 964-371-056-4 11500ریال يادداشت : ویرایش قبلی این کتاب در سال 1373 تحت عنوان "چشم اندازی از حکومت مهدی عج " توسط انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است يادداشت : ص ع لاتینی شده . Najm - Al - Din Tabasi. chesmandazibe hokumate mahdi = An outlook on the mahdi government . يادداشت : چاپ چهارم 125001382 ریال :ISPN 964-371-367-9 یادداشت : کتابنامه ص [216] - 224؛ همچنین به صورت زیرنویس عنوان دیگر : چشم اندازی از حکومت مهدوی عج موضوع : مهدویت موضوع : مهدویت -- انتظار. شناسه افزوده : حوزه علمیه قم دفتر تبلیغات اسلامی بوستان کتاب قم رده بندی کنگره : BP224 /ط25چ 5 1380 رده بندی دیویی : 297/462 شماره کتابشناسی ملی : م 80-23619

پيشگفتار

منطقه شوش دانيال تازه از چنگال كافران بعثي آزاد شده بود و مردم كم كم به شهر باز مي گشتند. من كه در آن زمان افتخار حضور در جمع عزيزان رزمنده را داشتم، در آن فرصت در مسجد جامع آن شهر تاريخي، درس هايي را درباره امام زمان (عج) بر اساس كتاب بحار الانوار علّامه مجلسي بيان كردم.در آن هنگام بدين نكته توجّه كردم كه درباره امام زمان (عج) گرچه مباحث گوناگوني، مانند: راز طول

عمر، فلسفه غيبت، عوامل ظهور و... مطرح شده است، ولي درباره چگونگي قيام، سيستم حكومتي و شيوه زمامداري آن حضرت، آن چنان كه شايسته است، تحقيق و پژوهشي به عمل نيامده است. از اين رو، بر آن شدم تحقيقي در اين زمينه داشته باشم؛ شايد بتوانم براي سؤالاتي كه كم و بيش براي همگان مطرح است، پاسخي بيابم.يكي از پرسش هايي كه ذهن بيش تر انسان ها را به خود مشغول داشته، آن است كه امام (عج) چگونه نظام هاي سياسي گوناگون را - كه داراي افكار و توانايي هاي مختلفي هستند - از ميان برمي دارد و نظام واحد جهاني تشكيل مي دهد؟سيستم و برنامه حكومتي آن حضرت چگونه است كه در آن ظلم و ستمي در جهان نخواهدبود؛ فسادي صورت نمي گيرد و گرسنه اي يافت نمي شود؟اين انديشه چهار سال مرا به تحقيق و پژوهش در موضوع ياد شده واداشت، و نتيجه آن، كتابي شد كه در پيش روي داريد.در بخش نخست اين كتاب، اوضاع جهان پيش از ظهور امام (عج) - كه آكنده از جنگ و كشتار، ويراني وقحطي، مرگ و بيماري، ظلم وستم و ناامني و تجاوز است - مورد بررسي قرار گرفته، نتيجه گيري مي شود كه مردم در آن هنگام از مرام ها، مكتب ها و حكومت هاي گوناگون - كه هركدام ادّعاي رعايت حقوق بشر، سعادت انسان و نجات آنان را داشته اند - مأيوس شده، از بهبود اوضاع نابسامان جهان نااميد گشته اند و در انتظار ظهور مصلحي به سر مي برند تا نجات بخش آنان باشد.بخش دوم كتاب، به چگونگي قيام و انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) مي پردازد؛ نهضتي كه از كنار كعبه با اعلام آن حضرت آغاز مي گردد. ياران و پيروان حقيقي از سراسر جهان

به او مي پيوندند. ستاد فرماندهي شكل مي گيرد، سپاهيان منظم شده، فرماندهان منصوب مي شوند و عمليات در سطح وسيعي آغاز مي گردد.امام مهدي (عج) ظهور مي كند و به ريشه كن كردن ستم و ستمگر از جامعه مي پردازد. اين جامعه، محدود به سرزمين حجاز، خاورميانه و آسيا نيست؛ بلكه به وسعت كره زمين است.اصلاح چنين جامعه اي كه پر از ظلم و فساد است، كاري بس دشوار و مدّعي - آن در حقيقت - ادّعاي معجزه اي بزرگ دارد و اين معجزه به دست او تحقّق مي يابد.سومين بخش كتاب، به حكومت آخرين امام (ع) اشاره دارد. آن حضرت براي اداره جهاني رهيده از ستم و فساد و نيز تحقق حاكميت اسلام، دولتي قوي و كارآمد، از ياران توانمند زمان خويش و بزرگاني چون حضرت عيسي (ع)، سلمان فارسي، مالك اشتر، صالح و... از سَلَف صالح تشكيل مي دهد. هر چند نقش آنان را در براندازي حكومت هاي جور نمي توان ناديده گرفت، ولي نقش اصلي آنان در سازندگي و اصلاح جهان در حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) است.آن چه در اين پيش گفتار به اختصار ذكر شد، با بهره گيري از ده ها كتاب از - شيعه و سنّي- وبررسي صدها روايت، به صورت مبسوط و مستدل در كتابي كه در پيش رو داريد، آمده است.اميد است اين كتاب كه دورنمايي - هر چند نارسا - از جامعه اسلامي پس از ظهور عدالت گستر آل محمد (ص) را ترسيم كرده است، مقبول امام زمان (عج) و مورد استفاده مسلمانان ايران و منتظران واقعي امام زمان (عج) قرار گيرد و آنان را براي فراهم كردن زمينه ظهور آن حضرت آماده سازد.از خداوند بزرگ خواهانيم كه مرجع بزرگوار امام خميني (ره) را

كه جلوه اي از حكومت مهدي (عج) را در ايران به ما نشان داد با انبيا و معصومين محشور فرمايد و خادمان به اهل بيت ومملكت اهل بيت را موفق و در حراست از اين امّ القراي اسلام مؤيّد بدارد. در اين جا تذكر چند نكته ضروري است:1. ما مدّعي آن نيستيم كه در اين كتاب مطلب تازه اي ارائه كرده ايم؛ زيرا روايات آن را عالمان گذشته جمع آوري نموده، در برخي موارد، نتيجه گيري نيز كرده اند؛ امّا ويژگي اين كتاب، در اين است كه سعي شده به دور از اصطلاحات خاص و نزاع هاي ديني، مطالب را در قالبي نو، ساده و در خور فهم عموم ارائه كند.2. برداشت هايي كه از روايات صورت گرفته و به جايي استناد داده نشده است، نظر شخصي نويسنده مي باشد. از اين رو، ممكن است كه با دقت و تحقيق بيش تر و مقايسه روايات با يك ديگر، مطالب ديگري برداشت شود.3. هم چنين مدّعي نيستيم كه تمامي روايات مورد استناد در اين كتاب، صحيح و غير قابل خدشه است؛ بلكه سعي بر اين بوده است كه آن چه محدّثان و مؤلفّان معتبر در كتاب هاي شان آورده اند، نقل شود. هم چنين جز در پاره اي از موارد، از سند روايات بحثي به ميان نيامده است؛ زيرا در مقام اثبات يا نفي آن نبوده ايم. علاوه بر آن كه در بسياري از موارد، با تواتر اجمالي به صدور روايت قطع پيدا مي كنيم؛ به ويژه در رواياتي كه از طريق اهل بيت (ع) رسيده است.4. روايات اين كتاب پيش از تأليف و تدوين كتاب معجم احاديث [1] الامام المهدي (ع) جمع آوري شده است. از اين رو، مشتاقان به تحقيق بيش تر در اين زمينه

را به آن كتاب كه بحمداللّه پس از اين كتاب موفق به جمع آوري و تأليف و نشر آن شدم ارجاع مي دهيم.5. در بسياري از روايات كلمه الساعه و القيامه به ظهور حضرت مهدي (عج) تفسير شده است. ازاين رو، رواياتي كه به عنوان شرايط يا علائم الساعه والقيامه آمده، در اين كتاب به عنوان علائم ظهور آورده شده است.6. برخي از مطالب كتاب نياز به تحقيق بيش تري دارد؛ هر چند سعي شده درباره آنها توضيح داده شود. اميد است با عنايات الهي كتاب را در چاپ هاي بعدي با تحقيق بيش تري منتشر نماييم.در خاتمه به مصداق من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق، لازم است از برادران و دوستان به ويژه از دو برادر بزرگوارم، حجج اسلام محمد جواد و محمد جعفر طبسي براي رهنمودهاي شان و از حجج اسلام علي رفيعي و سيدمحمد حسيني شاهرودي براي بازنويسي و تنظيم مطالب كتاب، تشكر و قدرداني كنم.قم - نجم الدين طبسي 1373 ه.ش

دورنمايي از جهان پيش از ظهور

اشاره

آن گاه كه در روشنايي قرار داريم، از ارزش آن كم تر آگاه مي گرديم و زماني به ارزش واقعي آن پي مي بريم كه در ظلمت و تاريكي قرار گرفته باشيم.هنگامي كه خورشيد جهان افروز در پهنه آسمان مي درخشد، كم تر بدان توجّه داريم، ولي آن گاه كه در پس ابرها قرار گيرد و براي مدتي نور و گرما را از موجودات دريغ ورزد، به ارزش آن، آگاه مي گرديم.ضرورت ظهور خورشيد ولايت را آن گاه احساس خواهيم كرد كه از شرايط و اوضاع نابسامان پيش از ظهور آگاه شويم و شرايط سخت رواني آن دوران را درك كنيم. ترسيمي كلّي از آن دوران - كه برگرفته از روايات است - به شرح زير مي باشد:پيش از ظهور

امام زمان (عج) فتنه و آشوب، هرج و مرج، نابساماني، ناامني و ظلم و بيداد، نابرابري و اجحاف، قتل و كشتار و تجاوز، همه جا را فرا مي گيرد و زمين سرشار از ستم و بي عدالتي مي شود.جنگ هاي خونين ميان ملّت ها و كشورهاي جهان آغاز شده، زمين از كشته ها انباشته مي گردد. كشتار ناحق به حدّي زياد است كه هيچ خانه و خانواده اي يافت نمي شود كه يك يا چند عزيز خود را از دست ندهد. مردان و جوانان بر اثر جنگ ها از بين مي روند، تا آن جا كه هر سه نفر، دو نفر كشته مي شوند.امنيّت مالي و جاني از ميان ملّت ها رخت بر مي بندند، راه ها و جاده ها ناامن مي گردد، ترس، وحشت و هراس بشر را فرا مي گيرد، مرگ هاي زودرس و ناگهاني فراوان مي شود. كودكان معصوم با بدترين شكنجه ها، به دست فرمانروايان ستمگر كشته مي شوند، در خيابان ها و معابر عمومي به زنان باردار تجاوز مي گردد، بيماري هاي واگير و مرگ بار -شايد بر اثر تعفّن پيكر كشته شدگان يا به كارگيري سلاح هاي ميكربي و شيمايي- گسترش مي يابد. كمبود مواد غذايي، گراني و قحطي، زندگي مردم را فلج مي كند و زمين از پذيرش بذر و رشد و شكوفايي سر باز مي زند. باران ها قطع شده، يا بي هنگام فرومي آيد و زيان مي رساند. بر اثر قحطي، زندگي چنان سخت مي شود كه برخي از مردم براي تأمين قوت لايموت خود، زنان و دختران خود را در برابر اندكي غذا واگذارمي كنند.در آن شرايط دشوار، نااميدي، بشر را فرا مي گيرد و مرگ بهترين هديه الهي به انسان ها تلقّي مي شود و تنها آرزوي مردم، پايان يافتن زندگي است. در آن هنگام چون شخصي از ميان پيكر كشته شدگان و از كنار

گورستان ها بگذرد، آرزو مي كند: كاش يكي از آنان بود تا از زندگاني ذلت بار آسوده مي گشت.در آن هنگام هيچ قدرت و سازمان و تشكيلاتي وجود ندارد كه بتواند آن همه نابساماني، تجاوز و كشتار را مهار كند و ستمكاران و قدرتمندان را به سزاي كردار ننگينشان برساند. هيچ فريادي براي رهايي مردم به گوش نمي رسد. همه مدّعيان نجات بشر، خائن و دروغ گو از كار در مي آيند و انسان ها تنها ظهور مُصلحي الهي و معجزه اي خدايي را انتظار مي كشند.در آن هنگام كه نااميدي همه را فرا گرفته است، لطف و رحمت الهي، مهدي موعود را، پس از سال ها غيبت و انتظار، براي نجات انسانيت ظاهر مي كند و سروش آسماني در همه جهان به گوش مي رسد كه: «اي اهل عالم! دوران فرمانروايي ستمگران به سرآمد و حكومت عدل الهي فرا رسيد و مهدي ظهور كرد». اين نداي آسماني، روح اميد را در پيكره بي رمق انسان ها مي دمد و به محرومان و ستمديدگان مژده رهايي مي دهد.آري، با درك اين زمينه هاست كه مي توان، به ضرورت ظهور مصلحِ الهي پي برد، و اهميّت و ارزش حكومت عدالت گستر مهدي (عج) را درك كرد.در اين جا اوضاع نابسامان پيش از ظهور امام (ع) را در پنج فصل، از ديدگاه روايات بررسي مي كنيم.

حكومت

اشاره

قوانين اديان و مكتب ها، هنگامي در جامعه اجرا مي شود كه حكومتي از آن پشتيباني كند. از اين رو، هر گروهي در پي به دست آوردن حكومت، براي اجراي اهداف خويش است. اسلام نيز - كه برترين آيين آسماني است - در پي تشكيل حكومت اسلامي بوده، پيدايش و حفظ حكومت حق را از بزرگ ترين فرايض مي داند.پيامبر گرامي اسلام (ص) همه كوشش هاي

خويش را براي تشكيل حكومت اسلامي به كار گرفت و در شهر مدينه به پايه ريزي آن پرداخت. پس از رحلت آن حضرت - هر چند امامان معصوم (ع) وعالمان، آرزوي تشكيل حكومت اسلامي را داشته اند - جز در موارد انگشت شماري، حكومت ها الهي نبوده است و تا زمان ظهور حضرت مهدي (ع) نيز بيش تر حكومت ها بر باطل خواهند بود.در رواياتي كه از پيامبر (ص) و ائمه (ع) به ما رسيده است، چشم انداز عمومي حكومت ها، پيش از قيام مهدي (عج) ترسم شده است كه به مواردي از آن اشاره مي كنيم:

استبداد حكومت ها

يكي از مسائلي كه جامعه بشري پيش از ظهور امام (ع) از آن رنج مي برد، بيدادگري و ستمي است كه به وسيله حكومت ها بر مردم مي رود. رسول خدا (ص) در اين باره مي فرمايد: «زمين از ستم و بيداد پُر مي شود؛ تا جايي كه در هر خانه اي ترس و جنگ وارد مي گردد».حضرت علي (ع) مي فرمايد: «زمين پر از ستم و بيداد مي گردد؛ تا آن كه ترس و اندوه در هر خانه اي وارد شود». [2] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم (ع) قيام نمي كند، مگر در دوراني پر از بيم وهراس». [3] .اين بيم و ترس چيزي است كه غالباً از حكومت زمامداران ستمگر و خودسر جهان سرچشمه مي گيرد؛ زيرا پيش از ظهور آن حضرت، ستمگران بر جهان فرمانروايي مي كنند.امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد: «مهدي (ع) هنگامي قيام مي كند كه زمام كارهاي جامعه در دست ستمكاران باشد». [4] .ابن عمر مي گويد: مرد شرافتمند و داراي مال وفرزند (در آخر الزمان) به سبب رنج ها و گرفتاري هايي كه از سوي فرمانروايان مي بيند، آرزوي مرگ مي كند. [5] .نكته قابل توجّه اين است

كه پيروان پيامبر (ص) تنها از تجاوز و هجوم قدرت هاي بيگانه رنج نمي برند، بلكه از سوي حكومت هاي خودكامه و مستبد خودشان نيز در فشار و رنجند؛ آن چنان كه زمين با همه گستردگي اش بر آنان تنگ مي شود و به جاي احساس آزادي، خود را در زنداني بزرگ احساس مي كنند. هم اكنون در جهان اسلام جز ايران - كه با عنايت خداوند و امام زمان (عج) در آن فقيه عادل حكومت مي كند - باقي رهبران كشورهاي اسلامي با اسلام و مسلمانان ميانه خوبي ندارند و با آنان بيگانه اند.در روايات، در اين زمينه چنين آمده است:رسول گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: «در آخر الزمان بلاي شديدي - كه سخت تر از آن شنيده نشده باشد - از سوي فرمانروايان اسلامي بر امّت من وارد خواهد شد؛ به گونه اي كه فراخناي زمين بر آنان تنگ خواهد گشت و زمين از بيداد و ستم لبريز گردد؛ آن چنان كه مؤمن براي رهايي از ستم، پناهگاهي كه بدان پناهنده شود، نمي يابد». [6] .در پاره اي از روايات به ابتلاي مسلمانان به رهبران خودكامه تصريح گشته، در پي حكمراني آن فرمانروايان ستمگر، ظهور مصلح كلّ، نويد داده شده است. در اين دسته از روايات، از سه گونه حكومت - كه پس از رسول گرامي اسلام بر سر كار مي آيند - سخن به ميان آمده است. اين سه گونه حكومت عبارتند از: خلافت، امارت و ملوك و پس از آن، جباران حاكم مي شوند.پيامبر اكرم (ص) فرمود: «پس از من خلفايي بر سر كار خواهند آمد؛ بعد از خلفا، امرايي و پس از امرا، پادشاهان و پس از آنان جباران و ستمگران؛ سپس مهدي (عج) ظهور مي كند». [7] .

تركيب دولت ها

هنگامي مردم

در آسايش و راحتي به سر مي برند كه كارگزاران حكومت، افرادي صالح و كاردان باشند؛ ولي وقتي كه افراد ناشايست بر مردم فرمانروا شدند، طبيعي است كه انسان ها از رنج و عذاب به ستوه آيند؛ درست همان وضعيتي كه پيش از ظهور حضرت مهدي (عج) پيش مي آيد. در اين هنگام، دولت ها را افرادي خيانتكار، فاسق و ستمكار تشكيل مي دهند.پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد: «زماني خواهد آمد كه فرمانروايان، ستم پيشه؛ فرماندهان، خيانتكار؛ قاضيان، فاسق و وزيران، ستمگر مي گردند». [8] .

نفوذ زنان بر حكومت ها

يكي ديگر از مسائلي كه در حكومت هاي آخرالزمان مطرح است، سلطه و نفوذ زنان مي باشد كه يا به گونه مستقيم بر مردم فرمانروايي مي كنند و يا فرمانروايان را به زير سلطه خود مي برند. اين مطلب، پيامدهاي ناگواري را به دنبال دارد. حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «زماني خواهد رسيد كه افراد فاسد و زناكار به ناز و نعمت مي رسند و فرومايگان مقام و موقعيتي پيدا مي كنند و انسان هاي با انصاف ضعيف مي شوند». سؤال شد: اين دوره در چه وقت خواهد بود؟ فرمود: «هنگامي كه زنان و كنيزان بر امور مردم مسلّط گردند و خردسالان به فرمانروايي برسند». [9] .

فرمانروايي كودكان

حاكمان بايد افرادي باتجربه و مدير باشند تا مردم در راحتي و آسايش قرار گيرند. اگر به جاي آنان، كودكان يا كوته فكران، سرپرستي كارها را در دست گيرند، بايد از شرّ فتنه اي كه رخ مي دهد، به خدا پناه مي برد.در اين باره به ذكر دو روايت بسنده مي كنيم:پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «از اوّلِ سال هفتاد و حكومت كودكان، به خدا پناه ببريد». [10] .سعيد بن مسيّب مي گويد: «فتنه اي رخ مي دهد و ابتداي آن بازي كودكان خواهد بود». [11] .

تزلزل حكومت ها

حكومتي قادر است به مردم كشورش خدمت كند كه داراي ثبات سياسي باشد؛ زيرا در صورتي كه در حال تغيير باشد، قادر به انجام كارهاي بزرگ در كشور نيست.حكومت ها در آخرالزمان در حال تزلزلند و گاهي حكومتي در آغازِ روز بر سر كار مي آيد، ولي هنگام غروب از كار بركنار مي شود. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد: «چگونه خواهيد بود، هنگامي كه بدون امام هدايتگر و بدون علم و دانش بمانيد و از يك ديگر بيزاري جوييد؟ و اين 1 زماني باشد كه آزمايش شويد و افراد خوب و بد شما از هم جدا گردند و غربال و زير و رو شويد. آن وقت كه شمشيرها در رفت و آمد باشد و جنگ شعله ور. حكومتي در آغاز روز، روي كار مي آيد و با كشتار در آخر روز بر كنار و سرنگون مي شود». [12] .

ناتواني قدرت ها از اداره كشورها

پيش از ظهور امام زمان (عج) حكومت هاي ستمگر به ضعف مي گرايند و اين زمينه اي مي شود تا حكومت جهاني حضرت مهدي را بپذيرند. امام سجاد (ع) درباره آيه شريفه (حتي إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصراً و أقلّ عدداً؛ [13] تا آن گاه كه ببينند، آن چه وعده داده شده است و به زودي خواهند دانست چه كسي ياوران كم تري دارد و ناتوان تر است.)، فرمود: «وعده اي كه در اين آيه داده شده است، مربوط به حضرت قائم (ع) و اصحاب و ياوران و دشمنانش است. آن گاه كه امام زمان (ع) قيام كند، دشمنانش ناتوان ترين دشمنان خواهند بود و كم ترين نيروها و تجهيزات را خواهند داشت». [14] .

اخلاق پيش از ظهور

اشاره

سست شدن بنيان خانواده، خويشاوندي، دوستي، و سردي عواطف انساني و بي مهري از ويژگي هاي بارز آخرالزمان است.

سردي عواطف انساني

رسول گرامي اسلام (ص) وضعيت آن روزگار را از نظر عاطفي چنين بيان مي دارد: «در آن روزگار، بزرگ تران به زيردستان و كوچك تران رحم نمي كنند و قوي بر ضعيف ترحم نمي نمايد. در آن هنگام، خداوند به او (مهدي) اذن قيام و ظهور مي دهد». نيز آ ن حضرت مي فرمايد: «قيامت برپا نمي شود تا آن كه زماني فرا رسد كه مردي (از شدت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه كند و آنان را به خويشاوندي سوگند دهد تا بلكه به او كمك كنند؛ ولي چيزي به او نمي دهند. همسايه از همسايه خود كمك مي طلبد و او را به حقّ همسايگي سوگند مي دهد؛ ولي همسايه كمكش نمي كند». [15] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «از نشانه هاي قيامت، بدرفتاري با همسايه و گسستن پيوندهاي خويشاوندي است». [16] .از آن جا كه در برخي از روايات «الساعه» به ظهور حضرت تأويل شده است [17] روايات «اَشراط الساعه» را به نشانه هاي ظهور تفسير كرديم.

فساد اخلاقي

هرگونه انحراف وفسادي ممكن است به گونه اي قابل تحمّل باشد، جز فساد جنسي كه براي انسان هاي غيرتمند و شرافتمند، بسيار ناگوار و غيرقابل تحمّل است. از انحراف هاي بسيار زشت و خطرناكي كه جامعه پيش از ظهور امام زمان (عج) به آن گرفتار مي شود، بي امنيتي خانوادگي و ناموسي است.در آن روزگار، فساد و بي بند و باري اخلاقي، به طور گسترده اي گسترش مي يابد. قبح و زشتي كردارهاي حيواني گروهي انسان نما، بر اثر گسترش فساد وتكرار آن از بين مي رود و حالت عادي و طبيعي به خود مي گيرد. فساد چنان فراگير مي شود كه كم تر كسي مي تواند و يا مي خواهد از آن جلوگيري كند.جشن هاي دو هزار و پانصد ساله سلطنتي در سال

1350 شمسي و در زمان سلطنت محمدرضا پهلوي، با عنوان جشن هنر شيراز كه در آن صحنه هاي بسيار زشتي از زندگي حيواني نمايش داده شد، اعتراض و خشم جامعه اسلامي ايران را برانگيخت؛ ولي در روزگار پيش از ظهور، خبري از اين اعترض ها نيست و تنها اعتراض، اين است كه چرا در وسط چهارراه ها چنين اعمال زشتي صورت مي گيرد. اين بالاترين نهي از منكري است كه انجام مي شود و چنين شخصي، عابدترين فرد زمان خود است.اينك نظري به روايات مي افكنيم تا عمق فاجعه از بين رفتن ارزش هاي اسلامي و گسترش فساد در آن روزگار را درك كنيم. رسول خدا (ص) مي فرمايد: «قيامت بر پا نمي شود تا آن كه زني را در روز روشن و به طور آشكار (و در پيش روي همگان از چنگ صاحبش) گرفته، در وسط راه به او تعدّي كنند؛ ولي احدي اين كار را نكوهش نكند و از آن جلوگيري ننمايد. بهترين آن مردم، كسي است كه مي گويد: اي كاش كمي از وسط راه كنار مي رفتي و كارت را انجام مي دادي». [18] .هم چنين حضرت مي فرمايد: «سوگند به آن كه جان محمد (ص) در دست اوست، اين امّت از بين نمي روند تا آن كه مرد بر سر راه زنان مي ايستد (و چون شير درنده) به آن تجاوز مي كند. بهترين آن مردم، كسي است كه مي گويد: اي كاش او را پشت اين ديوار پنهان مي كردي و در ملأ عام، اين عمل را انجام نمي دادي». [19] .در بياني ديگر مي فرمايد: «آن مردمان چون حيوانات، در وسط راه بر هم مي شورند و با هم مي ستيزند و آن گاه يكي از آنان به مادر، خواهر و دختر او

در وسط راه و در حضور همگان تجاوز مي كند، سپس آنان را در معرض تعدّي ديگران قرار مي دهد و يكي پس از ديگري عمل زشت را انجام مي دهند؛ ولي كسي اين كردار زشت را نكوهش نمي كند و تغيير نمي دهد. بهترين آنان كسي است كه مي گويد: اگر از جاده و از نظر مردم دور مي شديد، بهتر بود». [20] .

گسترش اعمال منافي عفت

محمد بن مسلم مي گويد: به امام باقر (ع) عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام فرمود: «هنگامي كه مردها خود را شبيه زنان كنند و زنان شبيه مردان شوند. آن گاه كه مردان به مردان اكتفا كنند يعني لواط كنند و زنان به زنان». [21] .روايت ديگري به همين مضمون از امام صادق (ع) نقل شده است. [22] ابوهريره نيز از پيامبر (ص) نقل مي كند: «قيامت برپا نمي گردد تا آن كه مردان براي انجام عمل زشت بر يك ديگر سبقت بگيرند؛ چنان كه نسبت به زنان چنين مي كنند». [23] .روايات ديگري نيز به همين مضمون آمده است. [24] .

آرزوي كمي تعداد فرزند

پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد: «رستاخيز بر پا نمي شود، تا آن كه كسي كه پنج فرزند دارد، آرزوي چهار فرزند كند و آن كه چهار فرزند دارد، مي گويد: كاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند آرزوي دو فرزند دارد و آن كه دو فرزند دارد، آرزوي يك فرزند نمايد و كسي كه يك فرزند دارد، آرزو كند كه: كاش فرزندي نداشت». [25] .در روايت ديگري مي فرمايد: «روزگاري خواهد آمد كه غبطه مرد كم فرزند را بخوريد، چنان كه امروز غبطه فرزند و ثروت زيادتر را مي خوريد؛ تا آن جا كه يكي از شما، از كنار قبر برادرش مي گذرد و خود را بر قبر او مي غلطاند؛ آن گونه كه حيوانات خود را بر خاك چراگاه مي غلطانند و مي گويد: اي كاش من به جاي او بودم و اين سخن نه به سبب شوق ديدار خداوند و يا به دليل اعمال نيكي است كه از پيش فرستاده است؛ بلكه به جهت بلاها و گرفتاري هايي است كه بر

او فرود مي آيد». [26] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «قيامت بر پا نمي شود، مگر آن كه فرزند كم گردد». [27] در اين روايت «الولد غيضاً» آمده است كه معناي آن سقط جنين و جلوگيري از بارداري است؛ ولي كلمه «غيظاً» كه در روايت ديگري آمده است به معناي غم و مشقّت و محنت و غضب است.يعني مردم در آن دوران با سقط جنين و جلوگيري از افزايش فرزند، مانع زيادشدن فرزندان مي شوند. يا فرزند داشتن موجب غم و اندوه و خشم خواهد بود و شايد اين به علت مشكلات سخت اقتصادي، گسترش بيماري ها در كودكان و نبودن امكانات، تبليغ و تشويق به كنترل جمعيت و يا عامل ديگر باشد.

افزايش خانواده هاي بي سرپرست

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «از نشانه هاي قيامت اين است كه مردان كم مي شوند و زنان بسيار. تا آن جا كه هر پنجاه زن يك سرپرست خواهند داشت». [28] .شايد اين وضعيت بر اثر افزايش تلفات جاني مردان باشد كه در جنگ هاي پي در پي و طولاني صورت مي گيرد.نيز آن حضرت مي فرمايد: «قيامت بر پا نمي شود، مگر آن كه روزگاري فرا رسد كه به دنبال يك مرد، حدود سي زن به راه افتد و هر كدام از او تقاضا كند كه با او ازدواج نمايد». [29] .حضرت در روايت ديگري مي فرمايد: «خداوند دوستان و برگزيدگان خود را از ديگران جدا مي كند تا اين كه زمين از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاك شود. زماني فرا رسد كه پنجاه زن با يك مرد روبه رو شده، يكي مي گويد: اي بنده خدا! مرا بخر و ديگري مي گويد: به من پناه ده». [30] .اَنس مي گويد: پيامبر (ص) فرمود: «قيامت برپا نمي شود، مگر

آن كه زماني فرا رسد كه (براثر تلفات مردان و كثرت زنان) زني كفشي را در راه بيابد و (از روي دريغ و افسوس) گويد: اين كفش از آن مردي بوده است؛ در آن روزگار، براي هر پنجاه زن، يك سرپرست خواهد بود». [31] .اَنس مي گويد: آيا نمي خواهيد حديثي را كه از پيامبر (ص) شنيدم، نقل كنم؟ پيامبر (ص) فرمود: «مردان از بين خواهند رفت و زنان باقي مي مانند». [32] .

امنيت پيش از ظهور

هرج و مرج و ناامني

بر اثر تجاوز قدرت هاي بزرگ، امنيّت از ميان حكومت هاي كوچك و ملّت هاي ضعيف رخت بر خواهد بست و ديگر آزادي و امنيّت مفهومي نخواهد داشت. قدرت هاي حاكم بر جهان آن چنان عرصه را بر ملل ضعيف تنگ مي كنند و تجاوز به حقوق ملّت ها را تا آن جا گسترش مي دهند كه مردم اجازه نفس كشيدن هم نمي يابند.پيامبر اكرم (ص) آن دوران را چنين ترسيم مي كند: «به زودي امّت ها (پيروان ديگر آيين ها و مكاتب) بر ضد شما وارد عمل خواهند شد؛ آن گونه كه گرسنگان به ظروف غذا حمله ور مي شوند». شخصي گفت: از آن جهت كه در آن زمان در اقليّت به سر مي بريم، اين گونه مورد هجوم قرار خواهيم گرفت؟ پيامبر فرمود: «تعداد شما در آن زمان بسيار خواهد بود، ولي چون خس و خاشاك روي سيل خواهيد بود. خداوند، مهابت و عظمت شما را از دل دشمنانتان خارج ساخته، بر دل هاي تان سستي خواهد افكند». كسي پرسيد: اي رسول خدا! اين وهن و سستي به علت چيست؟ فرمود: «دنيا دوستي و ناخوش داشتن مرگ».اين دو خصلت زشت كه رسول مكرّم از آن ياد كرده است، كافي است كه ملتي را از رسيدن به آزادي و دفاع

از ارزش هاي خود باز دارد و آنان را به زندگي ذلت بار تحت هر شرايطي انس دهد؛ هر چند با از دست دادن دين و اصول مكتب باشد.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «ظهور مهدي (عج) هنگامي خواهد بود كه دنيا آشفته و پُراز هرج و مرج گردد و گروهي به گروه ديگر يورش برند [33] نه بزرگ به كوچك رحم كند و نه نيرومند بر ضعيف ترحّم نمايد. در چنين هنگامي خداوند به او اجازه قيام مي دهد». [34] .

ناامني راه ها

دامنه هرج و مرج و ناامني به راه ها نيز كشيده خواهد شد و بي رحمي گسترش مي يابد. در اين زمان خداوند، مهدي را بر خواهد انگيخت و دژهاي گمراهي را به دست توانمند او فتح مي كند. مهدي موعود (عج)، تنها به گشودن قلعه هاي استوار نمي پردازد؛ بلكه دل هاي بسته به روي حقايق و معنويت را نيز مي گشايد و براي قبول حقايق آماده مي سازد.رسول خدا (ص) خطاب به دختر گران قدرش مي فرمايد: «سوگند به آن خدايي كه مرا به حق برانگيخت، به راستي مهدي اين امّت از نسل حسنين (ع) است. هنگامي كه جهان را هرج و مرج و نابساماني فرا گيرد و فتنه ها (يكي پس از ديگري) آشكار گردد. جاده ها و راه ها ناامن شود و برخي بر عده اي هجوم برند؛ نه بزرگ بر كوچك ترحّم كند و نه كوچك بر بزرگ احترام گذارد؛ در چنين هنگامه اي خداوند، شخصي از نسل اين دو (امام حسن و امام حسين (ع)) را برمي انگيزد تا دژهاي گمراهي را (درهم شكند و) فتح كند و دل هايي را كه پرده جهل و ناآگاهي آنها را فرو پوشانده (و از درك حقايق محجوب ساخته است) بگشايد. او در آخرالزمان به

پا مي خيزد - همان گونه كه من در اوّل زمان به پا خاستم- و دنيا را پر از عدل و داد مي كند؛ همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است». [35] .

جنايات هولناك

جنايات ستمگران و جلّادان در طول تاريخ بسيار سهمگين و وحشتناك بوده است. صفحات تاريخ پر از ستم ها و ظلم ها و جناياتي است كه فرمانروايان ستمگر و خون آشام بر ملّت هاي محروم روا داشته اند كه چنگيز، هيتلر و آتيلا نمونه هايي از آنان هستند.امّا جناياتي كه پيش از ظهور امام مهدي (عج) در جهان رخ مي دهد، از هولناك ترين جناياتي است كه مي توان تصور كرد. اعدام كودكان خردسال به وسيله چوبه هاي دار، سوزاندن كودكان و فروبردن آنان در مايعات گداخته، قطعه قطعه كردن آدم ها با اره و ميله هاي آهني و آسياب ها، حوادث تلخي است كه پيش از برپايي حكومت عدل جهاني، به وسيله حكومت هايي كه خود را مدافع حقوق بشر مي دانند، رخ مي دهد. با بروز چنين وحشي گري هايي است كه اهميّت حكومت حضرت مهدي (عج) - كه به تعبير روايات، پناه محرومان است - آشكار مي گردد.علي (ع) حوادث تلخ آن روزگار را چنين ترسيم مي كند: «همانا سفياني، گروهي را مأمور مي كند تا كودكان را در محلّي جمع كنند؛ آن گاه روغن را براي سوزاندن آنان داغ مي كند؛ كودكان مي گويند: اگر پدران ما با تو مخالفت كردند، گناه ما چيست، كه بايد سوزانده شويم؟ او دو تن به نام هاي حسن و حسين را از ميان كودكان بيرون مي كشد و به دار مي آويزد. پس از آن به سوي كوفه مي رود و همان رفتار (وحشتناك پيشين) را با كودكان آن جا انجام مي دهد و دو كودك به همان نام ها

را بر در مسجد كوفه به دار مي زند و از آن جا بيرون مي رود و باز جنايت مي كند و در حالي كه در دستش نيزه اي قرار دارد، زني باردار را دستگير مي كند و آن را به يكي از يارانش مي سپارد و فرمان مي دهد كه در وسط خيابان به او تجاوز كند. او پس از تجاوز، شكم زن را مي درد و جنينش را بيرون مي آورد و هيچ كس نمي تواند چنين وضعيت هولناكي را تغيير دهد». [36] .امام صادق (ع) در خبر لوح مي فرمايد: «... خداوند رحمت خويش را به وسيله فرزند دختر پيامبر (ص) كامل مي گرداند؛ همان كسي كه كمال موسي، ابهت عيسي و صبر و استقامت ايوب پيامبر را داراست. دوستان من، در دوران (پيش از ظهور) او خوار و ذليل باشند و سرهاي شان، همانند سرهاي اهالي ترك و ديلم (براي حكام و ظالمان) هديه برده مي شود. آنان كشته شوند و سوزانده گردند و ترسان، وحشت زده و هراسناك باشند. زمين از خونشان رنگين شود و ناله و فرياد در ميان زنانشان زياد گردد. آنان دوستان واقعي من هستند. او به وسيله آنان هر فتنه كور و تاريكي را دفع مي كند و زلزله ها (وناآرامي ها) را بر طرف مي سازد و زنجيرها و بندهاي اسارت را از ايشان بر مي دارد. درود خداوند بر آنان باد كه ايشان همان هدايت شدگانند». [37] .ابن عباس مي گويد: «سفياني و فلاني خروج مي كنند و با هم مي جنگند؛ به گونه اي كه (سفياني) شكم زنان را مي درد و كودكان را در ديگ هاي بزرگ مي گدازد و مي سوزاند». [38] .ارطات مي گويد: سفياني هر كس را كه با او مخالفت كند، مي كشد. با اره ها مخالفانش را به

دو نيم مي كند و با ديگ ها آنان را نابود مي سازد. اين ستم ها، شش ماه به طول مي انجامد. [39] .

آرزوي مرگ زندگان

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، دنيا به پايان نمي رسد تا آن كه زماني فرا رسد كه مرد به هنگام عبور از گورستان، خود را روي قبر انداخته، مي گويد: اي كاش من به جاي صاحب اين قبر بودم. در حالي كه مشكل او بدهكاري نيست؛ بلكه گرفتاري ها و فشار روزگار و ظلم و جور است». [40] .از ذكر كلمه رجل در روايت، دو مطلب استفاده مي شود: يكي اين كه گرفتاري ها و مشكلات آن دوران و به دنبال آن آرزوي مرگ، به طايفه، ملّت و گروه خاصي اختصاص ندارد و همه از حوادث ناگوار در رنج و عذاب خواهند بود. دوم اين كه تعبير مرد نشان دهنده شدت فشار و سختي آن روزگار است؛ زيرا غالباً مرد در برابر مشكلات و نابرابري ها بيش تر از زن مقاومت مي كند و از اين كه مردان تاب و تحمّل مشكلات و رنج هاي آن روزگار را ندارند، استفاده مي شود كه مشكل بسيار بزرگ و كمرشكن است.ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام باقر (ع) فرمود: «اي ابا حمزه! حضرت قائم (عج) قيام نمي كند، مگر در دوراني كه خوف و ترس شديد و مصيبت ها و فتنه ها (بر جامعه) حاكم باشد و گرفتاري و بلا دامنگير مردم شود و پيش از آن، بيماري طاعون شيوع يابد، درگيري شديدومهلكي ميان عرب اتفاق افتد، اختلاف شديدي بين مردم حاكم شود، از هم گسيختگي در دين و آيين آنان رخ دهد و وضعيت مردم تغيير كند تا جايي كه هر آرزومندي هر شب و

روز - از آن چه كه از درنده خويي مردم و تجاوز آنان به حقوق يك ديگر مي بيند - آرزوي مرگ مي كند». [41] .حذيفه صحابي، از پيامبر (ص) نقل مي كند: «به يقين زماني بر شما فرا مي رسد كه انسان در آن روزگار، آرزوي مرگ مي كند؛ بدون آن كه از جهت فقر و تنگ دستي در فشار باشد». [42] .ابن عمر مي گويد: به يقين زماني بر مردم بيايد كه مؤمن در اثر شدّت گرفتاري ها و بلاهاي روي زمين، آرزو كند كه اي كاش كه خود و خانواده اش بر كشتي سوار مي شدند و در دريا به سر مي بردند. [43] .

به اسارت رفتن مسلمانان

حذيفة بن اليمان مي گويد: پيامبر (ص) ضمن بر شمردن مشكلاتي كه مسلمانان با آن رو به رو خواهند شد، فرمود: «در اثر فشارهايي كه بر آنان وارد مي شود، آزاده ها را مي فروشند و زنان و مردان به بردگي اقرار مي كنند. مشركان، مسلمانان را به استخدام و مزدوري خود درمي آورند و آنان را در شهرها مي فروشند و كسي بر اين امر دل گير نمي شود؛ نه نيكان و نه بدان و فاجران.اي حذيفه! گرفتاري بر اهل آن دوران ادامه مي يابد؛ به گونه اي كه مأيوس مي شوند و به فَرَج و گشايش گمان بد مي برند. در اين موقع خداوند، مردي از پاكان عترت من و نيكان فرزندانم را كه عادل، مبارك و پاك مي باشد، مي فرستد و از ذرّه اي چشم پوشي و اغماض نمي كند. خداوند دين، قرآن، اسلام و اهل آن را به كمك او، عزيز و شرك را ذليل مي كند. او همواره از خداوند بيمناك است و هرگز به خويشاوندي خود با من 1 مغرور نمي شود؛ سنگي را روي سنگ نمي گذارد و احدي

را شلّاق نمي زند، مگر به حق و براي اجراي حد. خداوند به سبب او، بدعت ها را محو و فتنه ها را نابود مي كند و درِ حق را باز و درهاي باطل را مي بندد و اسيران مسلمان را - در هر نقطه اي كه هستند - به وطن خودشان بازمي گرداند». [44] .

فرورفتن در زمين

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «به يقين، بر اين امّت، روزگاري فرا رسد كه روز را به شب رسانند، در حالي كه از يك ديگر بپرسند، زمين امشب چه كساني را فرو برد، هم چنان كه از يك ديگر مي پرسند از فلان قبيله چه كساني زنده مانده اند و آيا از فلان خاندان كسي زنده مانده است؟». [45] .شايد اين سخنان كنايه از جنگ و كشتار در آخرزمان باشد كه با استفاده از سلاح هاي پيشرفته و كشتار جمعي، هر روز تعداد زيادي كشته مي شوند و شايد بر اثر كثرت گناه، زمين اهلش را فرو مي برد.

افزايش مرگ هاي ناگهاني

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «از نشانه هاي رستاخيز، بيماري فلج و مرگ ناگهاني است». [46] نيز مي فرمايد: «قيامت بر پا نمي گردد، تا اين كه مرگ سفيد ظاهر شود». گفتند: يارسول اللَّه! مرگ سفيد چيست؟ فرمود: «مرگ ناگهاني». [47] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «پيش از ظهور قائم (عج) مرگ سرخ و سفيد وجود دارد... مرگ سفيد طاعون است». [48] .امام محمد باقر (ع) مي فرمايد: «قائم (عج) قيام نمي كند، مگر در روزگاري كه ترس شديد حاكم باشد و پيش از آن نيز طاعون شيوع يابد». [49] .

نااميدي جهانيان از نجات

رسول خدا (ص) مي فرمود: «اي علي! ظهور مهدي در هنگامي است كه شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعيف مي شوند و از فَرَج و ظهور مهدي مأيوس مي گردند. در اين هنگام مهدي قائم از فرزندان من ظاهر مي گردد». [50] .ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام باقر (ع) فرمود: «قيام و ظهور مهدي (عج) به هنگام نااميدي و يأس مردم از گشايش در كارها و فرج حضرتش مي باشد». [51] .علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «به يقين از اهل بيت من، كسي به جانشيني من خواهد نشست و جانشيني او پس از دوراني سخت و مصيبت بار خواهد بود؛ دوراني كه بلا و گرفتاري در آن شدّت مي يابد و اميدها از بين مي رود». [52] .

نداشتن دادرس و پناه

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «بلا و گرفتاري چنان بر اين امّت فرود مي آيد كه انسان هيچ پناهگاهي كه از ظلم به آن پناه برد، نمي يابد». [53] .نيز مي فرمايد: «در آخرالزمان بلاي شديدي بر امّت من از سوي حكومت هاي شان نازل مي شود؛ به گونه اي كه مؤمن پناهي نمي يابد كه از ستم به آن پناه آورد». [54] .در روايت ديگري مي فرمايد: «بر شما بشارت باد به مهدي از فرزندان فاطمه. وي ازجانب مغرب ظاهر مي شود و زمين را از عدل پر مي كند». گفته شد: اي رسول خدا! (اين ظهور) در چه زماني خواهد بود؟ حضرت فرمود: «هنگامي كه قاضيان رشوه گير و مردم فاجر شوند». عرض شد: مهدي چگونه خواهد بود؟ فرمود: «از اهل و خاندان خود (جدا شده) تنهايي اختيار مي كند و از وطن خود دور مي باشد و در غربت زندگي مي كند». [55] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «آن چه كه به انتظارش هستيد، نخواهيد ديد، مگر زماني كه

چون (ماده) بُز مرده اي شويد كه در زير چنگال هاي درنده اي قرار گرفته است كه برايش فرق نمي كند بر كجا دست گذارد. در آن هنگام نه محلّي دوردست از تجاوز داريد كه به سوي آن بالا رويد و نه پناهي داريد كه به آن تكيه دهيد». [56] .

جنگ، كشتار و فتنه ها

از روايات استفاده مي شود كه پيش از قيام حضرت مهدي (عج) جنگ و كشتار همه جا را فرا مي گيرد. برخي از روايات سخن از فتنه ها دارد، تعدادي از روايات، از جنگ هاي پياپي خبر مي دهد و رواياتي درباره كشتار انسان ها به وسيله جنگ و بيماري هاي ناشي از آن چون طاعون، سخن به ميان مي آورد.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «پس از من چهار فتنه به شما خواهد رسيد: در فتنه اوّل، خون ها مباح شمرده مي شود و كشتار زياد مي گردد. در فتنه دوم، خون ها و اموال حلال مي شود و قتل و غارت اموال بسيار مي گردد. در فتنه سوم، خون ها و مال ها و نواميس مردم مباح شمرده مي شود و علاوه بر قتل و غارت، ناموس انسان ها نيز در امان نمي ماند. در فتنه چهارم، - كه فتنه اي است كر و كور و بسيار سخت و چون كشتي متلاطم و مضطرب در دريا - هيچ كس از آن فتنه پناهي نمي يابد. فتنه از شام به پرواز درمي آيد و عراق را فرا مي گيرد و دست و پاي جزيره - حجاز - به آن آغشته مي شود. گرفتاري ها مردم را از پاي درمي آورد و چنان مي شود كه كسي توانايي چون و چرا ندارد و از هر سويي كه فروكش مي كند از سوي ديگر شعله ور مي گردد». [57] .در حديث ديگري مي فرمايد: «پس از من فتنه هايي پديد مي آيد كه راه

نجاتي از آن نخواهد بود. در آنها جنگ، فرار و آوارگي است. پس از آن فتنه هايي خواهد بود كه از فتنه هاي پيشين شديدتر است. هنوز فتنه اي فروكش نكرده كه فتنه ديگري شعله ور مي شود تا جايي كه هيچ خانه اي از خانه عرب ها باقي نمي ماند كه اين آتش در آن نرفته باشد و هيچ مسلماني نمي ماند كه آن فتنه به او نرسيده باشد. آن گاه مردي از خاندان من ظهور مي كند». [58] .نيز مي فرمايد: «به زودي پس از من فتنه اي رخ خواهد داد كه اگر از هر سو آرام گيرد، از دو سوي ديگر گسترش مي يابد تا اين كه منادي از آسمان فرياد مي زند: امير و فرمانده شما حضرت مهدي است». [59] .در اين روايات سخن از فتنه اي است كه پيش از ظهور حضرت مهدي (عج) فراگير خواهد شد، ولي در روايات ديگر با صراحت از جنگ هاي خانمان سوز سخن به ميان آمده است كه به ذكر آن مي پردازيم.عمار ياسر مي گويد: پيام و دعوت اهل بيت پيامبرتان در آخرالزمان اين است كه از هرگونه درگيري پرهيز كنيد تا زماني كه رهبران از اهل بيت را ببينيد؛ آن گاه كه تُرك ها با روميان مخالفت كنند و جنگ ها در زمين بسيار شود». [60] .تعدادي از روايات، از قتل و كشتاري سخن مي گويد كه پيش از ظهور مهدي (عج) به وقوع مي پيوندد. برخي از اين روايات، تنها كشتار را يادآور مي شود و برخي وسعت كشتار را نيز مشخص مي كند.امام رضا (ع) در اين باره مي فرمايد: «پيش از ظهور امام زمان (عج) كشتارهاي پياپي و بي وقفه رخ خواهد داد». [61] .ابوهريره مي گويد: در شهر مدينه كشتاري خواهد شد كه در آن، منطقه «احجارالزيت» [62] از

هم مي پاشد و فاجعه «حَرّه» [63] در برابر آن، مانند ضربه تازيانه اي بيش نيست؛ آن گاه كه - پس از كشتار - به اندازه دو فرسنگ از مدينه دور شوند، باحضرت مهدي (عج) بيعت مي شود. [64] .ابوقبيل مي گويد: شخصي از بني هاشم زمام حكومت را به دست مي گيرد و تنها بني اميّه را قتل عام مي كند؛ به طوري كه جز عده اندكي، كسي از آنان بر جاي نمي ماند. پس از آن، فردي از بني اميّه خروج مي كند و در مقابل هر نفر، دو تن را مي كشد؛ چنان كه جز زنان كسي باقي نمي ماند. [65] .رسول خدا (ص) چنين مي فرمايد: «سوگند به خدايي كه جانم در دست (قدرت) اوست، دنيا پايان نمي يابد تا اين كه زماني فرا رسد كه نه قاتل بداند براي چه دست به قتل زده است و نه علّت كشته شدن مقتول مشخص باشد و هرج و مرج همه جا را فرا مي گيرد؛ در چنان زماني، قاتل و مقتول به جهنم مي روند». [66] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «پيش از ظهور قائم (عج) جهان دچار دو نوع مرگ مي شود: مرگ سفيد و سرخ. مرگ سرخ با شمشير (اسلحه) است و مرگ سفيد با طاعون است». [67] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «براي قائم آل محمد، دو غيبت است كه يكي طولاني تر از ديگري است. در آن دوران، مردم را مرگ و كشتار فرا مي گيرد». [68] جابر مي گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم: در چه زماني اين امر (قيام مهدي (عج)) روي خواهد داد؟ امام در پاسخ فرمود: «اي جابر! چگونه اين امر تحقق يابد در حالي كه هنوز بين حيره [69] و كوفه تعداد كشته ها زياد نشده است». [70] .امام صادق (ع) فرمود: «پيش از

ظهور قائم (عج) دو نوع مرگ پديدار مي گردد: مرگ سرخ و مرگ سفيد. به اندازه اي از انسان ها كشته مي شوند كه از هر هفت نفر، پنج تن نابود مي گردند». [71] .اميرمؤمنان (ع) فرمود: «حضرت مهدي (عج) ظهور نمي كند، مگر اين كه يك سوم مردم كشته شوند و يك سوم بميرند و يك سوم باقي بمانند». [72] .از اميرالمؤمنين (ع) پرسيدند: «آيا براي ظهور حضرت مهدي (عج) علامت و نشانه اي است؟ فرمود: «نعم، قتل فظيع و موت سريع و طاعون شنيع». [73] .و به نقل ارشاد القلوب [74] «قتل ذريع» يعني با سرعت و عالمگير.و به نقل مدينة المعاجز: [75] «قتل رضيع» يعني لئيم و پست.و به نقل حلية الابرار: [76] قتل «فضيع» يعني ناگوار.معناي روايت چنين است:«آري، براي ظهور حضرت (ع) نشانه هايي است، از جمله كشتارهاي عالمگير و ناگوار و پست و مرگ هايي سريع و پي در پي و شيوع طاعون».محمد بن مسلم مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «امام زمان ظهور نمي كند، مگر اين كه دو سوم مردم جهان از بين بروند». عرض شد: اگر دو سوم مردم كشته شوند، پس چه تعداد خواهند ماند؟ فرمود: «آيا راضي نيستيد (و دوست نداريد) از يك سوم باقي مانده باشيد؟». [77] .امام صادق (ع) فرموده است: «امر (ظهور) تحقق نمي يابد تا اين كه نه دهم (910) مردم نابود شوند». [78] .علي (ع) مي فرمايد: «... در آن روزگار از مردم جز يك سوم (13)آنان، كسي بر جاي نمي ماند». [79] .پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: «از هر ده هزار نفر، نه هزار و نه صد تن به قتل مي رسند و جز تعداد اندكي، جان سالم به در نمي برند». [80] .ابن سيرين مي گويد:

حضرت مهدي (عج) ظهور نمي كند تا اين كه از هر نه نفر، هفت تن كشته شوند. [81] .از مجموع روايات نكات زير استفاده مي شود:1. پيش از ظهور مهدي (عج)، كشتارهايي رخ مي دهد و تعداد زيادي از انسان ها كشته مي شوند و افرادي كه باقي مي مانند كمتر از كشته شدگان هستند.2. تعدادي از كشته شدگان در جنگ كشته مي شوند و تعدادي ديگر به واسطه بيماري هاي مسري كه به احتمال قوي از كشته هاي به جا مانده جنگ، توليد شده است، جان مي سپارند. هم چنين احتمال دارد كه اين گروه به وسيله سلاح هاي شيميايي و ميكربي كه بيماري توليد مي كنند، جان دهند.3. در ميان اقليّتي كه باقي مي مانند، شيعيان و دوست داران امام زمان (عج) هستند؛ زيرا آنان هستند كه با مهدي (عج) بيعت مي كنند. نيز در سخن امام صادق (ع) آمده بود كه آيا راضي نيستيد از يك سوم باقي مانده باشيد؟

وضعيت اقتصادي جهان در عصر ظهور

اشاره

از روايات اين فصل استفاده مي شود، كه بر اثر گسترش فساد و تباهي ها و از بين رفتن رحم و عاطفه و ايجاد جنگ، جهان از نظر اقتصادي در وضعيت بدي به سر خواهد برد؛ به طوري كه آسمان نيز بر آنان رحم نمي كند و نزول باران كه رحمت الهي است نيز براي آنان به غضب تبديل شده، ويرانگر مي شود.آري، در آخر الزمان باران كم مي شود و يا در غير موسم فرود مي آيد و باعث نابودي كشاورزي مي گردد. درياچه ها و رودخانه ها خشك مي گردد و زراعت ها به بار نمي نشيند و تجارت از رونق مي افتد.فقر و گرسنگي گسترش مي يابد تا آن جا كه افراد براي سيركردن شكم خود، دختران و زنانشان را به بازار مي آورند و آنان را با كمي غذا عوض مي كنند.

كمبود باران و باريدن باران هاي بي موقع

پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: «زماني بر مردم فرا رسد كه خداوند باران را درفصل و موسمش حرام مي گرداند و باران نازل نمي شود و آن را در غير موسمش فرومي فرستد».اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «... باران در فصل گرما و تابستان مي بارد». [82] .امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد: «پيش از ظهور حضرت قائم (عج) سالي خواهدبود كه باران هاي بسياري مي بارد و ميوه ها را از بين مي برد و خرماها را بر نخل ها فاسد مي كند؛ پس در آن دوران دچار شك و شبهه نشويد». [83] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «... باران ها كم مي شود تا جايي كه نه زمين بذري را مي روياند و نه آسمان باراني مي بارد؛ در اين هنگام مهدي (عج) ظهور مي كند». [84] .عطاء بن يسار مي گويد: «از نشانه هاي قيامت اين است كه باران مي بارد، ولي زراعتي نخواهد روييد». [85] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «... زماني كه حضرت قائم (عج) و

اصحابش قيام كنند، آب بر روي زمين ناياب است و مؤمنان با ناله و زاري از درگاه الهي، آب طلب مي كنند تا آن كه خداوند بر آنان آب نازل مي كند و آنان مي نوشند». [86] .

خشك شدن درياچه ها و رودها

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «شهرهاي مصر در اثر خشكي رود نيل، ويران مي شوند». [87] .ارطات مي گويد: «در آن هنگام، فرات، رودخانه ها و چشمه ها خشك مي شوند». [88] .نيز آمده است: «آب درياچه طبرستان خشك مي شود و نخل هاي خرما ثمر نمي دهد و آب چشمه «زعر» - كه در شام است - به زمين فرو مي رود». [89] .هم چنين آمده است: «... رودخانه ها خشك مي شوند و گراني و قحطي سه سال، به درازا مي كشد». [90] .

شيوع گراني، گرسنگي، فقر و كساد تجارت

مردي از پيامبر (ص) پرسيد: اي رسول خدا (ص)! قيامت چه وقت بر پا خواهد شد؟ فرمود: «كسي كه مورد سؤال قرار گرفته (خود پيامبر) از سؤال كننده (آن مرد) در اين زمينه آگاه تر نيست، ولي قيامت داراي نشانه هايي است: يكي از آنها تقارب بازارهاست». پرسيد: تقارب بازارها چيست؟ فرمود: «كساد بازارها و تجارت و بارش باران بدون آن كه گياهان و محصولاتي برويد». [91] .اميرمؤمنان (ع) به ابن عباس فرمود: «تجارت و معاملات زياد مي شود، ولي بهره اي اندك نصيب مردم مي گردد و پس از آن قحطي سختي رخ مي دهد». [92] .محمد بن مسلم مي گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: «پيش از ظهور حضرت قائم (عج) از سوي خداوند براي مؤمنان نشانه هايي است». گفتم: خدا مرا فداي تو گرداند؛ آن نشانه ها كدام است؟ فرمود: «آنها همان گفته خداوند است كه فرمود: «(ولنبلونّكم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرين؛ [93] و شما (مؤمنان) را (پيش از ظهور قائم (عج)) به چيزي از ترس و گرسنگي و كمي دارايي ها و جان ها و ميوه ها مي آزماييم؛ پس صابران را مژده ده)» آن گاه فرمود: «خداوند مؤمنان را

به سبب ترس از پادشاهان بني فلان در دوران پاياني حكومت شان مي آزمايد و مراد از گرسنگي، گراني قيمت هاست و منظور از كمي دارايي ها، كساد تجارت و كمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان ها، مرگ هاي فراوان و سريع و پي در پي است و مراد از كمبود ميوه ها، كمبود عايدات و محصولات كشاورزي است. پس صابران را بشارت باد به تعجيل ظهور قائم (عج) در آن هنگام». [94] .و به نقل از اعلام الوري، قلّة المعاملات به معناي كساد بازار و كمي داد و ستد است. [95] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «... در آن هنگام كه سفياني خروج مي كند، مواد غذايي كم شده، قطحي به مردم مي آورد و باران كم مي بارد». [96] .ابن مسعود مي گويد: هنگامي كه تجارت ها از بين برود و راه ها ويران گردد، مهدي (عج) ظهور مي كند. [97] .شايد وضعيت بد بازار در آن زمان، معلول ويراني مراكز توليد و صنعت، كم شدن نيروي انساني، كاهش قدرت خريد، قحطي، ناامني راه ها و... است.در مسند احمد آمده است: پيش از ظهور مهدي (عج) سه سال مردم دچار گرسنگي شديد مي شوند. [98] .ابوهريره مي گويد: واي بر اعراب از شرّي كه به آنان نزديك مي شود؛ گرسنگي شديدي رخ مي دهد و مادران از گرسنگي فرزندان خود، به گريه مي افتند. [99] .

مبادله زنان در مقابل مواد غذايي

عمق فاجعه قحطي و گرسنگي پيش از ظهور به اندازه اي است كه گروهي مجبور مي شوند دختران خود را براي خوراك اندكي معامله كنند.ابومحمد از مردي از اهل مغرب روايت مي كند: مهدي ظهور نمي كند تا آن كه شخص (از شدت فقر و تنگ دستي) دختر يا كنيز زيباي خود را به بازار مي آورد و مي گويد: كيست كه اين دختر

را از من بخرد و در برابر آن خوراك بدهد؟ در اين شرايط است كه مهدي (عج) ظهور مي كند. [100] .

روزنه هاي اميد

اشاره

در بحث هاي گذشته با بخشي از روايات درباره وضعيت جهاني پيش از ظهور امام عصر (ع) آشنا شديم. هر چند در اين روايات سخن از نابساماني ها و مشكلات است -به حدي كه شايد انسان هايي را به يأس بكشاند - امّا روايات ديگري نيز وجود دارد كه به نكات روشن و روزنه هاي اميد براي شيعيان و انسان هاي مؤمن و متعهد اشاره دارد.برخي از اين روايات درباره مؤمناني است كه هيچ گاه زمين از آنان خالي نمي شود و آنان در شرايط سختِ پيش از ظهور نيز در سراسر جهان حضور دارند.تعدادي از روايات به نقش دانشمندان اسلامي و عالمان در زمان غيبت اشاره مي كند كه هر چندگاه باعث دگرگوني در جامعه مي شوند و آنان را به عنوان حافظان دين معرفي مي كند. در بعضي از سخنان معصومين (ع) از نقش ويژه شهر قم پيش از ظهور امام زمان (عج) ياد شده است و رواياتي نيز از حضور فعال ايرانيان، پيش و پس از ظهور امام سخن مي گويد.

مؤمنان حقيقي

گاهي با رواياتي رو به رو مي شويم كه در پاسخ كساني آمده است كه گمان مي كرده اند، روزگاري پيش خواهد آمد كه جامعه از وجود انسان هاي مؤمن تهي مي شود. امام (ع) اين گمان را نفي كرده، از وجود مؤمنان در هر روزگاري خبر داده است.زيد زراء مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: مي ترسم ما از مؤمنان نباشيم. امام فرمود: «چرا چنين فكر مي كنيد؟» گفتم: زيرا مي بينم در ميان ما كسي نيست كه برادرش را بر درهم و دينار مقدم دارد؛ ولي اين را مي بينم كه درهم و دينار را بر برادر ديني- كه ولايت اميرمؤمنان (ع) ما را دور يك ديگر گرد آورده - ترجيح مي دهيم. امام صادق

(ع) فرمود: «اين چنين نيست كه مي گويي، شما اهل ايمان هستيد؛ امّا ايمان شما كامل نمي شود مگر هنگامي كه قائم آل محمد (عج) قيام كند؛ در آن هنگام خداوند خِرَد شما را كامل مي كند و شما مؤمنان كامل مي شويد.سوگند به آن خدايي كه جانم در دست قدرت اوست، در سراسر جهان، انسان هايي هستند كه همه دنيا در نظرشان با پر پشه اي برابري نمي كند».

نقش عالمان و دانشمندان (شيعه)

در هر روزگاري كه پرده هاي سياهي و جهل، سايه خود را بر جوامع بشري مي گستراند اين دانشمندان و عالمان ديني بودند كه مسؤوليت خود را در جهت زدودن جهل و ناداني از انديشه ها و فساد و تباهي از دامن مردمان به خوبي انجام مي دادند و از روايات فهميده مي شود كه عالمان در آخر الزمان نيز اين نقش را به خوبي ايفا مي كنند.امام هادي (ع) مي فرمايد: «اگر در دوران غيبت قائم آل محمد (ص) دانشمنداني نبودند كه مردم را به سوي او هدايت و راهنمايي كنند و با حجت هاي الهي از دين دفاع نمايند و شيعيان ضعيف را از دام هاي شيطان و پيروانش رهايي و از شرّ ناصبي ها (و دشمنان اهل بيت) نجات بخشند، كسي در دين خدا پا برجا نمي ماند و همه مرتد مي شدند؛ ولي آنان رهبري دل هاي شيعيان ضعيف را با قدرت در دست مي گيرند و حفظ مي كنند؛ چنان كه ناخداي كشتي، سكان و فرمان كشتي را نگاه مي دارد. بنابراين، آنان نزد خدا، والاترين انسان ها هستند». [101] .رسول خدا (ص) درباره زنده كننده دين در هر قرن مي فرمايد: «خداوند بزرگ براي امّت اسلام در آغاز هر قرن، شخصي را بر مي انگيزاند تا دين را زنده نمايد». [102] .اين دو روايت و رواياتي از اين

گونه، با صراحت به نقش عالمان در روزگار غيبت اشاره دارد و خنثا شدن، توطئه شيطان ها و تجديد حيات دين را به دست دانشمندان مي داند.البته اثبات اين مطلب در روزگار ما به دليل و برهان نيازي ندارد؛ زيرا نقش حضرت امام خميني (ره) براي از بين بردن نقشه هاي شوم دشمنان - كه اساس دين را در جهان معاصر در معرض خطر قرار داده بودند - بر كسي پوشيده نيست.بدون شك عزتي كه اسلام در اين عصر يافته است، به بركت انقلاب اسلامي ايران و بنيان گذار آن، حضرت امام خميني (ره) است.

نقش شهر قم در آخرالزمان

اشاره

آن گاه كه جامعه بشري به سوي انحطاط و تباهي پيش مي رود، روزنه اميدي نمايان مي گردد و مردمي پرچمدار نور در دل آن تاريكي ها مي گردند؛ شهر قم در آخرالزمان اين نقش را به عهده دارد.روايات بسياري وجود دارد كه اين شهر مقدس و انسان هاي وارسته آن را - كه وجود خود را از چشمه زلال مكتب اهل بيت سيراب كرده و رسالت ابلاغ پيام را به عهده گرفته اند - مي ستايد.امامان معصوم (ع) سخنان گوناگوني درباره قم و نقش آن در نهضت فرهنگي زمان غيبت امام زمان (عج) دارند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

قم حرم اهل بيت

از برخي روايات استفاده مي شود كه قم و اهل آن رمز و الگوي تشيّع و ولايت مي باشند.از اين رو، هر كس را كه مي خواستند، دوست دار اهل بيت و علاقه مند به آنان معرفي كنند، او را قمي خطاب مي كردند.گروهي خدمت امام صادق (ع) مشرّف شدند و گفتند: ما از مردم ري هستيم. حضرت فرمود: «آفرين به برادرانمان از اهل قم». آنان چندبار تكرار كردند. ما از ري خدمت شما رسيده ايم و حضرت نيز سخن نخست خود را تكرار كرد. آن گاه فرمود: خداوند حرمي دارد كه در مكه است و براي رسول خدا (ص) نيز حرمي است و آن در مدينه است. كوفه حرم اميرالمؤمنين (ع) است و حرم ما (اهل بيت) شهر قم است و به زودي دختري از فرزندانم به نام فاطمه، در آن دفن مي شود. هر كس او را (با معرفت) زيارت كند، بهشت بر او واجب مي شود».راوي گويد: امام صادق (ع) اين سخن را هنگامي بيان كرد كه هنوز امام كاظم (ع) متولد نشده بود. [103] .صفوان مي گويد: روزي نزد ابا الحسن

- امام كاظم (ع) - بودم وسخن از مردم قم و علاقه و ميل آنان به حضرت مهدي (عج) به ميان آمد؛ امام هفتم (ع) فرمود:«خداوند آنان را رحمت كند و از آنان خشنود باشد. آن گاه ادامه داد، بهشت هشت در دارد كه يكي از آن ها براي مردم قم است. در ميان شهرها و كشورها، آنان نيكان و نخبگان شيعيان ما هستند. خداوند ولايت و دوستي ما را، با طينت و سرشت آنان آميخته است». [104] .از اين روايت استفاده مي شود كه ائمه معصومين (ع) شهر قم را پايگاه عاشقان اهل بيت و حضرت مهدي (عج) مي دانسته اند و شايد دري از بهشت كه به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدين يا باب الاخيار (درب نيكان) باشد، چنان كه در روايت نيز به اهل قم، نيكان شيعه گفته شده است.

شهر قم حجت بر ديگران

خداوند در هر زمان، انسان هايي دارد كه بر ديگران حجّت مي باشند و چون آنان در راه خدا قدم برداشته، براي اعتلاي كلمة اللَّه مبارزه مي كنند، خداوند ياور آنان خواهد بود و شرّ دشمنان را از آنان دور مي كند. در زمان غيبت امام عصر (عج) قم و مردم آن بر ديگر انسان ها حجّت هستند.امام صادق (ع) مي فرمايد: «گرفتاري ها و مشكلات از قم و مردمش به دور است و روزگاري خواهد رسيد كه قم و مردم آن، حجّت بر همه مردمان باشند و آن هنگام در زمان غيبت قائم ما تا به هنگام ظهور حضرتش مي باشد و اگر چنين نبود، زمين اهلش را فرو مي برد.به يقين فرشتگان، گرفتاري ها را از قم و مردمانش دور مي كنند و هيچ ستمگري قصد قم را نمي كند، مگر آن كه خداوند، كمرش را مي شكند و

او را گرفتار درد، مصيبت يا دشمن مي گرداند. خداوند نام قم و مردم آن را از ياد ستمگران مي برد؛ چنان كه آنان خدا را فراموش كرده اند». [105] .

مركز نشر فرهنگ اسلامي

يكي ديگر از موارد قابل توجه در روايات اين است كه شهر قم در روزگار غيبت به عنوان مركزي براي رساندن پيام اسلام به گوش مستضعفان زمين در خواهد آمد و عالمان و دانشمندان ديني آن، حجّتي بر جهانيان خواهند شد.امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد: «به زودي شهر كوفه از مؤمنان تهي مي گردد و علم و دانش از آن جا رخت بر مي بندند و چون ماري كه در گوشه اي چنبره زده است، محدود مي گردد و از شهري كه آن را قم مي نامند، ظهور مي كند و آن جا پايگاه علم و فضيلت و معدن دانش و كمال مي گردد؛ به گونه اي كه روي زمين هيچ مستضعف (فكري) نمي ماند كه از دين آگاهي نداشته باشد؛ حتي زنان پرده نشين، و اين زمان، نزديك به زمان ظهور قائم ما خواهد بود.خداوند، قم و مردمش را جانشين حضرت حجّت قرار مي دهد و اگر چنين نبود، زمين اهلش را فرو مي برد و حجّتي بر زمين نمي ماند. بنابراين، علم و دانش از شهر قم به شرق و غرب جهان سرازير مي شود و حجّت بر جهانيان تمام مي گردد؛ به گونه اي كه هيچ شخصي نمي ماند كه دين و دانش به او نرسيده باشد و آن گاه حضرت قائم (عج) ظهور مي كند و عذاب الهي بر كافران به دست آن حضرت فرود مي آيد؛ زيرا خداوند، از بندگان انتقام نمي گيرد، مگر هنگامي كه حجّت بر آنان تمام شده باشد». [106] .در روايت ديگري آمده است: «اگر مردم قم نبودند، دين از

بين مي رفت». [107] .

تأييد خط فكري قم

اشاره

از برخي روايات فهميده مي شود كه، ائمه معصومين (ع)، شيوه عالمان قم را مورد تأييد قرارداده اند.امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد: «بر فراز قم فرشته اي است كه دو بال خود را بر آن به حركت درمي آورد و هيچ ستمگري به آن قصد سوئي نمي كند؛ مگر آن كه خداوند، او را همانند نمك در آب ذوب مي كند».حضرت آن گاه به عيسي بن عبداللَّه قمي اشاره كرد و فرمود: «درود خداوند بر قم! پروردگار جهان، سرزمينشان را از باران سيراب و بركاتش را بر آنان نازل مي گرداند و گناهانشان را به حسنات مبدّل مي سازد. آنان اهل ركوع، سجود، قيام و قعودند؛ چنان كه آنان فقيه، دانشمند و اهل درك و فهم هستند. آنان اهل درايت و روايت و بينش عبادت كنندگان نيكي هستند». [108] .هم چنين آن امام در پاسخ شخصي كه گفت: مي خواهم از تو چيزي بپرسم كه كسي پيش از من نپرسيده باشد و پس از من نخواهد پرسيد، مي فرمايد: «شايد مي خواهي از حشر و نشر سؤال كني؟»گفت: آري، سوگند به آن كه محمد (ص) را بشارتگر و هشدار دهنده، مبعوث كرد.حضرت فرمود: «حشر همه مردمان به سوي بيت المقدس است؛ مرگ بقعه اي در سرزمين جبل كه آن را قم مي نامند و آمرزش الهي شامل حالشان مي گردد».آن مرد، در حالي كه نيم خيز شد، گفت: اي فرزند رسول خدا! آيا اين اختصاص به مردم قم دارد؟امام پاسخ داد: «آري؛ آنان و هر كس كه هم عقيده ايشان باشد و سخن آنان را بگويد». [109] .

ياوران مهدي

نكته قابل توجه و دقت، اين است كه در روايات از مردم قم به ياوران مهدي (عج) و كساني كه براي گرفتن حق

اهل بيت قيام مي كنند، نام برده شده است.عفان بصري مي گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: «آيا مي داني، چرا قم را قم ناميده اند؟» گفتم: خداوند و رسولش و شما بهتر مي دانيد. فرمود: «قم را بدين جهت به اين اسم ناميدند كه اهل آن گرد قائم آل محمد (ص) جمع مي گردند و با حضرتش قيام مي كنند و در اين راه، پايداري از خود نشان مي دهند و آن حضرت را ياري مي نمايند». [110] .صادق آل محمد (ع) در روايت ديگري در اين باره چنين مي فرمايد: «خاك قم، مقدس است و اهل قم از ما و ما از آنان هستيم. ستمگري قصد بد به آن نمي كند، مگر اين كه در كيفر او تعجيل مي گردد. البته اين تا زماني است كه به برادران خود خيانت نكنند و اگر چنين كردند، خداوند، ستمكاران بدكردار را بر آنان مسلط مي كند؛ امّا مردم قم، ياران قائم ما و دعوت كنندگان به حق ما هستند».آن گاه امام (ع) سر به آسمان بلند كرد و چنين دعا فرمود: «خداوندا! آنان را از هر فتنه اي حفظ فرما و از هر هلاكتي نجات بخش». [111] .

ايران، كشور امام زمان

رواياتي كه درباره شهر قم گفته شد، تا اندازه اي نقش ايرانيان را، پيش و هنگام ظهور مهدي موعود (عج) روشن مي سازد؛ ولي با كمي دقّت در سخنان معصومين (ع) به اين نتيجه مي رسيم كه آنان، نسبت به ايران و مردم آن توجه خاصي داشتند و در موقعيت هاي مختلف از نقش آنان در ياري رساندن به دين و زمينه سازي براي ظهور مهدي (عج) سخن گفته اند.در اين جا به ذكر چند روايت درباره تمجيد از ايرانيان و زمينه سازان ظهور، بسنده مي كنيم:

تمجيد از ايرانيان

ابن عباس مي گويد: خدمت پيامبر (ص) از فارسيان، سخن به ميان آمد، آن حضرت فرمود: «اهل فارس - ايرانيان - جمعي از ما اهل بيت هستند». [112] .هنگامي كه از موالي يا اعاجم [113] ، نزد پيامبر (ص) ياد شد، حضرت رسول (ص) فرمود: «سوگند به خدا كه من به آنان بيش تر از شما اطمينان دارم». [114] .ابن عباس مي گويد: «زماني كه پرچم هاي سياه به سوي شما روي آورند، فارسيان را گرامي بداريد؛ زيرا دولت شما با آنهاست». [115] .روزي اشعث به علي (ع) با اعتراض گفت: اي اميرالمؤمنين! چرا اين عجم ها پيرامون تو گرد آمده، بر ما پيشي گرفته اند؟ حضرت خشمگين شد و در پاسخ فرمود: «چه كسي مرا معذور مي دارد كه در مقابل اين آدم هاي بزرگ جثه بي خير كه هر كدام از آنان چون دراز گوش بر بستر خود مي غلطند و به خاطر آوازه و فخرفروشي از قومي روي گردان مي شوند؛ آيا به من فرمان مي دهيد تا آنان را از خود دور سازم؟ هر گز، من آنان را كنار نمي زنم [116] تا از جاهلان گردم. سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و آفريدگان را آفريد،

آنان براي بازگرداندن شما به دين اسلام، با شما به نبرد برمي خيزند؛ چنان كه شما براي اسلام آوردن در ميانشان شمشير مي كشيد». [117] .

زمينه سازان ظهور

بخش عمده اي از رواياتي كه درباره رويدادهاي پيش از ظهور و ياران حضرت مهدي (عج) آمده است، درباره ايران و ايرانيان است كه با تعبيرات گوناگوني مانند: اهل فارس، عجم، اهل خراسان، اهل قم، اهل طالقان، اهل ري و... بيان شده است.با بررسي مجموع اين روايات، به اين نتيجه مي رسيم كه در كشور ايران، پيش از ظهور امام زمان (عج)، نظامي الهي ومدافع ائمّه معصومين (ع) بر پا مي گردد كه مورد نظر امام زمان (عج) است و نيز مردم ايران، نقش عمده اي در قيام آن حضرت دارند كه در بخش قيام به آن مي پردازيم. در اين جا به ذكر چند روايت بسنده مي كنيم:رسول خدا (ص) مي فرمايد: «مردمي از مشرق زمين قيام مي كنند و زمينه را براي قيام حضرت مهدي (ع) فراهم مي سازند». [118] .نيز مي فرمايد: «پرچم هاي سياهي از سمت مشرق خواهد آمد كه دل هاي آنان همانند پاره هاي آهن است؛ پس هر كس از حركت آنان، آگاهي يافت، به سوي آنان برود و با آنان بيعت كند؛ هر چند لازم باشد كه بر روي يخ حركت كند». [119] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «گويا قومي را مي بينم كه در مشرق قيام كرده اند و حق را مي طلبند؛ ولي حق را به آنان نمي دهند. بار ديگر طلب مي كنند؛ ولي باز به آنان واگذار نمي كنند. در اين حالت، شمشيرها را از نيام كشيده، بر شانه مي گذارند كه در اين هنگام، دشمن خواسته آنان را مي پذيرد؛ ولي آنان نمي پذيرند و قيام مي كنند و حق را واگذار نمي كنند، مگر به صاحب

أمر. كشتگان آنان شهيد هستند و اگر من آنان را درك مي كردم، خودم را براي صاحب اين امر آماده مي كردم». [120] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «ياران حضرت قائم (عج) سي صد و سيزده نفر و از فرزندان عجم هستند». [121] .هر چند عجم به غير عرب گفته مي شود، ولي به طور حتم ايرانيان را در برمي گيرد و با توجه به روايات ديگر، در بين نيروهاي ويژه حضرت مهدي (عج) تعداد زيادي از ايرانيان حضور دارند.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «به زودي پس از شما، اقوامي خواهند آمد كه زمين زير پاي شان جمع مي شود - طيّ الارض مي كنند - و درهاي دنيا بر روي آنان گشوده مي گردد و آنان را مردان و زنان فارس خدمت مي كنند. زمين زير گام هاي شان پيچيده مي شود؛ به گونه اي كه هر يك از آنان بخواهد، فاصله شرق تا غرب را در يك ساعت مي پيمايد. نه آنان خود را به دنيا فروخته اند و نه اهل دنيايند و نه دنيا در آنان حظّ و نصيبي دارد». [122] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «خوشا به حال طالقان؛ زيرا خداوند در آن جا گنج هايي دارد كه نه از طلا و نه از نقره اند، بلكه مردان با ايماني هستند كه خدا را به حق شناخته اند و آنان ياوران مهدي آل محمد (عج) در آخرالزمان خواهند بود». [123] .رسول خدا (ص) نيز درباره خراسان مي فرمايد: «در خراسان گنج هايي است؛ امّا نه از طلاو نقره؛ بلكه آنان مرداني هستند كه خدا و رسولش آنان را دوست مي دارند». [124] .

انقلاب جهاني مهدي

قيام امام زمان

اشاره

روايات مختلفي درباره روز قيام حضرت مهدي (عج) وجود دارد. در برخي، از نوروز به عنوان روز آغاز قيام، ياد شده است. برخي احاديث

ديگر روز عاشورا را روز آغاز قيام ذكر كرده است. در تعدادي از روايات روز شنبه و در تعدادي ديگر، جمعه، روز قيام تعيين شده است. در هم زماني نوروز، با عاشورا اشكالي به نظر نمي رسد؛ زيرا نوروز طبق سال شمسي و عاشورا بر اساس سال قمري محاسبه مي شود و يكي شدن اين دو روز امكان پذير است و هم زماني اين دو روز با جمعه يا شنبه نيز ممكن است. آن چه مشكل و متعارض به نظر مي رسد، ذكر دو روز از هفته به عنوان روز قيام است؛ ولي مي توان اين دسته از روايات را نيز توجيه كرد؛ زيرا اگر سند اين روايات صحيح باشد، در اين صورت احاديثي كه جمعه را روز ظهور حضرت، تعيين كرده است، بر روز قيام و ظهور حمل مي شود و رواياتي كه شنبه را روز قيام مي داند، بر استقرار و تثبيت نظام الهي و نابودي مخالفان تفسير شود.بايد توجه داشت كه رواياتي كه شنبه را روز قيام مي داند، از نظر سند مورد تأمّل است؛ ولي رواياتي كه جمعه را ذكر كرده است، از اين نظر ايرادي ندارد.اينك به رواياتي در اين باره توجه فرماييد:امام صادق (ع) مي فرمايد: «قائم ما اهل بيت، در روز جمعه ظهور مي كند». [125] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «گويا حضرت قائم را مي بينم كه در روز عاشورا، روز شنبه، ميان ركن و مقام ايستاده و جبرئيل نيز جلوي حضرتش ايستاده است و مردم را به بيعت بااوفرامي خواند». [126] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم (ع) روز شنبه كه روز عاشوراست، قيام مي كند؛ روزي كه امام حسين (ع) شهيد شد». [127] نيز آن حضرت مي فرمايد: «آيا مي دانيد كه

اين روز -عاشورا- چه روزي است؟ همان روزي است كه خداوند توبه آدم و حوّا را پذيرفت؛ روزي است كه خداوند دريا را براي بني اسرائيل شكافت و فرعون و پيروانش را غرق كرد و موسي بر فرعون پيروز شده؛ روزي است كه ابراهيم (ع) متولد شد؛ روزي است كه خداوند توبه قوم يونس را پذيرفت؛ روز تولد حضرت عيسي است و روزي است كه حضرت قائم در آن روز قيام مي كند». [128] .روايت ديگري نيز به همين مضمون از امام باقر (ع) [129] نقل شده است؛ ولي در اين روايت وثاقت ابن بطائني كه در سلسله سند آن است، مورد بحث است.امام صادق (ع) مي فرمايد: «در شب بيست و سوم، به نام حضرت مهدي (عج) ندا داده مي شود و در روز عاشورا، روز شهادت حسين بن علي (ع)، قيام مي كند». [130] .هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «روز نوروز همان روزي است كه قائم ما اهل بيت در آن روز ظهور مي كند». [131] .

اعلان ظهور

ظهور حضرت مهدي (ع)، ابتدا به وسيله منادي آسماني اعلام مي گردد، آن گاه حضرت در حالي كه پشت به كعبه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مي كند.اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه منادي از آسمان ندا مي دهد: حق از آنِ آل محمد است، شما اگر طالب هدايت و سعادت هستيد، به دامان آل محمد (ص) چنگ زنيد، حضرت مهدي (عج) ظهور مي كند». [132] .نيز امام باقر (ع) در اين زمينه مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) در مكه به هنگام نماز عشا ظهور مي كند؛ در حالي كه پرچم و پيراهن و شمشير پيامبر (ص) را همراه دارد و چون نماز عشا را خواند، فرياد بر مي آورد:

اي مردم! شما را به ذكر خدا و به ايستادنتان در برابر خدا (در روز قيامت) متذكر مي شوم؛ در حالي كه حجّتش را (در دنيا) بر شما تمام كرده است و پيامبران را مبعوث نموده و قرآن را فرو فرستاده است. خداوند به شما فرمان مي دهد كه به او شرك نورزيد و فرمانبر او و پيامبرانش باشيد. آن چه را قرآن امر به احياي آن كرده است، احيا و زنده كنيد و آن چه را كه امر به نابودي آن كرده است، نابود سازيد و ياوران راه هدايت باشيد و بر تقوا و پرهيزگاري همكاري نماييد؛ زيرا دنيا، فنا و زوالش فرا رسيده و نفخه وداع سر داده است.من شما را به سوي خدا و رسولش و عمل به كتاب او و نابودي باطل و احيا و زنده ساختن سيره پيامبر (ص) دعوت مي كنم. آن گاه در ميان سي صد و سيزده نفر از يارانش ظهور مي كند». [133] .

شعار پرچم قيام

هر حكومتي داراي پرچمي است كه به وسيله آن شناخته مي شود و قيام ها و انقلاب ها نيز از پرچم مخصوصي برخوردارند كه آرم آن تا حدودي نمايانگر اهداف رهبرانش مي باشد. انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) نيز پرچم مخصوصي دارد و بر آن شعاري نقش بسته است. البته هر چند درباره شعار پرچم آن حضرت اختلاف است، ولي نكته اي در همه اقوال مشترك است و آن اين كه مردم را به فرمانبري از حضرتش دعوت مي كند. [134] .اينك به ذكر چند نمونه در اين باره بسنده مي كنيم:در روايتي آمده است: «بر روي پرچم حضرت مهدي (عج) نوشته شده است:«گوش شنوا داشته باشيد و از حضرتش اطاعت كنيد». [135] .در جاي ديگري

مي خوانيم: «شعار پرچم مهدي (عج) «البيعة للَّه؛ بيعت براي خدا مي باشد». [136] .

خرسندي جهانيان از قيام

از روايات فهميده مي شود كه قيام مهدي (عج) موجب خرسندي انسان ها مي شود. اين شادي و رضايت به اشكال گوناگوني بيان شده است. در بعضي روايات، سخن از شادي اهل زمين و آسمان است و در برخي ديگر از شادي مردگان سخن به ميان آمده است. درروايتي، از استقبال مردم از قيام بحث شده است و در روايت ديگر از آرزوي مردم براي زنده شدن مردگانشان پرده بر مي دارد.در اين جا با ذكر چند روايت، نمونه هايي از آن را بازگو مي كنيم:رسول خدا (ص) مي فرمايد: «همه اهل آسمان و زمين، پرندگان، حيوانات درنده وماهيان دريا، از ظهور حضرت مهدي (عج) شاد و خرسند مي شوند». [137] .امير مؤمنان علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي (عج) ظهور مي كند، نام مباركش بر سر زبان ها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدي است؛ به گونه اي كه جز نام او، هيچ نامي در ياد و زبان آنان نيست و با دوستي او، روح خود را سيراب مي كنند». [138] .در روايت تعبير «يشربون حبّه؛ محبتش را مي نوشند»، آمده است كه در آن، علاقه به جضرت را به آب يا مايع نوشيدني گوارايي تشبيه كرده است كه مردم با كمال ميل آن را مي نوشند و عشق به مهدي در وجودشان نفوذ مي كند.حضرت رضا (ع) ضمن بر شمردن حوادث تلخ وفتنه هاي پيش از ظهور، درباره گشايش و فَرَج پس از ظهور مي فرمايد: «در آن هنگام فَرَج و گشايش بر مردم مي رسد؛ به طوري كه مردگان آرزوي زندگي دوباره مي كنند». [139] .امام صادق (ع) نيز در اين

باره مي فرمايد: «گويا قائم (عج) را مي بينم كه بر فراز منبر كوفه نشسته است و زره رسول خدا (ص) را بر تن دارد». آن گاه برخي از حالات حضرتش را بازگو كرد و در ادامه فرمود: «هيچ مؤمني در قبر نمي ماند، مگر آن كه آن شادي و سرور در قبرش وارد مي شود؛ به گونه اي كه مردگان به ديدار يك ديگر مي روند و ظهور حضرتش را به هم ديگر تبريك مي گويند».در برخي از روايات عبارت «تلك الفرجة آمده است؛ يعني گشايشي در امور» برزخيان نيز به بركت ظهور حضرت پديد مي آيد و طبق اين نقل، عظمت نهضت و رهبري قيام به اندازه اي است كه بر ارواح نيز تأثير مي گذارد. [140] .

نجات محرومان

شكي نيست كه قيام حضرت مهدي (عج) موجب برقراري عدالت و ريشه كن شدن همه محروميت ها از جامعه بشري مي گردد؛ در اين قسمت به اقداماتي كه حضرت به هنگام قيام براي ستمديدگان و محرومان انجام مي دهد، به گونه اي كه باعث پناه آوردن محرومان به او مي شود خواهيم پرداخت.پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: «مهدي (عج) از امّت من، ظهور مي كند؛ خداوند او را به عنوان فرياد رس انسان ها مي فرستد. آن زمان مردم در نعمت به سر خواهند برد». [141] .رسول خدا (ص) فريادرسي را محدود به طايفه يا مليّت خاصي نكرده است؛ بلكه باتعبير كلمه ناس (مردم)، آن حضرت را رهايي بخش همه انسان ها مي داند. از اين رو، پيش از ظهورش، شرايط به گونه اي مي شود كه همه انسان هاي جهان آرزوي ظهورش را دارند.جابر مي گويد: امام باقر (ع) فرمود: «حضرت مهدي در مكه ظهور مي كند... خداوند سرزمين حجاز را (به دست او) مي گشايد و حضرت زندانيان بني هاشم را از زندان

آزادمي سازد». [142] .ابو ارطات مي گويد: حضرت مهدي (از مكه) عازم مدينه مي شود و زندانيان بني هاشم را رهايي مي بخشد. آن گاه به كوفه مي رود و زندانيان بني هاشم را آزاد مي سازد. [143] .شعراني مي گويد: هنگامي كه حضرت مهدي (عج) به مغرب زمين مي رسد، مردم اندلس به سوي او رفته، مي گويند: اي ولي اللَّه (و حجّت خدا)! جزيره اندلس را ياري كن كه خود و مردمش هلاك شده اند. [144] .

نقش زنان در قيام امام

اشاره

با بررسي روايات درباره نقش زنان پيش و پس از ظهور حضرت مهدي (عج) به نكات قابل توجهي دست مي يابيم. هر چند طبق بعضي از روايات، اكثر پيروان دجّال را يهود و زنان تشكيل مي دهند، [145] ولي در كنار آنان، زناني مؤمن و عفيف نيز هستند كه در حفظ عقيده خود سخت كوش بوده، از اوضاع پيش از ظهور بسيار متأثرند.برخي از زنان از ثبات قدم و روحيه جهاد گرانه اي برخوردارند و هرجا كه مي روند با جنگ تبليغاتي عليه دجّال، ماهيت ضد انساني او را آشكار مي سازند.بر پايه برخي از روايات چهارصد زن هنگام قيام مهدي (عج)، آن حضرت را همراهي مي كنند و اكثر آنها در بخش بهداشت و درمان مشغول فعاليت مي باشند. البته در روايات درباره تعداد زناني كه به هنگام قيام حضرت با او خواهند بود، اختلاف وجود دارد. برخي از روايات از سيزده زن نام مي برند كه هنگام ظهور حضرت مهدي (عج) با حضرتش مي باشند و شايد آنان از كساني هستند كه از نيروهاي ابتدايي مهدي (عج) مي باشند. برخي از روايات نيز عدد زناني را كه به حضرت ياري مي رسانند، هفت هزار و هشت صد نفر ذكر كرده است و آنان زناني هستند كه پس از

قيام، حضرت را همراهي مي كنند و در كارها به آن حضرت كمك مي كنند.در كتاب فتن از ابن حمّاد آمده است: تعداد مؤمنان به هنگام خروج دجال، دوازده هزار مرد و هفت هزار و هفت صد يا هشت صد زن هستند. [146] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «عيسي بن مريم در بين هشت صد مرد و چهار صد زن فرود مي آيد كه آنان از بهترين ساكنان روي زمين و از صالح ترين مردمان گذشته هستند». [147] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «به خدا سوگند سي صد و اندي نفر خواهند آمد و پنجاه زن نيز در ميان آنان است». [148] .مفضل بن عمر مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «همراه حضرت قائم، سيزده زن هستند». عرض كردم: آنان چه مي كنند و چه نقشي خواهند داشت؟ فرمود: «زخمي ها را مداوا مي كنند و از بيماران پرستاري مي نمايند؛ هم چنان كه همراه رسول خدا (ص) بودند». گفتم: آن سيزده نفر را نام ببريد؟ فرمود: «قنوا دختر رشيد، اُمّ اَيْمَن، حبابه والبيه، سميّه مادر عمار ياسر، زُبَيْدَه، اُمّ خالد أحمسيه، اُمّ سعيد حنفيّه، صيانه ماشطه و امّ خالد جهنيه». [149] .در كتاب منتخب البصائر از دو زن به نام وتيره و احبشيه نام برده شده است كه از اصحاب و ياوران حضرت قائم (عج) شمرده شده اند. [150] برخي از روايات نيز تنها به همراه بودن زنان با حضرت اكتفا كرده، و تعدادشان را ذكر نكرده اند.

بررسي سابقه زنان عصر ظهور در كتاب هاي تاريخي
اشاره

در روايات مفضل بن عمر به روشني تعداد زناني كه با حضرت قائم (عج) خواهند بود، سيزده نفر ذكر شده است؛ ولي از اين تعداد تنها نُه نفر به اسم و مشخصات معرّفي شده اند. تأكيد امام صادق (ع) بر اين نام ها ما را بر آن

داشت تا درباره زندگي نامه و ويژگي هاي آنان بررسي كنيم و پس از تحقيق، به نكاتي دست يافتيم كه پاسخ قانع كننده اي بر راز تأكيد امام صادق (ع) است.اين افراد هر كدام شايستگي هايي دارند، امّا اكثر آنان در جهاد با دشمنان خدا، از خود لياقت نشان داده اند. برخي از آنان هم چون صيانه، مادر چند شهيد بوده، خود نيز با وضعي جان سوز به شهادت رسيد. برخي ديگر چون سميّه، در راه دفاع از عقيده اسلامي خود، سخت ترين شكنجه ها را تحمل كرده، تا پاي جان از عقيده خود دفاع كرده اند و گروهي ديگر هم چون ام خالد نعمت تن درستي پيكر را براي حفظ اسلام، بر خود حرام كردند و جانباز شدند. گروهي ديگر همانند زُبَيْدَه، زرق و برق دنيا و توانگري مادي، هرگز آنان را از اسلام بازنداشت؛ بلكه بر عكس، از آن امكانات در راه عقيده استفاده كرده، به برپايي حج كه يكي از مظاهر مهم اسلامي و از اركان دين مي باشد، كمك نمودند. بعضي ديگر، افتخار دايگي رهبر امت اسلامي و تربيت فرزنداني لايق را داشتند و خود نيز از معنويتي برخوردار بودند كه زبانزد خاص و عام گرديدند. جمعي ديگر از خانواده شهيداني هستند كه خود پيكر نيمه جان آنان را حمل كرده، و با آنان سخن ها گفته اند.آري، آنان دل سوختگاني هستند كه با انجام آن رشادت ها ثابت كرده اند كه مي توانند گوشه اي از بار سنگين حكومت جهاني اسلام را بر دوش كشند.اكنون به معرفي تعدادي از آنان مي پردازيم:

صيانه

در كتاب خصائص فاطميه آمده است: در دولت مهدي (عج) سيزده زن براي معالجه زخميان، زنده گشته، به دنيا بازمي گردند كه يكي از آنان صيانه

است كه همسر حزقيل و آرايشگر دختر فرعون بوده است و شوهرش حزقيل پسر عموي فرعون و گنجينه دار وي بوده است و به گفته او، حزقيل، مؤمن خاندان فرعون است و به پيامبر زمانش، موسي (ع)، ايمان آورد. [151] .پيامبر (ص) فرمود: «در شب معراج، در سير بين مكه معظمه و مسجد اقصي، ناگهان بوي خوشي به مشامم رسيد كه هرگز مانند آن را نبوييده ام. از جبرئيل پرسيدم كه اين بوي خوش چيست؟ گفت: اي رسول خدا (ص)! همسر حزقيل به حضرت موسي بن عمران ايمان آورده بود وايمان خود را پنهان مي كرد. عمل او آرايشگري در حرمسراي فرعون بود. روزي مشغول آرايش دختر فرعون بود كه ناگهان شانه از دست او افتاد و بي اختيار گفت: «بسم اللَّه». دختر فرعون گفت: آيا پدر مرا ستايش مي كني؟ گفت: نه؛ بلكه آن كسي را ستايش مي كنم كه پدر تو را آفريده است و او را از بين خواهد برد. دختر فرعون شتابان نزد پدرش رفت و گفت: زني كه در خانه ما آرايشگر است، به موسي ايمان دارد. فرعون او را احضار كرد و به او گفت: مگر به خدايي من اعتراف نداري؟ صيانه گفت: هرگز، من از خداي حقيقي دست نمي كشم و تو را پرستش نمي كنم. فرعون دستور داد، تنور مسي را برافروختند و چون آن تنور سرخ شد، دستور داد همه بچه هاي آن زن را در حضور او در آتش انداختند.زماني كه خواستند بچه شيرخوارش را كه در بغل داشت، بگيرند و در آتش افكنند، صيانه منقلب شد و خواست كه با زبان از دين اظهار برائت و بيزاري كند كه ناگاه به امر خدا، آن

كودك به سخن آمد و گفت: اصبري يا أُماه إِنَّك علي الحق؛ اي مادر صبر كن كه تو راه حق را مي پيمايي. فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را نيز در آتش افكندند و سوزاندند و خاكسترشان را در اين زمين ريختند و تا روز قيامت اين بوي خوش، از اين زمين استشمام مي شود...». [152] .او از زناني است كه زنده مي شود و به دنيا باز مي گردد و در ركاب حضرت مهدي (عج) انجام وظيفه مي كند.

ام ايمن

نام او بركه است. وي كنيز پيامبر (ص) بود كه از پدر بزرگوارش، عبداللَّه، به آن حضرت به ارث رسيده بود و پرستاري رسول خدا (ص) را بر عهده داشت. [153] .حضرت او را مادر خطاب مي كرد و مي فرمود: هذه بقية أهل بيتي؛ او باقي مانده از خاندان من است. وي فرزندي از همسر اوّلش، عبيد خزرجي، به نام ايمن داشت. ايمن از مهاجران و مجاهدان بود و در جنگ حنين به شهادت رسيد.امّ ايمن شخصيتي است كه وقتي در راه مكه و مدينه تشنگي بر او غلبه كرد و نزديك بود از پاي درآيد، دلو آبي از آسمان بر او فرود آمد و از آن نوشيد و هرگز پس از آن تشنه نشد. [154] .او به هنگام رحلت پيامبر بسيار مي گريست؛ چون از او علت گريه اش را پرسيدند، در پاسخ گفت: به خدا سوگند مي دانستم كه ايشان رحلت خواهد كرد، ولي گريه من براي آن است كه وحي قطع شد. [155] .فاطمه زهرا (س) در مسأله فدك او را به عنوان شاهد و گواه معرفي كرد و سرانجام او در روزگار خلافت عثمان رحلت كرد.

زبيده

وي همسر هارون الرشيد و از شيعيان بوده است. هنگامي كه هارون از عقيده او آگاه گشت، سوگند ياد كرد كه او را طلاق دهد. او به انجام كارهاي نيك معروف بود. درزماني كه يك مشك آب در شهر مكه يك دينار طلا ارزش داشت، او، حُجاج و شايد هم مردم مكه را سيراب كرد. او با كندن كوه ها و احداث تونل ها، آب را از خارج حرم -ازفاصله ده ميلي - به حرم آورد. زبيده صد كنيز داشت كه همگي حافظ قرآن

بودند و هركدام موظف بودند كه يك دهم قرآن را بخوانند؛ به گونه اي كه از منزل مسكوني او صداي قرائت قرآن، همانند زمزمه زنبورهاي عسل بلند بود. [156] .

سميه مادر عمار ياسر

او هفتمين نفري بود كه به اسلام گرويد و به همين سبب بدترين شكنجه ها را بر او رواداشتند. گاهي كه گذر پيامبر (ص) به عمار و پدر و مادرش مي افتاد و مي ديد كه آنان در گرماي سوزان مكه روي زمين هاي داغ در حال شكنجه هستند، مي فرمود: اي خاندان ياسر! صبر كنيد؛ بدانيد كه وعده گاه شما بهشت است.سرانجام سميه با نيزه دژخيمي خونخوار چون ابوجهل به شهادت رسيد و او نخستين زن شهيد در اسلام است. [157] .

ام خالد

هنگامي كه استاندار عراق، يوسف بن عمر، زيد بن علي را در شهر كوفه به شهادت رسانيد، دست امّ خالد را نيز به جرم تشيّع و تمايل به قيام زيد قطع كرد.ابوبصير مي گويد: خدمت امام صادق (ع) بوديم كه امّ خالد با دست بريده شده آمد، حضرت فرمود: «اي ابابصير! آيا ميل داري سخن امّ خالد را بشنوي؟» عرض كردم: آري و به آن شادمان مي گردم. امّ خالد به نزد حضرت مشرّف شد و سخناني عرضه داشت. من او را در كمال فصاحت و بلاغت يافتم. حضرت (ع) نيز در مسأله ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.... [158] .

حبابه والبيه

شيخ طوسي وي را از اصحاب امام حسن (ع) شمرده است و ابن داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسين، امام سجاد و امام باقر (ع) مي داند. برخي ديگر ايشان را از اصحاب هشت امام معصوم - تا امام رضا (ع) - شمرده اند، هم چنين گفته شده است كه امام رضا (ع)، ايشان را در پيراهن شخصي خود كفن كرد. سن او به هنگام مرگ بيش از 240 سال بود. اودوبار به دوران جواني بازگشت كه يك بار با معجزه امام سجاد و بار دوم با معجزه امام هشتم بود و اوست كه هشت امام معصوم بر سنگي كه به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند. [159] .حبابه والبيه مي گويد:... به اميرمؤمنان عرض كردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، دليل امامت چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگ ريزه را نزد من بياور». آن را به حضور حضرت آوردم، علي (ع) با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونه اي

كه آن مُهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: «اي حبابه! هر كس كه مدّعي امامت شد و توانست مانند من اين سنگ را مُهر كند، او امامي است كه پيروي از او واجب است. امام كسي است كه هر چيز را بخواهد، مي داند».من پي كار خود رفتم، تا اميرالمؤمنين (ع) از دنيا رفت. آن گاه خدمت امام حسن (ع) آمدم كه بر جاي علي (ع) نشسته بود و مردم از او سؤال مي كردند؛ چون مرا ديد، فرمود: «اي حبابه والبيه!» عرض كردم: بلي اي سرور من! فرمود: «آن چه همراه داري بياور». من آن سنگ كوچك را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار، مانند علي (ع) با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونه اي كه جاي مُهر بر آن نقش بست.سپس به حضور امام حسين (ع) كه در مسجد رسول خدا (ص) بود، آمدم مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود: «دليل آن چه تو مي خواهي موجود است. آيا نشانه امامت را مي خواهي؟» گفتم: آري، اي آقاي من! فرمود: «آن چه با خود داري بياور»؛ من آن سنگ كوچك را به او دادم؛ انگشترش را بر آن زد و مُهرش بر آن نقش بست.پس از امام حسين (ع)، خدمت امام سجاد (ع) رسيدم و به قدري پير شده بودم كه رعشه بر اندامم مستولي شده بود و صد و سيزده سال داشتم. آن حضرت در ركوع و سجود بود و به من توجّهي نداشت. از دريافت نشانه امامت نااميد شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد و به اشاره او جواني ام برگشت. گفتم: اي آقاي من! از

دنيا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود: «نسبت به آن چه گذشته است، آري و آن چه مانده است نه» يعني ما به گذشته علم داريم؛ امّا آينده از غيب است كه غير خدا آن را نمي داند و يا مصلحت نيست بگويم. آن گاه به من فرمود: «آن چه با خود داري بياور». من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مُهر بر آن زد. پس از گذشت زماني، به حضور امام باقر (ع) آمدم، آن حضرت نيز بر آن سنگ مهر زد. بعد از او نزد امام صادق (ع) آمدم و آن جناب نيز آن را مهر كرد. پس از طي شدن سال ها به حضور امام كاظم (ع) شرفياب شدم؛ آن بزرگوار نيز بر آن مُهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا (ع) رسيدم، مُهر آن حضرت نيز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود. [160] .

قنواء دختر رشيد هجري

هر چند در خصوص شخصيت اين زن در كتاب هاي شيعه و سنّي، سخني به ميان نيامده است و به اصطلاح مهمل است؛ [161] ولي از جرياني كه در خصوص شيوه اسارت و شهادت پدر بزرگوارش، به دست ابن زياد به وقوع پيوست او ايشان آن را نقل كرد، ميزان صلابت و پايداري در عقيده و پاي بندي او به اسلام و تشيّع و علاقه او به اميرالمؤمنين (ع) آشكار مي شود.ابوحيّان بجلي مي گويد: از قنواء دختر رشيد هجري پرسيدم: از پدرت چه حديث و روايتي شنيده اي؟ گفت: پدرم از اميرالمؤمنين (ع) نقل كرد كه آن حضرت فرمود: «اي رشيد! صبر تو چگونه است، هنگامي كه پسرخوانده بني اميّه (ابن

زياد) تو را به نزد خود بخواند و دو دست و دو پا و زبانت را قطع كند؟» عرض كردم: آيا پايان كارم بهشت است...؟ فرمود: «اي رشيد! در دنيا و آخرت به همراه من هستي».قنواء مي گويد: به خدا سوگند، پس از مدتي ابن زياد پدرم را احضار كرد و از او خواست تا از علي (ع) بيزاري بجويد؛ ولي او هرگز اين كار را نكرد. ابن زياد گفت: علي (ع) كيفيت قتل تو را چگونه توصيف كرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من علي (ع) مرا چنين آگاه ساخت كه تو مرا به بيزاري از علي (ع) مي خواني، ولي من اجابت نمي كنم؛ سپس دو دست و دو پا و زبانم را قطع مي كني. ابن زياد گفت: به خدا سوگند، خلاف پيشگويي علي را در حق تو اجرا مي كنم. آن گاه دستور داد دو دست و دو پايش را قطع كنند و زبانش را سالم باقي گذارند. قنواء مي گويد: من پدرم را به دوش كشيدم ودرراه به او گفتم: اي پدر! آيا احساس درد و زجر مي كني؟ فرمود: خير، فقط به مقدارفشاري كه جمعيت بر من وارد كند، احساس ناراحتي مي كنم. چون پدرم را برداشتم و از كاخ ابن زياد بيرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده كرد و گفت: قلم و دوات و كاغذ بياوريد تا براي شما حوادثي را بازگوكنم؛ ولي چون اين خبر به ابن زياد رسيد، دستور داد زبانش را نيز قطع كنند و پدرم در همان شب به شهادت رسيد. [162] .

نقش زنان در دوران پيامبر

با توجه به اين كه زنان در حكومت حضرت مهدي (عج) همان نقشي را دارند كه در دوران صدر اسلام داشته اند، به اختصار، نقش

زنان را در آن روزگار بررسي مي كنيم. هرچند در روايت اشاره شده است كه: «يداوين الجرحي و يقمن علي المرضي؛ زخميان را مداوا كرده، و از بيماران پرستاري مي كنند». ولي شايد اين نمونه اي از مهم ترين خدمات زنان در روزگار پيامبر (ص) باشد؛ زيرا آنان فعّاليت هاي ديگري هم داشته اند و همين نقش را در زمان حضرت مهدي (عج) خواهند داشت. امام صادق (ع) مي فرمايد: «زنان همان كارهايي را كه در زمان پيامبر (ص) انجام مي دادند، در زمان حضرت قائم (عج) نيز انجام خواهند داد».زنان در جنگ هاي پيامبر (ص)، وظايف ديگري هم چون رساندن آب و غذا به رزمندگان، آشپزي، نگه داري وسايل رزمندگان، تهيه دارو، رساندن مهمات، تعمير تجيهزات، انتقال شهدا، شركت در جنگ هاي دفاعي، تشويق رزمندگان براي عزيمت به جبهه، تشويق آنان در صحنه نبرد و... را عهده دار بودند.تشبيه زنان دوران مهدي (عج) به زنان دوران پيامبر (ص) به وسيله امام صادق (ع) ما را بر آن داشت كه برخي از فعّاليت هاي آنان را در صدر اسلام يادآور شويم.بعضي از زناني كه در اين فعّاليت ها نقش مهمّي داشتند، عبارتند از:1. اُمّ عطيه؛او در هفت غزوه شركت كرد. مداواي زخميان از جمله خدمات وي بود. [163] .امّ عطيه مي گويد: يكي از وظايف من نگهباني از وسايل سربازان بود. [164] .2. امّ عماره (نسيبه)؛رشادت هاي او در جنگ اُحُد به قدري بود كه مورد ستايش و تقدير فراوان پيامبر (ص) قرار گرفت. [165] .3. امّ ابيه؛او جزو شش زني بود كه راهي قلعه خيبر شد. پيامبر به آنان فرمود: «به دستور چه كسي به اين جا آمده ايد؟» امّ ابيه مي گويد: چون آثار خشم را بر چهره آن حضرت مشاهده

كرديم، گفتيم: ما با مقداري دارو به منظور مداواي زخميان آمده ايم. آن گاه حضرت، با ماندن ما در آن جا موافقت كرد. شغل ما در اين جنگ مداواي زخميان و پختن غذا بود.4. امّ ايمن؛در جنگ ها، زخميان را مداوا مي كرد. [166] .5. حمنّه؛به زخميان آب مي رساند و آنان را مداوا مي كرد. او شوهر، برادر و دايي خود را در جبهه نبرد از دست داد. [167] .6. ربيعه دختر معوذ؛زخميان را مداوا مي كرد. [168] او مي گويد: با رسول خدا عازم نبرد شديم و شهدا را به مدينه انتقال داديم.7. امّ زياد؛او از جمله شش زني بود كه به منطقه جنگ خيبر براي مداواي زخميان رفت. [169] .8. اميّه دختر قيس؛پس از هجرت مسلمان شد. او مي گويد: با گروهي از زنان بني غفار به حضور پيامبر رسيده، عرض كرديم: مايل هستيم در خدمت شما براي معالجه زخميان و كمك به رزمندگان، به سوي خيبر حركت كنيم.پيامبر به نشانه خشنودي فرمود: «با عنايات الهي حركت كن». [170] .9. ليلاي غفاريه؛مي گويد من زني بودم كه با پيامبر (ص) براي مداواي زخميان به جنگ مي رفتم. [171] .10. امّ سليم؛در جنگ احد به رزمندگان آب مي رساند و با اين كه حامله بود؛ در جنگ حنين شركت كرد. [172] .11. معاذه غفاريه؛بيماران را پرستاري و زخميان را معالجه مي كرد. [173] .12. امّ سنان اسلميه؛هنگام عزيمت به جنگ خيبر به پيامبر عرض كرد: دوست دارم با شما حركت كنم و در ميدان جنگ به معالجه زخميان و مداواي بيماران و ياري مجاهدان بپردازم و از وسايل ايشان نگه داري و تشنگان را سيراب كنم. حضرت (ص) فرمود: «رواست؛ با همسر من امّ سلمه حركت كن».

[174] .13. فاطمه زهرا (س)؛محمد بن مسلمه مي گويد: در جنگ احد زنان به جست و جوي آب پرداختند و ايشان چهارده نفر بودند كه فاطمه (س) نيز با ايشان بود. [175] .زنان، آب و غذا را بر پشت خويش حمل مي كردند و به درمان زخميان مي پرداختند و به آنان آب مي دادند. [176] .14. امّ سليط؛عمر بن خطّاب مي گويد: امّ سليط در جنگ اُحد، مشك هاي آب را براي ما حمل مي كرد و به تعمير وسايل و تجهيزات مي پرداخت. [177] .15. نسيبه؛او همراه شوهر و دو پسرش در جنگ احد شركت كرد و مشك آبي برداشت و زخميان را سيراب مي كرد. آن گاه كه جنگ شدّت گرفت، او نيز به نبرد پرداخت و دوازده زخم شمشير و نيزه را متحمّل شد. [178] .16. انيسه؛او در جنگ احد، به حضور پيامبر (ص) رسيد و گفت: اي رسول خدا! فرزندم عبداللَّه بن سلمه، از رزم آوران بدر، اينك در جنگ احد شهيد شده است؛ دوست دارم او را به مدينه انتقال دهم و در آن جا به خاك بسپارم تا مزارش نزديك (خانه ام) باشد و با وي انس گيرم.پيامبر (ص) به او اجازه داد. انيسه، پيكر پاك فرزند شهيد خود را به همراه يكي ديگر ازشهداي اسلام به نام مجدر بن زياد در عبايي پيچيده، آنان را به وسيله شتر به مدينه حمل كرد. [179] .اين گوشه اي از فعّاليت و نقش زنان در جبهه اسلام به فرماندهي رسول خدا (ص) بود. شايد همياري زنان در امور نظامي و پشتيباني براي آن بود كه از نيروهاي رزمنده در نبرد و جنگ رودررو با دشمن، حداكثر استفاده بشود. زنان دوران حكومت حضرت مهدي (عج) نيز

با همين هدف، نقش زنان دوران پيامبر (ص) را ايفا مي كنند.در آن دوران يا پيش از آن، زنان نقش هاي گوناگوني دارند؛ تبليغات عليه دجّال و برحذر داشتن مردم از وي، از جمله نقش ها و وظايف آنان است.ابوسعيد خدري مي گويد: هرجا دجّال قصد مي كند به آن جا برود زني به نام لئيبه (طيبه) پيش از او خود را به آن جا مي رساند و مي گويد: دجّال به سوي شما مي آيد؛ از او دوري جوييد و از عاقبت كارش بر حذر باشيد! [180] .

رهبر قيام

اشاره

پيرامون انقلاب و قيام حضرت مهدي (عج) تاكنون مطالبي را بازگو كرده ايم. در اين فصل، خصوصيات جسمي، اخلاقي و كرامات آن حضرت را با استفاده از روايات، مورد بحث قرار مي دهيم.

خصوصيات جسمي

سن و چهره

عمران پسر حصين مي گويد: به رسول خدا (ص) گفتم: اين مرد (مهدي) را برايم توصيف كن و شمّه اي از حالات او را بيان فرما. پيامبر (ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بني اسرائيل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختي و گرفتاري امّت من قيام مي كند؛ رنگ چهره اش به عرب ها شباهت دارد؛ قيافه اش چون مرد چهل ساله مي نمايد؛ صورتش چون پاره ماه مي درخشد؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند؛ آن گاه كه آكنده از ظلم و ستم شود. بيست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاي كفر، چون قسطنطنيه، روم و... را مي گشايد..». [181] .امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد: «... خداوند عمر حضرت مهدي (عج) را در روزگار غيبت طولاني مي گرداند. پس از آن با قدرت بي پايانش او را از چهره جواني كم تر از چهل سال ظاهرمي كند». [182] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «زماني كه حضرت قائم (عج) ظهور مي كند، مردم او را انكارمي كنند و كسي بر او درنگ نمي كند؛ جز آنان كه خداوند در عالم ذر [183] از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جواني كامل و موفّق - معتدل - ظاهر مي شود». [184] .اميرمؤمنان مي فرمايد: «هنگامي كه مهدي (عج) قيام مي كند، سن او بين سي تا چهل سال خواهد بود». [185] .مروي مي گويد: به امام رضا (ع) عرض كردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قيام و ظهور چيست؟ امام فرمود: «نشانه اش اين

كه سن حضرت زياد است؛ ولي از نظر چهره جوان مي نمايد؛ به گونه اي كه اگر كسي به او نظر كند، مي پندارد او در سن چهل سالگي يا كم تر است. نشانه ديگرش اين كه گذشت روزگار او را پير نمي كند تازماني كه اجلش فرارسد». [186] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «به طور حتم، وليّ خدا صد و بيست سال همانند ابراهيم خليل عمر خواهد كرد و به چهره و رخسار جواني كامل و سي ساله ظاهر خواهد شد». [187] .مرحوم مجلسي مي گويد: شايد مراد مدت حكومت و سلطنت حضرت باشد يا اين كه عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولاني كرده است.مراد از كلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و كنايه از اين كه در سنين متوسط و يا آخر سنين جواني است. [188] .درباره سن حضرت به هنگام ظهور، اقوال ديگري نيز هست. ارطات مي گويد: حضرت مهدي (عج) شصت ساله است. [189] ابن حمّاد مي گويد: حضرت مهدي (عج) هيجده ساله است. [190] .

مشخصات بدني

ابوبصير مي گويد: به امام صادق (ع) گفتم: از پدر شما شنيده ام كه امام زمان (عج) سينه اي گشاده و كتف هايي باز و عريض دارد. حضرت فرمود: «اي ابا محمد! پدرم زره پيامبر (ص) را پوشيد؛ ولي برايش بلند بود؛ به طوري كه بر زمين مي رسيد. من نيز آن را پوشيدم؛ ولي بر قامتم بلند بود؛ ولي آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است كه بر بدن رسول خدا (ص) اندازه بود و قسمت پايين آن زره كوتاه است؛ به طوري كه هر بيننده گمان مي كند اطراف آن را گره زده اند». [191] .ريان پسر صلت مي گويد: به امام رضا (ع) عرض كردم: آيا شما

صاحب اين امر هستيد؟فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولي نه آن صاحب امري كه زمين را از عدل و داد پرمي كند؛ آن گاه كه از ستم و بيداد پر شده باشد. چگونه مي توانم صاحب آن امر باشم، درحالي كه ناتواني جسمي مرا مي بيني؟ حضرت قائم كسي است كه وقتي ظهور مي كند، در سن پيران است؛ ولي به نظر جوان مي آيد. اندامي قوي و تنومند دارد؛ به طوري كه اگر دست را به سوي بزرگ ترين درخت دراز كند، آن را از ريشه بيرون مي آورد و اگر ميان كوه ها فرياد برآورد، صخره ها مي شكند و از جا كنده مي شود. عصاي موسي و انگشتر سليمان همراه اوست». [192] .

كمالات اخلاقي

اشاره

حضرت مهدي (عج) مانند پيشوايان معصوم ديگر داراي كمالات اخلاقي ويژه اي است. از آن جا كه معصومين (ع) انسان هاي كاملي هستند و از هر جهت اسوه و الگوي بشريت هستند، اخلاق نيكو را نيز در بالاترين حد دارا مي باشند.حضرت رضا (ع) مي فرمايد: «مهدي (عج) داناترين، بردبارترين و پرهيزگارترين مردمان است. او از همه انسان ها بخشنده تر، شجاع تر و عابدتر است». [193] .

ترس از خدا

كعب مي گويد: خشوع و ترس حضرت مهدي (عج) در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است. [194] شايد مقصود كعب اين باشد كه هر چند عقاب پرنده اي قدرتمند است، امّا اين نيرو بستگي تمام به ميزان ياري بال هايش دارد؛ اگر بال ها لحظه اي او را ياري نكنند، از آسمان به زمين سقوط مي كند. حضرت مهدي نيز هر چند قدرتمندترين رهبران الهي است، ولي اين قدرت از ذات حق تعالي است. اگر خداوند، لحظه اي حضرتش را ياري نكند، توان ادامه فعّاليت را ندارد. از اين رو، حضرتش در برابر ذات الهي، كمال خشوع و خضوع و ترس را دارد.طبق نقل ابن طاووس [195] خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاي نيزه تشبيه شده است. سرعت عمل و دقت نشانه گيري در كار نيزه بستگي به دو سر آن كه همانند دو بال هستند، دارد و اگر يك سرش كج باشد، نيزه به خطا مي رود.شايد منظور اين است كه قدرت مهدي (عج) از خداوند است و بستگي تمام به ياري حق دارد.

زهد

امام صادق (ع) مي فرمايد: «چرا در ظهور حضرت مهدي تعجيل مي كنيد؟ خدا مي داند كه پوشاك او سخت و خشن، خوراكش نان جو و حكومتش، حكومت شمشير است و مرگ در سايه شمشير». [196] .عثمان بن حمّاد مي گويد: در مجلس امام صادق (ع) حاضر بودم كه شخصي به حضرتش عرض كرد: علي بن ابي طالب لباسي سخت مي پوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندي بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: «علي (ع)در زماني آن لباس را مي پوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمي گرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس

مردم آن دوران است. هنگامي كه قائم ما قيام كند، نظير لباس علي (ع) را مي پوشد و از سياست و خط مشي آن حضرت پيروي مي كند». [197] .

لباس

در روايات از لباس مخصوصي براي حضرت قائم (عج) به هنگام ظهور ياد شده است؛ گاهي از پيراهن رسول خدا (ص) سخن گفته شده و گاه از پيراهن يوسف (ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.يعقوب پسر شعيب مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «آيا نمي خواهي پيراهني را كه حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض كردم: البته مايلم آن را ببينم. حضرت، صندوقچه اي را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسي بيرون آورد و آن را باز كرد و در گوشه آستين چپ آن لكه خوني بود.امام (ع) فرمود: «اين پيراهن پيامبر (ص) است و در روزي كه چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شكستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم (عج) در حالي كه اين پيراهن را بر تن دارد، قيام مي كند. من آن خون را بوسيدم و بر ديده خود نهادم. آن گاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت». [198] .مفضل بن عمر مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «مي داني پيراهن يوسف چه بود؟» گفتم: خير، فرمود: «چون براي ابراهيم (ع) آتش افروختند، جبرئيل براي او پيراهني آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسيب نرساند و چون وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايي نهاد و به بازوي فرزندش اسحاق آويخت. او نيز آن را به يعقوب داد. آن گاه كه يوسف

متولد شد، يعقوب آن را در بازوي يوسف قرار داد. بر يوسف نيز حوادثي گذشت تا اين كه عزيز مصر شد. چون يوسف آن را در آن جا از جلد بيرون آورد، يعقوب (ع) بوي آن را شنيد و اين سخن خداوند در قرآن است كه در حكايت يوسف از قول يعقوب مي فرمايد: «و من بوي يوسف را استشمام مي كنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهيد» [199] و آن همان پيراهني است كه از بهشت فرود آمده است».عرض كردم: قربانت گردم؛ آن پيراهن به دست چه كسي رسيده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پيراهن همراه قائم ماست؛ آن گاه كه ظهور كند». سپس فرمود: «هر پيامبري كه دانش يا چيز ديگري را به ارث برده است، همه آنها به محمد (ص) رسيده است». [200] .

اسلحه

رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام مي كند و زماني كه مأموريت ظهورش فرا مي رسد، شمشيري همراه دارد كه به وي ندا مي دهد: اي وليّ خدا! قيام كن و دشمنان خود را بكش». [201] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به هنگام ظهور، پيراهن پيامبر (ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود و عمامه و زره آن حضرت را كه بر قامت او آراسته است، مي پوشد و ذوالفقار (شمشير) پيامبر (ص) را در دست مي گيرد و شمشير مي كشد و در مدّت هشت ماه از كشته بي دينان، پشته ها مي سازد». [202] .جابر جعفي مي گويد، امام باقر (ع) فرمود: «امام مهدي (عج) از مكه بين ركن و مقام به همراه وزير و سي صد و اندي (سيزده) نفر از يارانش ظهور مي كند؛ در حالي كه عهد

و دستور العمل پيامبر (ص) و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آن گاه ندا كننده اي از آسمان مكه به نام و ولايت حضرتش ندا مي دهد؛ به طوري كه تمامي اهل زمين آن نام را مي شنوند و اسم حضرت، اسم پيامبر (ص) است». [203] .

چهره شناسي امام

يكي از ويژگي هاي حضرت مهدي (عج) اين است كه شخصيت دروني انسان ها را از چهره شان مي شناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخيص مي دهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاي اعمالشان مي رساند.امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم، قيام مي كند، احدي نمي ماند، مگر آن كه حضرت او را مي شناسد: كه فردي صالح و نيك است يا منحرف و فاسد». [204] .نيز مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، دشمنان ما را از چهره هاي شان مي شناسد. آن گاه آنان را از پيشاني (سر) و پاهاي شان مي گيرد (و دستگير مي كند) و خود با يارانش، آنان را با شمشير به قتل مي رسانند». [205] .هم چنين مي فرمايد: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) قيام كند، دوستانش را به كمك قدرت تشخيصي كه دارد، از دشمنانش مي شناسد».معاويه دهني مي گويد: امام صادق (ع) در رابطه با آيه مجرمين از چهره هاي شان شناخته مي شوند، آن گاه از سر و قدم هاي شان گرفته مي شوند، [206] فرمود: «اي معاويه! ديگران درباره آن چه مي گويند؟» عرض كردم: مي پندارند كه خداوند، روز قيامت، گناهكاران را از قيافه شان مي شناسند و از موهاي جلوي سر و پاهاي شان مي گيرند و آنان را در آتش مي اندازد. امام فرمود: «خداوند چه نيازي دارد كه مجرمان را از چهره شان بشناسد و حال آن كه آنان را آفريده است». عرض كردم: پس معناي آيه چيست؟ فرمود: «هنگامي كه حضرت قائم قيام كند،

خداوند به او علم سيماشناسي عطا مي كند و حضرت دستور مي دهد، كافران را از سرو پا گرفته و با شمشير ضربات سختي بر آنان بزنند». [207] .

كرامات

اشاره

در آخرالزمان هر چند مردم براي روي كارآمدن دولتي قدرتمند و در عين حال پشتيبان ستمديدگان، لحظه شماري مي كنند، ولي به بسياري از دولت هايي كه روي كار مي آيند، خوش بين نيستند و سخن هر حزب و گروهي را نمي پذيرند و اصولاً كسي را قادر نمي دانند كه بتواند نظم را به جامعه جهاني بازگرداند و دنياي پرآشوب را سامان بخشد.از اين رو، مدّعي بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنيّت در جهان، بايد داراي تواني فوق توان ديگر انسان ها باشد و اثبات اين مطلب نياز به نشان دادن كرامات و كارهاي خارق العاده دارد و شايد براي اين است كه حضرت مهدي (عج) در آغاز ظهور، دست به يك سلسله كرامات و معجزات مي زند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مي كند و او فوراً فرودمي آيد و در دست حضرت قرار مي گيرد. چوب خشك را در زمين باير فرومي برد و آن چوب بي درنگ سبز مي شود و شاخ و برگ مي دهد.با اين كارها به مردم ثابت مي شود كه سرو كار آنان با شخصيتي است كه آسمان و زمين به امر خداوند در اختيار و تحت فرمان اوست. اين كرامات نويدي براي مردمي است كه سال ها و بلكه قرن ها خود را زير فشار و قهر آسمان و زمين مي ديدند. مردمي كه از بالاي سر، مورد تهاجم هواپيماها و موشك ها قرار گرفته، ميليون ها قرباني داده اند و قدرتي را نمي يافتند كه مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولي اينك خود را در برابر شخصيتي مي بينند كه آسمان

و زمين و آن چه در آنهاست در اختيار اويند.مردمي كه تا ديروز، چنان در قحطي به سر مي بردند كه حتي براي تهيه نيازهاي اوّليه زندگي، رنج ها و مشكلاتي را متحمّل مي شدند و در اثر خشكسالي و كمبود زراعت، در محاصره اقتصادي شديدي قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصيتي قرار گرفته اند كه با اشاره اي زمين را سبز و خرّم مي كند و آب و باران را جاري مي سازد.مردمي كه دچار بيماري هاي بي درمان شده اند، با كسي رو به رو مي شوند كه حتي بيماري هاي غير قابل درمان را نيز علاج مي كند و مردگان را زندگي مي بخشد. اين ها معجزات و كراماتي هستند كه حكايت از توانايي، صداقت و حق بودن گفته هاي اين رهبر آسماني دارد. كوتاه سخن آن كه جهانيان باور مي كنند كه اين نويد دهنده با هيچ يك از مدّعيان پيشين شباهتي ندارد و او همان رهايي بخش واقعي و ذخيره الهي و مهدي موعود است.كرامات مهدي (عج) گاهي براي رزمندگانش روي مي دهد كه بر ايمانشان مي افزايد و اعتقادشان را استوارتر مي گرداند و گاه براي دشمنان و يا ترديد كنندگان است كه سبب ايمان و اعتقاد آنان به حضرت مي شود.اينك به بخشي از آن معجزات و كرامات اشاره مي كنيم:

سخن گفتن پرنده

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) در مسير حركت خود به يكي از سادات حسني كه دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مي كند؛ حسني در مقام احتجاج برمي آيد و خود را سزاوارتر به رهبري مي داند. حضرت در پاسخ او مي گويد: «من مهدي هستم». حسني مي پرسد: آيا دليل و نشانه اي داري تا با تو بيعت كنم؟ حضرت به پرنده اي كه در آسمان در حال پرواز است،

اشاره مي كند و آن پرنده فرود مي آيد و در دستان حضرت قرار مي گيرد. آن گاه به قدرت خداوند لب به سخن مي گشايد و بر امامت حضرت مهدي (عج) گواهي مي دهد.براي اطمينان بيشتر سيّد حسني، امام (ع) چوب خشكي را به زمين فرو مي برد؛ آن چوب سبز مي شود و شاخ و برگ مي دهد. بار ديگر، پاره سنگي را از زمين بر مي دارد و با يك فشار آن را خرد كرده، همانند خمير نرم مي كند.سيّد حسني با ديدن آن كرامات به حضرت ايمان مي آورد. خود و همه نيروهايش تسليم امام (ع) مي شوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نيروي خط مقدّم مي گمارد». [208] .

جوشش آب و آذوقه از زمين

امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه امام (ع) در شهر مكه ظهور مي كند و قصد حركت به كوفه را دارد، به نيروهايش اعلام مي كند كه كسي آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت (ع) سنگ موسي (ع) را كه به وسيله آن دوازده چشمه آب زلال از زمين جوشاند، همراه دارد. در مسير راه هر جا توقف مي كنند، آن سنگ را نصب مي كند و از زمين چشمه هاي آب مي جوشد. هر كس گرسنه باشد با نوشيدن آن سير مي گردد و هر كس تشنه باشد، سيراب مي شود.تهيه آذوقه و آب بين راه سپاهيان به همين ترتيب است تا هنگامي كه به شهر نجف برسند؛ در آن جا با نصب آن سنگ، براي هميشه از زمين آب و شير مي جوشد كه گرسنه و تشنه اي را سير مي كند». [209] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (ع) ظهور مي كند، پرچم پيامبر (ص) و انگشتر سليمان و سنگ و عصاي موسي همراه او خواهد بود.

پس به امر حضرت در بين سپاهيان اعلام مي شود كه كسي زاد و توشه براي خود و علوفه براي چهارپايان بر ندارد. برخي از همراهان مي گويند: او مي خواهد ما را به هلاكت بيندازد و مركب هاي مان را از گرسنگي و تشنگي نابود كند. اصحاب با حضرت حركت مي كنند. به اوّلين جايي كه مي رسند، حضرت سنگ را بر زمين مي كوبد و آب و غذا براي نيروها و علوفه براي حيوانات بيرون مي آيد و از آن استفاده مي كنند تا به شهر نجف مي رسند». [210] .

طي الارض و نداشتن سايه

امام رضا (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي (عج) ظهور مي كند، زمين از نور خداوند روشن مي شود و زمين زيرپاي مهدي به سرعت حركت مي كند (و او با سرعت، مسيرها را مي پيمايد) و اوست كه سايه نخواهد داشت». [211] .

وسيله انتقال

امام باقر (ع) به شخصي به نام سوره فرمود: «ذوالقرنين مخيّر گرديد كه يكي از دوابرسخت و رام را برگزيند. او ابر رام برگزيد و ابر سخت براي حضرت صاحب (ع) ذخيره شد».سوره پرسيد: ابر سخت چيست؟ حضرت فرمود: «ابرهايي كه در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابري چنين بود، صاحب شما بر آن سوار است. بي شك او سوار بر ابر مي شود و با آن به سوي آسمان بالا مي رود و آسمان ها و زمين هاي هفت گانه را مي پيمايد؛ همان زمين هايي كه پنج عدد آن مسكوني و دو تاي ديگر ويران است». [212] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «خداوند، ذوالقرنين را در انتخاب بين دو ابر سخت و رام مخيّر كرد. او ابر رام را برگزيد و آن ابري است كه در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمي گزيد، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زيرا خداوند، ابر سخت را براي حضرت قائم (عج) ذخيره كرده است». [213] .

كندي حركت زمان

امام باقر (ع) مي فرمايد: «چون امام زمان (ع) ظهور كند، به سوي كوفه حركت مي نمايد. در آن جا هفت سال حكومت مي كند كه هر سال آن برابر ده سال از ساليان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده كند، انجام مي دهد». گفته شد چگونه سال ها طولاني مي شود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره كننده آن) دستور مي دهد كه از سرعت خود بكاهد. از اين رو، روزها و سال ها طولاني مي شود».گفته شد: مي گويند اگر كم ترين تغييري در حركت آنها پديد آيد، آنها به هم مي ريزند و فاسد مي شوند. امام فرمود: «اين سخن افراد مادّي گرا و كافر به

خداست؛ ولي مسلمانان (كه عقيده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنين سخني را نمي توانند بگويند». [214] .

قدرت تكبير

كعب درباره گشودن شهر قسطنطنيه به دست مهدي (عج) مي گويد: حضرت، پرچم را به زمين فرو مي برد و به سوي آب مي رود تا براي نماز صبح وضو بگيرد؛ آب از حضرت دور مي شود. امام (ع) پرچم را بر مي دارد و به دنبال آب حركت مي كند تا آن كه از آن ناحيه مي گذرد. آن گاه پرچم را در زمين فرو مي برد و سپاهيان را فرا مي خواند و مي فرمايد: «اي مردم! خداوند دريا را براي شما شكافت؛ هم چنان كه آن را براي بني اسرائيل شكافت». پس سپاهيان از دريا مي گذرند و رو به روي شهر قسطنطنيه قرار مي گيرند. سپاهيان نداي تكبير سر مي دهند و ديوارهاي شهر به لرزه درمي آيد.بار ديگر تكبير مي گويند و دوباره ديوارها مي لرزد. بار سوم كه صدا به تكبير بلند مي كنند، ديوارهايي كه ميان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مي ريزند. [215] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «... حضرت مهدي (عج) جلوي قسطنطنيه فرود مي آيد. در آن روزگار، آن دژ، هفت ديوار دارد. حضرت هفت تكبير مي گويد و ديوارها فرو مي ريزد و با كشتن تعداد بسياري از روميان، آن جا به تصرف حضرت مهدي (عج) در مي آيد و گروهي نيز به اسلام رو مي آورند». [216] .اميرمؤمنان (ع) در اين زمينه مي فرمايد: «... سپس حضرت مهدي و يارانش به حركت خود ادامه مي دهند و بر هيچ دژي از دژهاي روميان نمي گذرند، مگر آن كه با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» ديوارهاي آن فرو مي ريزد تا آن كه در نزديكي شهر قسطنطنيه فرود مي آيند. در آن جا چند تكبير مي گويند و ناگهان خليجي كه در

مجاورت آن شهر است، خشك مي شود و آب هايش در زمين فرو مي رود و ديوارهاي شهر نيز فرو مي ريزد. از آن جا به سوي شهر روميه حركت مي كنند و چون به آن جا مي رسند، مسلمانان سه تكبير مي گويند و شهر چون رمل و شن نرم - كه در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مي پاشد». [217] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «... مهدي (عج) به پيش روي خود ادامه مي دهد تا اين كه به يكي از شهرهاي مشرف به دريا مي رسد. لشكريان حضرت تكبير سر مي دهند و در پي آن ديوارهاي شهر از هم گسيخته شده، فرو مي ريزند». [218] .

عبور از آب

امام صادق (ع) مي فرمايد: «پدرم فرمود: هنگامي كه حضرت قائم قيام كند... سپاهياني را به شهر قسطنطنيه مي فرستد. آن گاه كه به خليج برسند، جمله اي بر روي پاهاي خود مي نويسند و از روي آب مي گذرند. روميان چون اين معجزه و عظمت را مي بينند، به يك ديگر مي گويند: وقتي سپاهيان امام زمان اين چنين باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از اين رو، درها را بر روي آنان مي گشايند و سپاهيان حضرت وارد شهر شده، در آن جا فرمانروايي مي كنند». [219] .

شفاي بيماران

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «... حضرت مهدي (عج) پرچم ها را به اهتزاز درمي آورد و معجزات خود را آشكار مي كند و به اذن خداوند چيزهايي را از نيستي به وجود مي آورد. بيماران دچار پيسي و خوره را شفا مي دهد و مردگان را زنده، و زندگان را مي ميراند». [220] .

عصاي موسي در دست

امام باقر (ع) مي فرمايد: «عصاي موسي متعلّق به آدم بوده است كه به شعيب (پيامبر) رسيده و پس از او به موسي بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست و به تازگي كه من آن را ديدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزي كه از درخت جدايش كردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن مي گويد و آن براي قائم ما آماده است و آن چه موسي با آن كرد، حضرت قائم نيز با آن انجام مي دهد و هر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام مي دهد و هرجا افكنده شود، جادوها را مي بلعد». [221] .

نداي ابر

امام صادق (ع) مي فرمايد: «... حضرت مهدي (عج) در آخر الزمان ظهور مي كند. بر سر آن حضرت ابري در حركت است و هرجا برود، آن ابر نيز مي رود تا حضرت را از تابش خورشيد حفظ كند و با صدايي رسا و آشكار، ندا مي دهد، اين مهدي است». [222] .سرانجام طبق فرموده امام صادق (ع): «هيچ معجزه اي از معجزات پيامبران و اوصيا نمي ماند، مگر آن كه خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام مي دهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد». [223] .

سپاهيان امام

اشاره

نيروهاي حضرت مهدي (عج) از ملّيت هاي گوناگوني تشكيل شده اند و به هنگام قيام، با شيوه خاصي فراخواني مي شوند. افرادي كه از پيش براي فرماندهي تعيين شده اند، هدايت لشكريان و عمليات جنگي را به عهده مي گيرند. سپاهياني كه با شرايط خاصي در ارتش مهدي (عج) پذيرفته مي شوند، داراي ويژگي هاي مخصوص به خود هستند. تعدادي در كادر اوّليه حضور دارند و گروهي به ارتش حضرت مي پيوندند و از گروهي به عنوان گارد حفاظت نام برده شده است.در اين فصل روايات مربوط به اين موضوع را ملاحظه مي فرماييد:

فرماندهان سپاه

اشاره

در روايات، نام افرادي را مي بينيم كه يا عمليات نظامي خاصي و يا فرماندهي تعدادي از لشكريان به آنان نسبت داده شده است. در اين قسمت به نام ها و عملكرد برخي از آنان اشاره مي كنيم:

حضرت عيسي

اميرمؤمنان (ع) در خطبه اي مي فرمايد: «... آن گاه مهدي (عج)، حضرت عيسي را به جانشيني خود، در عمليات تهاجمي عليه دجّال برمي گزيند. عيسي (ع) براي يافتن وسركوبي دجّال حركت مي كند. دجّال كه همه جهان را در سلطه خود دارد و كشاورزي و نسل بشري را نابود كرده است، مردم را به خويش مي خواند و هر كس او را بپذيرد، مورد لطف قرار مي گيرد و اگر خودداري ورزد، او را مي كشد. سراسر جهان، جز مكه، مدينه و بيت المقدس را درهم نورديده است و همه فرزندان نامشروع از شرق و غرب جهان پيرامونش گرد آمده اند.دجّال به سوي حجاز حركت مي كند و عيسي (ع) در گردنه «هرشا» به او مي رسد و فريادي هولناك بر او مي كشد و ضربه اي سخت بر او فرود مي آورد و او را در شعله هاي آتش ذوب مي كند؛ آن سان كه سرب در آتش ذوب مي شود». [224] .فرود آوردن ضربه اي كه ذوب شدن دجّال را در پي دارد، شايد در اثر به كارگيري مدرن ترين سلاح هاي آن روز باشد و ممكن است حكايت از اعجاز حضرت عيسي كند.در ويژگي حضرت عيسي (ع) آمده است: او چنان اُبّهتي دارد كه چون دشمن او را مي بيند، به ياد مرگ مي افتد؛ چنان كه گويي عيسي قصد جانش را كرده است. [225] .

شعيب بن صالح

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «سفياني و صاحبان پرچم هاي سياه با يك ديگر رودررومي شوند، در حالي كه ميان آنان جواني از بني هاشم است كه در كف دست چپ او خال سياهي است و در پيشاپيش لشكريان او شخصي از قبيله بني تميم به نام شعيب بن صالح است». [226] .حسن بصري مي گويد: در سرزمين ري، شخصي به نام شعيب بن صالح كه چهارشانه،

سبزينه و بدون ريش است، خروج مي كند. لشكري چهارهزار نفري تحت امر دارد كه لباس هاي شان سفيد و پرچم هاي شان سياه است و آنان پيشقراول سپاهيان مهدي اند». [227] .عمار ياسر مي فرمايد: شعيب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدي است. [228] .شبلنجي مي گويد: فرمانده لشكريان پيشرو حضرت مهدي (عج)، مردي از قبيله بني تميم است كه محاسن كمي دارد و او را شعيب بن صالح مي نامند. [229] .محمد بن حنفيه مي گويد: از خراسان سپاهي حركت مي كند كه كمربندهاي سياه و پيراهن سفيد پوشيده اند؛ جزو پيشقراولان سپاه، فرمانده اي به نام شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب است كه از قبيله تميم است. آنان سپاهيان سفياني را شكست داده، گريزان مي كنند و در بيت المقدس فرود مي آيند و زمينه حكومت حضرت مهدي را پايه ريزي مي كنند. [230] .

اسماعيل فرزند امام صادق و عبداللّه بن شريك

ابوخديجه مي گويد: امام صادق (ع) مي فرمود: «من از خدا خواستم كه (فرزندم) اسماعيل را پس از من بر جاي گذارد؛ ولي خداوند نخواست و درباره او مقام ديگري به من بخشيد؛ وي نخستين كسي است كه با ده نفر از يارانش ظهور مي كند و عبداللَّه بن شريك يكي از آن ده نفر است كه پرچم دار اوست». [231] .امام باقر (ع) مي فرمود: «گويا عبداللَّه بن شريك عامري را مي بينم كه عمامه مشكي بر سر نهاده، دو طرف عمامه اش بين شانه هايش افتاده، با سپاهي چهار هزار نفري پيش روي قائم ما از دامنه كوه بالا مي روند و همواره تكبير مي گويند». [232] .

عقيل و حارث

حضرت علي (ع) مي فرمايد: «... حضرت مهدي (عج) لشكر را حركت مي دهد تا آن كه وارد عراق مي شود؛ در حالي كه سپاهيان، پيشاپيش و پشت سر او حركت مي كنند و فرمانده نيروهاي پيشرو، مردي به نام عقيل است و فرماندهي سپاهيان پشت سر را مردي به نام حارث عهده دار است». [233] .

جبير بن خابور

امام صادق (ع) از اميرمؤمنان (ع) نقل فرموده است: «اين شخص - جبير - در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر - در حالي كه سلاح ها را از نيام كشيده اند - منتظرند تا قائم اهل بيت ما ظهور كند. آن گاه اين شخص همراه حضرت و در ركابش با دشمنان خواهدجنگيد». [234] .

مفضل بن عمر

امام صادق (ع) به مفضل فرمود: «تو با چهل و چهار نفر ديگر با حضرت قائم (عج) خواهيد بود. تو در سمت راست حضرت (ع) امر و نهي مي كني و مردم در آن زمان بهتر از امروز از تو اطاعت مي كنند». [235] .

اصحاب كهف

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «اصحاب كهف براي ياري مهدي (عج) خواهند آمد». [236] .

مليت سپاهيان

اشاره

نيروهاي حضرت مهدي (عج) از ملّيت هاي گوناگوني تشكيل مي شوند. در روايات، سخنان گوناگوني در اين باره وجود دارد. گاه از عجم ها به عنوان سپاهيان حضرت نام مي برند كه غير عرب را در بر مي گيرد. برخي روايات نام شهرها و كشورهايي را ذكرمي كنند كه سپاهيان از آن جا به ياري حضرت مي شتابند و گاهي سخن از قوم خاصي مانند توبه كنندگان بني اسرائيل، مؤمنان مسيحي و انسان هاي وارسته رجعت يافته است كه به ياري حضرت مي آيند.در اين فصل برخي روايات را در اين زمينه يادآور مي شويم:

ايرانيان
اشاره

از روايات فهميده مي شود كه تعداد قابل توجّهي از سپاهيان مخصوص و ارتش مهدي (عج) از ايرانيان هستند و از آنان با تعبيرهاي، اهل ري، اهل خراسان، گنج هاي طالقان، قمي ها، اهل فارس و... ياد شده است.امام باقر (ع) مي فرمايد: «نيروهايي با پرچم هاي سياه - كه از خراسان قيام كرده اند - در كوفه فرود مي آيند و هنگامي كه حضرت مهدي (عج) در شهر مكه ظهور مي كند، با آن حضرت بيعت مي كنند». [237] .امام باقر (ع) مي فرمود: «ياران حضرت قائم (عج) سي صد و سيزده نفرند و از فرزندان عجم (غير عرب) مي باشند». [238] .عبداللَّه بن عمر مي گويد: پيامبر (ص) فرمود: «خداوند قدرت شما (مسلمانان) را از عجم ها قرار مي دهد؛ آنان شيراني هستند كه هرگز از رزمگاه نمي گريزند. شما (عرب ها) را مي كشند و دارائي هاي تان را مي برند». [239] .حذيفه نيز از پيامبر (ص) روايتي به همين مضمون نقل مي كند. [240] البته در دلالت اين روايت جاي انديشه و اشكال است. بر پايه روايات، روزي فرا مي رسد كه ايرانيان براي گسترش اسلام و بازگرداندن عرب ها به اسلام، بر آنان شمشير مي كشند و مخالفان را گردن

مي زنند. وضعيت عرب ها در آن روزگار بسيار ناخوشايند است و روزهاي سخت و ناگواري را در پيش دارند.هر چند عجم به غير عرب گفته مي شود، ولي به طور قطع ايرانيان را نيز در بر مي گيرد. بر اساس رواياتي ديگر، در زمينه سازي عملياتي كه پيش از ظهور و به هنگام قيام حضرت مهدي صورت مي گيرد، ايرانيان نقش اساسي دارند و تعداد فراواني از جنگ آوران را تشكيل مي دهند.در خطبه اي كه علي (ع) درباره ياران مهدي (عج) و ملّيت آنها، ايراد كرده است، نام برخي از شهرهاي ايران ذكر شده است.اصبغ بن نباته مي گويد: اميرمؤمنان (ع) خطبه اي ايراد كرد و در ضمن آن، حضرت مهدي (عج) و يارانش را - كه همراه حضرت قيام مي كنند - بر شمرد و فرمود: «از اهواز يك نفر؛ از شوشتر يك نفر؛ از شيراز سه نفر به نام هاي حفص، يعقوب و علي؛ از اصفهان چهار نفر به نام هاي موسي، علي، عبداللَّه و غلفان؛ از بروجرد يك نفر به نام قديم؛ از نهاوند يك نفر به نام عبدالرزاق؛ از همدان [241] سه نفر به نام هاي جعفر، اسحاق و موسي؛ از قم ده نفر كه هم نام اهل بيت رسول خدا هستند (و در حديثي ديگر هيجده نفر ذكر شده است)؛ از شيروان يك نفر؛ از خراسان يك نفر به نام دريد و نيز پنج نفر كه هم نام اصحاب كهف هستند؛ از آمل يك نفر؛ از جرجان يك نفر؛ از دامغان يك نفر؛ از سرخس يك نفر؛ از ساوه يك نفر؛ از طالقان بيست و چهار نفر؛ از قزوين دو نفر؛ از فارس يك نفر؛ از ابهر يك نفر؛ از اردبيل يك

نفر؛ از مراغه سه نفر؛ از خوي يك نفر؛ از سلماس يك نفر؛ از آبادان سه نفر؛ از كازرون يك نفر».پس اميرمؤمنان (ع) فرمود: «پيامبر اكرم (ص) سي صد و سيزده نفر از ياران مهدي (عج) به تعداد ياران بدر را براي من بر شمرد و فرمود: خداوند آنان را، در كم تر از يك چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمين، در كنار كعبه گرد مي آورد». [242] .چنان كه مشاهده مي كنيد از سي صد و سيزده نفر سپاه مخصوص حضرت مهدي (عج) -كه در آغاز قيام همراه آن حضرت هستند - هفتاد و دو نفر از شهرهاي كنوني ايران مي باشند و اگر طبق نقلي كه دلائل الامامه [243] طبري آمده است، محاسبه شود، يا نام شهرهايي كه در آن روزگار از ايران بوده است، آورده شود، تعداد ايرانيان از اين نيز بيش تر مي شود.در اين روايت گاهي نام شهري دوبار آمده است يا اين كه نام چند شهر از يك كشور آمده است و آن گاه نام همان كشور نيز ذكر شده است.در صورتي كه روايت به طور صحيح نقل شده باشد، شايد نمايانگر تقسيمات و نام گذاري آن روزگار است و تقسيمات جغرافيايي اين عصر نمي تواند ملاك تفسير و فهم اين روايت قرار گيرد؛ زيرا نام شهرها تغيير يافته، گاهي نام يكي از شهرها، در روزگار كنوني بر كشوري گفته مي شود.نكته ديگر اين كه با تطبيق دادن نام شهرها بر نقشه جغرافيايي كنوني جهان، شايد بتوان نتيجه گرفت كه ياوران حضرت در سراسر جهان پراكنده هستند و ممكن است واژه افرنجه - كه در روايت آمده است - اشاره به مغرب زمين باشد. اگر اين تطبيق و

سخن صحيح باشد، روايت با جمله «لوخليت قلبت» مصداق و معنا پيدا مي كند؛ زيرا زمين در هيچ دوراني از افراد نيك تهي نمي گردد و گرنه سرنگون و نابود مي گردد.در رواياتي ديگر از شهرهاي به خصوصي نيز نام برده شده است كه در اين جا به ذكر چند روايت درباره شهرهاي قم، خراسان و طالقان بسنده مي كنيم:

قم

امام صادق (ع) مي فرمايد: «خاك قم، مقدس است....مگر نه اين كه آنان ياران قائم ما هستند و دعوت كننده به حق ما مي باشند؟». [244] .عفان بصيري مي گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: «آيا مي داني چرا شهر قم را به نام قم ناميدند؟» عرض كردم: خدا و رسولش و شما بهتر مي دانيد. فرمود: «زيرا مردم قم پيرامون قائم گرد مي آيند و با او مي مانند و پايداري مي كنند و به او ياري مي رسانند». [245] .

خراسان

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: پيامبر (ص) فرمود: «... در خراسان گنج هايي است كه از جنس طلا و نقره نيست؛ بلكه مرداني هستند كه عقيده به خدا و رسولش، آنان را در كنار هم ديگر گرد خواهد آورد». [246] شايد مقصود اين است كه آنان در اعتقاد راستين به خدا و رسولش مشتركند. يا اين كه همه را خداوند در يك روز در مكه گرد خواهد آورد.

طالقان

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «خوشا به حال طالقان! زيرا خداوند در آن جا گنج هايي دارد كه از جنس طلا و نقره نيستند؛ بلكه مرداني مؤمن هستند كه خداوند را به حق شناخته اند و آنان ياوران حضرت مهدي (عج) در آخر الزمان مي باشند». [247] .

عرب ها

روايات مربوط به شركت عرب ها در قيام حضرت مهدي (عج) بر دو دسته اند: برخي بر عدم شركت آنان در انقلاب مهدي (عج) دلالت دارد و تعدادي از روايات، برخي ازشهرهاي كشورهاي عربي را نام مي برد كه از آن جا افرادي به پشتيباني از حضرت قيام مي كنند.رواياتي كه دلالت بر عدم شركت عرب ها دارد، در صورت صحيح بودن سند، قابل توجيه است؛ زيرا ممكن است در سپاهيان مخصوصي - كه در آغاز قيام همراه حضرت خواهند بود - عرب ها شركت نداشته باشند؛ چنان چه شيخ حرّ عاملي در كتاب اثبات الهداة روايات را اين گونه شرح داده است و درباره شهرهاي عربي نيز كه در روايات نام برده شده است، شايد از آن جا سپاهيان غير عربي - كه در آن جا سكونت دارند - به ياري حضرت بشتابند؛ نه كساني كه اصالت عربي دارند و يا مراد حكومت ها و دولت هاي عربي است. به اين دسته روايات توجّه كنيد:امام صادق (ع) مي فرمايد: «از عرب ها بپرهيزيد؛ زيرا آينده بد و خطرناكي درپيش دارند؛ مگر نه اين است كه كسي از آنان همراه حضرت مهدي قيام نمي كند». [248] شيخ حرّ عاملي مي گويد: شايد مراد از اين سخن امام صادق (ع) آغاز قيام حضرت (ع) است يا كنايه از كمي شركت آنان است....رسول خدا (ص) مي فرمايد: «بزرگان و انسان هاي شريفي از سرزمين شام (سوريه) به حضرت مهدي (عج) مي پيوندند و نيز كساني كه از

قبايل و سرزمين هاي گوناگون اطراف شام هستند؛ آنان چنانند كه گويي دل هاي شان پاره هاي آهن است. آنان پارسايان شب و شيران روزند». [249] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «سي صد و سيزده نفر، به عدد ياران جنگ بدر، در ميان ركن و مقام (در كعبه) با حضرت مهدي (عج) بيعت مي كنند. در ميان آنان بزرگاني از مردم مصر و نيكاني از شام و نيكاني از مردم عراق به چشم مي خورند. حضرت فرمانروايي خواهدكرد، آن مقدار كه خدا بخواهد». [250] .نيز امام باقر (ع) درباره شهر كوفه مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) ظهور كند و به كوفه بيايد، خداوند از پشت كوفه (نجف) هفتاد هزار انسان صديق و راستگو را برمي انگيزد. آنان از ياران و اصحاب حضرتش خواهند بود». [251] .

پيروان اديان گوناگون

مفضل بن عمر مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) ظهوركند، تعدادي از پشت كعبه بيرون مي آيند كه عبارتند از: بيست و هفت نفر از قوم موسي -آنان كه به حق قضاوت مي كنند-، هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري [252] و مالك اشتر». [253] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «روح مؤمنان، آل محمد (ص) را در كوه هاي رضوي مي بينند و از غذاي آنان مي خورند و از نوشيدني هاي آنان مي آشامند؛ در مجالس آنان شركت مي جويند و با ايشان هم سخن مي شوند تا روزگاري كه قائم ما اهل بيت قيام كند. در آن هنگام كه خداوند آنان را بر مي انگيزد؛ آنان گروه گروه، دعوت حضرت را مي پذيرند و همراه حضرت مي آيند. در آن روزگار صاحبان عقايد باطل به شك و ترديد دچار مي شوند و گروه ها و احزاب و

مدّعيان طرفداري و پيروي، از هم مي پاشند و مقرّبان درگاه الهي (و مؤمنان) نجات مي يابند». [254] .ابن جريح مي گويد: شنيده ام هنگامي كه دوازده قبيله از بني اسرائيل پيامبران خود را كشتند و كافر شدند، يك قبيله از اين رفتار پشيمان شد، و از كرده خويش بيزاري جستند و از خداوند درخواست جدايي ميان آنان با ديگر قبايل كردند. خداوند كانالي در زيرزمين گشود كه آنان به مدّت يك سال و نيم در آن حركت مي كردند تا اين كه از پشت سرزمين چين سر در آوردند و هنوز در آن جا به سر مي برند. آنان مسلمان هستند و به قبله ما روي مي آورند. [255] .برخي مي گويند: جبرئيل در شب معراج، پيامبر اكرم (ص) را نزد آنان برد و حضرت ده سوره از سوره هاي مكي قرآن را براي آنان خواند. آنان ايمان آوردند و رسالت حضرتش را تصديق كردند. پيامبر (ص) به آنان دستور داد در همان جا اقامت داشته باشند و شنبه (كه روز تعطيلي يهوديان است) كار را رها كنند و نماز را به پا دارند و زكات بدهند. آنان نيز پذيرفتند و اين وظايف را انجام دادند. [256] و فريضه ديگري واجب نشده بود.ابن عباس مي گويد: در تفسير آيه مباركه (وقَلنا مِنْ بعَدِهِ لِبَني إسرائيلَ اسْكُنُوا الأرضَ فإذاجاءَ وَعْدُ الآخرِةِ جِئْنابِكُمْ لَفيفاً؛ [257] و پس از آن به بني اسرائيل فرمان داديم كه در آن سرزمين ساكن شويد تا از آن پس كه وعده آخرت فرا رسد، همه شما را باز مبعوث گردانيم). گفته اند كه مراداز وعده آخري، ظهور حضرت عيسي (ع) است كه بني اسرائيل همراه آن حضرت قيام مي كنند؛ ولي اصحاب ما روايت كرده اند كه

آنان به همراه حضرت قائم آل محمد (ص) قيام مي كنند. [258] .در تفسير آيه شريفه (وَمِنْ قَوْمِ موسي أمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحقِّ و به يَعْدلُونَ؛ [259] گروهي از قوم موسي به (دين) حق هدايت گرديده، به آن دين باز مي گردند (مردم را هم به دين اسلام و قرآن دعوت مي كنند)). مرحوم مجلسي مي فرمايد: در اين كه اين امت چه كساني هستند، اختلاف نظر است.برخي چون ابن عباس مي گويند: آنان قومي هستند كه در آن سوي چين زندگي مي كنند و ميان سرزمين آنان و چين، بياباني از شن روان فاصله شده است. آنان هرگز در حكم خدا، دگرگوني و تبديل پديد نمي آورند. [260] .امام باقر (ع) در وصف آنان مي فرمايد: «آنان مالي را مخصوص به خود نمي دانند، بدون اين كه برادر ايماني شان را در آن شريك بدانند. آنان نيز شب استراحت مي كنند و روز بيدارند و به كشاورزي اشتغال دارند. ولي كسي از ما (مردم) به سرزمين آنان نمي رسد و فردي از آنان به سرزمين ما (مردم) نمي آيد و آنان بر حق هستند». [261] .درباره آيه شريفه (وَمِنَ الَّذينَ قالُوا إنّا نصاريَ أخذنا ميثاقَهُم، فَنَسُوا حَظَّاً مِمّا ذُكِرُوا به؛ [262] برخي از آنان كه گفتند: ما به كيش عيسي هستيم، از آنان عهد گرفتيم كه پيرو (كتاب) و رسول خدا باشند. آنان از آن چه (در انجيل) پند داده شدند، نصيب بزرگي را از دست دادند (و با حق مخالفت كردند)).امام صادق (ع) فرمود: «نصارا اين راه و رسم را متذكر خواهند شد و گروهي از آنان همراه حضرت قائم (عج) خواهند بود». [263] .

جابلقا و جابرسا

امام صادق (ع) مي فرمايد: «خداوند در شرق زمين، شهري به نام جابلقا دارد

كه داراي دوازده هزار در از طلاست. فاصله هر دري از ديگري، يك فرسنگ است. بر روي هر يك از درها بُرجي وجود دارد كه يك لشكر دوازده هزار نفري را در خود جاي داده است. آنان تجهيزات، سلاح و شمشير خود را آماده كرده اند و منتظر ظهور حضرت قائم مي باشند. نيز خداوند شهري را در غرب زمين به نام جابرسا (با همان خصوصيات) دارد و من حجّت خدا بر آنان هستم». [264] .روايات متعدّد ديگري نيز بر اين كه شهرها و سرزمين هاي ديگري در جهان وجود دارد كه هرگز مردم آن، خدا را معصيت نمي كنند. براي آگاهي بيشتر به جلد 54 كتاب بحارالانوار رجوع كنيد.از مجموع اين روايات فهميده مي شود كه حضرت مهدي (عج) در سراسر جهان لشكريان و پايگاه هايي به طور آماده دارد كه به هنگام ظهور، وارد پيكار مي شوند؛ ولي از برخي روايات فهميده مي شود كه آنان سال ها پيش، از دنيا رفته اند و براي ياري حضرتش، خداوند آنان را دوبار زنده كرده، به دنيا باز مي گرداند و آنان رجعت مي كنند. [265] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «نجم فرزند اعين از كساني است كه در رجعت (دوباره زنده شده) جهاد مي كند». [266] نيز درباره حمران و ميسر مي فرمايد: «گويا حمران بن اعين و ميسربن عبدالعزيز را مي بينم كه شمشير به دست گرفته، بين صفا و مروه (در كعبه) براي مردم خطبه مي خوانند». [267] .آية اللَّه خوئي در معجم الرجال الحديث، «يخبطان الناس» را به زدن با شمشير تفسيرمي كند.هم چنين امام صادق (ع) به داود [268] رقّي نگاه كرد و فرمود: «هر كس كه مي خواهد مردي از ياران حضرت قائم را ببيند، به اين مرد بنگرد. (يعني اين مرد

از ياران حضرت است كه دوباره زنده خواهد شد)». [269] .

تعداد سپاهيان

اشاره

درباره تعداد لشكريان و ياران امام زمان (عج) روايات گوناگوني در دسترس است. برخي روايات، تعداد آنان را سي صد و سيزده نفر يادآور شده اند و برخي روايات، از ده هزار نفر و بيش تر سخن مي گويند. در اين جا يادآوري دو نكته ضروري است:الف) سي صد و سيزده نفر - كه در روايات آمده است - نيروهاي ويژه اي هستند كه در آغاز قيام همراه آن حضرت خواهند بود. آنان در حكومت جهاني امام زمان (عج) از كارگزاران مي شوند؛ چنان چه مرحوم اربلي در كشف النعمه فرموده است: از اين روايت (روايت ده هزارنفر) استفاده مي شود كه تعداد ياران حضرت در عدد سي صد و سيزده محدود نمي شود؛ بلكه اين تعداد، نفراتي هستند كه در آغاز قيام، همراه حضرت هستند.ب) تعداد چهارهزار، ده هزار نفر و... - كه در برخي روايات گفته شده است - آمار كل نيروهاي ارتش مهدي (عج) نيست؛ بلكه - هم چنان كه از روايات نيز استفاده مي شود- هريك از اين ارقام، نمايانگر تعداد نيروهايي هستند كه در برهه اي از زمان ظهور حضرت (ع) و يا در پيكار خاصي در گوشه اي از جهان شركت دارند. شايد هم مطلب ديگري باشد كه ما آن را نمي دانيم كه با ظهور حضرت، روشن خواهد شد.

نيروهاي مخصوص

يونس پسر ظبيان مي گويد: خدمت امام صادق (ع) بودم كه ايشان نامي از ياران حضرت قائم به ميان آورد و فرمود: «آنان سي صد و سيزده تن هستند و هر يك خود را در ميان سي صد نفر مي بيند». [270] .از اين كه حضرت مي فرمايد: «هر يك خود را در ميان سي صد نفر مي بيند»، دو احتمال تصور مي شود: 1. اين كه توان جسمي هر يك از

آنان برابر سي صد نفر باشد؛ چنان كه توان هر يك از مؤمنان در آن روزگار برابر نيروي چهل مرد است. 2.هر كدام از آنان، سي صد نفر نيرو دارند و خود را در ميان سي صد نيرو تحت فرمان مي بينند. بنابراين احتمال، آنان حدود سي صد گردان نيروي نظامي را فرماندهي مي كنند و محتمل است كه همان ظاهر لفظ مراد باشد؛ يعني هر يك خود را جزء آن عدّه مي داند؛ چنان كه بعضي گفته اند.امام زين العابدين (ع) مي فرمايد: «آنان كه از بستر خود براي ياري امام قائم (ع) ناپديد مي شوند، سي صد و سيزده نفر به تعداد اهل بدر هستند كه صبح آن شب (صبح روز بعد) در مكه گرد مي آيند». [271] .امام جواد (ع) مي فرمايد: «پيامبر خدا (ص) فرمود: امام زمان (عج) از سرزمين تهامه (مكه) ظهور مي كند. او گنج هايي دارد كه از جنس طلا و نقره نيست؛ بلكه آنها اسب هايي نيرومند و مرداني نامور به تعداد اصحاب بدر هستند. آنان سي صد و سيزده نفرند كه از سراسر جهان به دور او گرد مي آيند. كتاب مُهر كرده اي با حضرت است كه تعداد يارانش با نام، شهر، نوع نژاد، مشخصات و كنيه آنان در آن نوشته شده است. آنان همه در فرمانبرداري از مهدي (عج) مي كوشند». [272] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «مردم مانند پرندگان در اطرافش گرد مي آيند تا اين كه سي صد و چهارده مرد - كه در بين آنان زناني نيز هستند - گرد مي آيند و آن حضرت بر هر ستمگر و فرزند ستمگري پيروز مي گردد و عدالت چنان مي شود كه مردم آرزو مي كنند: اي كاش مردگانشان در بين زندگان بودند و از عدالت

بهره مند مي شدند». [273] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) با سي صد و سيزده نفر به تعداد اصحاب بدر، بدون آگاهي و وعده قبلي ظهور مي كند؛ در حالي كه آنان چون ابري پاييزي پراكنده اند؛ آنان شيران روز و نيايشگران شب هستند». [274] .ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «به زودي سي صد و سيزده نفر به مسجد شما (مكه) مي آيند. مردم مكه مي دانند كه اين افراد نسبتي با پدران و اجدادشان ندارند (وجزو مردم مكه نيستند). هر كدام از آنان شمشيري دارد كه بر روي آن كلمه اي ثبت است كه از آن كلمه هزار كلمه (مشكل) گشوده و حل مي شود». [275] .در برخي از روايات، نام برخي از آنان گفته شده است كه به ذكر دو روايت بسنده مي كنيم:امام صادق (ع) به مفضل بن عمر - يكي از اصحاب آن حضرت - فرمود: «تو و چهل وچهار مرد ديگر، جزو ياران و همراهان حضرت قائم هستيد». [276] .شايد مراد از چهل و چهار نفر، كساني باشند كه از اصحاب امام صادق (ع) هستند.نيز آن حضرت مي فرمايد: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) ظهور كند، بيست و هفت تن از پشت كعبه بيرون مي آيند و بيست و پنج تن از قوم موسي - كه همگي قاضيان به حق و عادل هستند - زنده مي شوند و نيز هفت تن از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالك اشتر به دنيا باز مي گردند». [277] در بعضي از روايات، مقداد بن اسود نيز ذكر شده است.طبق روايات فرشتگان جابه جاكننده، مردگان نيكان را به اماكن مقدسي مانند خانه خدا منتقل مي كنند. [278] بنابراين،

شايد اين مردگان از آن دسته اي باشند كه اجسادشان به كنار كعبه انتقال داده شده است و رجعت و دوباره زنده شدن آنان نيز از همان جا خواهد بود. طبق نقل ديگري، اين مكان پشت شهر كوفه، يعني شهر نجف است كه باز معناي روايت صحيح مي شود؛ زيرا اجسادشان به آن جا، يعني نجف اشرف انتقال داده شده است.شايسته ذكر است كه اين افراد، سابقه مبارزه در ابعاد سياسي و نظامي را با طاغوت هاي روزگار خويش داشته اند؛ به خصوص سلمان فارسي، ابودجانه، مالك اشتر و مقداد كه در جنگ هاي صدر اسلام شركت كرده، رشادت هاي بسياري از خود نشان داده اند و گروهي از آنان سابقه فرماندهي نيز داشته اند.

ارتش مهدي

ابوبصير مي گويد: مردي از اهالي كوفه، از امام صادق (ع) پرسيد: چند نفر با حضرت قائم (ع) قيام مي كنند؟ مردم مي گويند: همراهان حضرت به تعداد سربازان بدر يعني سي صد و سيزده نفرند. امام (ع) فرمود: «حضرت مهدي ظهور نمي كند، مگر با ارتشي قوي و نيرومند و ارتش قدرتمند كم تر از ده هزار نيروي رزمنده نخواهد داشت». [279] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «هنگامي كه خداوند به حضرت قائم (عج) اجازه قيام دهد، سي صد و سيزده تن با او بيعت مي كنند. آن حضرت در مكه توقف مي كند تا اين كه عدد اصحابش به ده هزار نفر برسد. آن گاه به سوي مدينه حركت مي نمايد». [280] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «مهدي حدّاقل با لشكر دوازده هزار نفري و حدّاكثر پانزده هزار نفري ظهور مي كند. رعب و ترس از نيروي نظامي او، پيشاپيش سپاهيانش در حركت است. هيچ دشمني با ايشان روبه رو نمي شود، جز اين كه شكست مي خورد. آن حضرت و سپاهيانش در راه خدا

به سرزنش كسي نمي انديشند. شعار لشكريانش اين است: بميران، بميران». [281] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «امام زمان (عج) ظهور نمي كند، مگر آن كه حلقه و تعداد آنان كامل گردد». راوي پرسيد: تعداد آنان چند نفر است؟ حضرت فرمود: «ده هزار نفر». [282] .شيخ حرّ عاملي مي گويد: در روايت است كه تعداد كامل سپاه امام زمان (عج) صد هزار نفر است. [283] .

گارد حفاظت

كعب مي گويد: مردي از بني هاشم، در بيت المقدس منزل مي كند. تعدد نيروهاي محافظ وي دوازده هزار نفرند و در روايت ديگري مي گويد: تعداد محافظان وي سي وشش هزار نفرند و بر سر هر يك از بزرگ راه هاي منتهي به بيت المقدس، دوازده هزار نفر مستقر مي شوند. [284] .البته كلمه حرس كه در روايت است، به معناي اعوان و كمك نيز آمده است و اين معنا با عنوان حديث مناسب نيست؛ چون ممكن است مقصود ياران و اعوان حضرت باشد.

اجتماع سپاهيان

چنان كه پيش تر گفته شد، لشكريان حضرت مهدي (عج) از گوشه و كنار جهان گرداگرد او جمع مي شوند. درباره شيوه آگاهي سپاهيان از قيام و گرد هم آمدن آنان در مكه، روايات به شيوه هاي گوناگوني اشاره دارد. بعضي شب در بستر خود به خواب رفته اند و صبحگاهان خود را در محضر امام (ع) مي بينند. برخي با طيّ الارض - پيمودن مسافت طولاني در مدّتي بسيار كوتاه - به حضرت مي پيوندند و گروهي پس از آگاهي از قيام به وسيله ابرها نزد حضرت مي آيند.به روايتي در اين باره توجّه فرماييد:امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه به حضرت مهدي (عج) اذن خروج و قيام داده شود، خداوند را به نام عبري آن مي خواند. در آن هنگام يارانش - كه سي صد و سيزده نفرند و همانند ابرهاي پاييزي پراكنده اند - مهيّا مي شوند و آنان همان صاحبان پرچم ها (وفرماندهان) هستند. برخي از آنان شب هنگام در حالي كه در بستر آرميده اند، ناپديد مي شوند و به هنگام صبح خود را در مكه مي بينند و برخي به هنگام روز سوار بر ابرها ديده مي شوند. آنان با نام خود و پدر و فاميل و شهرت

شناخته مي شوند». [285] .مفضل بن عمر مي گويد: عرض كردم: فدايت شوم؛ كدام دسته از نظر ايمان در مرتبه برتري قرار دارند؟ حضرت فرمود: «آنان كه بر فراز ابرها در حركت خواهند بود، همان ناپديدشدگانند كه در شأن آنان اين آيه مبارك فرود آمده است: (أَيْنَ ماتَكُونوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً؛ [286] هر كجا باشيد، خداوند همگي شما را خواهد آورد).رسول خدا (ص) مي فرمايد: «پس از شما اقوامي خواهند آمد كه زمين زير پاي شان جمع مي شود و دنيا به روي آنان گشوده مي گردد و مردان و زنان فارس، آنان را خدمت مي كنند. زمين كم تر از يك چشم به هم زدن، زير پاي شان طي مي گردد؛ به گونه اي كه هر يك از آنان مي تواند، شرق تا غرب زمين را در يك لحظه سپري كند. آنان از اين دنيا نيستند و دنيا نيز در آنان بهره و سهمي ندارد». [287] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «شيعيان و ياران مهدي (عج) از سراسر زمين به سوي او حركت مي كنند؛ زمين زير پايشان جمع مي شود و با طيّ الارض به امام (ع) مي رسند و با او بيعت مي كنند». [288] .عبداللَّه پسر عجلان مي گويد: خدمت امام صادق (ع) سخن از قيام حضرت مهدي (عج) به ميان آمد. به حضرت عرض كردم: چگونه از ظهور حضرت آگاهي مي يابيم؟ فرمود: «صبح مي كنيد، در حالي كه زير بالش خود، نامه اي را مي بينيد كه در آن نوشته شده است: پيروي از مهدي كار معروف و خوبي است». [289] .امام رضا (ع) مي فرمايد: «سوگند به خدا كه اگر قائم ما قيام كند، خداوند، شيعيان را از همه شهرها، نزد او گرد مي آورد». [290] .نيز امام صادق (ع) مي فرمايد: «در

حالي كه جوانان شيعه، بر پشت بام ها خوابيده اند، ناگهان آنها را گروه گروه در يك شب و بدون وعده قبلي نزد حضرت مي آورند. آن گاه همگي صبحگاه نزد حضرت گرد مي آيند». [291] .

شرايط پذيرش و آزمايش سپاهيان

اميرمؤمنان (ع) در اين باره مي فرمايد: «ياران مهدي (عج) - كه سي صد و سيزده نفرند - به سوي او مي روند و او را كه پنهان شده است، مي يابند و مي پرسند: آيا تو مهدي موعود هستي؟ مي فرمايد: «آري، ياران من!» آن گاه دوباره خودش را از آنان پنهان مي كند و به مدينه مي رود. ياران حضرت چون آگاهي مي يابند، به سوي شهر مدينه به راه مي افتند و آن گاه كه به شهر مدينه مي رسند، امام پنهاني به شهر مكه باز مي گردد و يارانش براي پيوستن به حضرت به مكه مي روند. بار ديگر امام (ع) به شهر مدينه مي رود و چون ياران مدينه مي رسند، حضرت به سوي مكه حركت مي كند و اين رفتار سه بار تكرار مي شود».امام (ع) ياران را اين گونه مي آزمايد تا از ميزان پيروي ايشان آگاه گردد. پس از آن، در ميان صفا و مروه - در كعبه - ظاهر مي شود و خطاب به يارانش چنين مي گويد: «من به كاري دست نمي زنم، مگر آن كه شما با من بر شرايطي بيعت كنيد و بر آن پاي بند باشيد و چيزي از آن را تغيير ندهيد؛ من نيز هشت چيز را متعهد مي شوم». يارانش در پاسخ امام (ع) همگي مي گويند: ما به طور كامل تسليم هستيم و از تو پيروي مي كنيم و هر شرطي را كه قرار دهيد، مي پذيريم. بفرماييد آن شرايط چيست؟حضرت به سوي كوه صفا در مكه به راه مي افتد و ياران نيز در پي

او مي روند. در آن جا خطاب به آنان مي فرمايد: «با شما بر اين شرايط پيمان مي بندم: 1. از ميدان رزم نگريزيد. 2.دزدي نكنيد. 3. عمل نامشروع انجام ندهيد. 4.كارهاي حرام انجام ندهيد. 5. كار منكر و زشت انجام ندهيد. 6. كسي را جز به حق نزنيد. 7.زر و سيم نيندوزيد. 8. جو و گندم احتكار نكنيد. 9. مسجدي را ويران نسازيد. 10. به ناحق شهادت ندهيد. 11. مؤمني را خوار و كوچك نكنيد. 12. ربا نخوريد. 13. در سختي ها و مشكلات پايداري كنيد. 14.فرد خداپرست و يكتاپرستي را لعنت نكنيد. 15. شراب ننوشيد. 16. لباس زربافت نپوشيد. 17.لباس ابريشم و حرير بر تن نكنيد. 18. شخص فراري را تعقيب نكنيد. 19.خون حرامي را نريزيد. 20. به منافق و كافر انفاق نكنيد. 21. لباس خز نپوشيد. 22.خاك را بالش خود قرار دهيد (شايد به اين معنا باشد كه فروتن و متواضع باشيد). 23.از كارهاي ناشايست بپرهيزيد. 24. به معروف امر كنيد و از منكر باز داريد.اگر به اين شرايط، پاي بند شويد و رفتار كنيد، بر من واجب است كه جز شما را به عنوان ياور برنگزينم و نپوشم مگر آن چه شما مي پوشيد و نخورم جز، آن چه شما مي خوريد و بر مركبي كه شما سوار مي شويد، سوار شوم و هرجا كه شما باشيد، با شما باشم و هرجا كه رهسپار شويد، با شما بيايم و به نيروي كم خرسند و خشنود باشم و زمين را از عدل و داد آكنده سازم؛ آن سان كه از ستم و جور پر شده است و خدا را به گونه اي كه شايسته است، پرستش نمايم. من به آن چه گفتم، وفادار خواهم بود

و شما نيز به عهد خود وفا كنيد».اصحاب مي گويند: راضي شديم و به آن چه فرمودي با تو بيعت مي كنيم. آن گاه امام (ع) با تك تك ياران (به نشانه بيعت) مصافحه مي كند. [292] .البته بايد توجّه داشت كه حضرت، اين شرايط و آزمايش را با نيروهاي ويژه انجام مي دهد؛ زيرا آنان در حكومت امام (ع) از كارگزاران خواهند بود و آنانند كه با كردار خوب خود، در گسترش عدالت در جهان نقش مؤثري دارند.ضمناً، سند اين روايت مورد تأمّل است؛ چون از خطبة البيان است كه برخي آن را ضعيف دانسته اند؛ هر چند بعضي ديگر از بزرگان در مقام دفاع از آن برآمده، آن را تقويت كرده اند. [293] .

ويژگي هاي سپاهيان

اشاره

در روايات براي اصحاب و ياران مهدي (عج) ويژگي هاي بسياري گفته شده كه به پاره اي از آنها بسنده مي كنيم:

عبادت و پارسايي

امام صادق (ع) در توصيف ياران حضرت مي فرمايد: «آنان مرداني شب زنده دار هستند كه شب را در حال قيام - به پرستش مي پردازند - و به هنگام نماز، زمزمه اي مانند زنبور عسل دارند و صبح هنگام در حالي كه بر اسب هاي خود سوارند، براي انجام مأموريت مي روند. آنان پارسايان شب و شيران روزند و از ترس خدا، حالت خاصي پيدا كرده اند. خداوند به وسيله آنان، به امام حق ياري مي رساند». [294] .و نيز آن حضرت مي فرمايد: «گويا قائم آل محمد (عج) و يارانش را در پشت شهر كوفه مي بينم. گويي پرندگان بر بالاي سر آنان بال گسترده اند. زاد و توشه شان پايان يافته و لباس هاي شان مندرس و ژنده است و سجده بر پيشاني آنان اثر گذارده است. آري، آنان شيران روز و نيايشگران شبند. دل هاي شان مانند پاره هاي آهن، محكم و استوار است. هركدام از آنان نيروي چهل مرد را داراست. كسي جز كافر و منافق آنان را نمي كشد. خداوند در قرآن از آنان اين گونه ياد كرده است:«(إنَّ ذلكَ لآياتٍ لِلْمُتّوسِّمينَ؛ [295] در اين مطلب، هوشمندان را آيت و عبرت بسيار است)». [296] .

عشق به امام و فرمانبرداري از او

امام باقر (ع) مي فرمايد: «صاحب امر را در برخي از اين درّه ها (ذي طوي) غيبتي خواهد بود. دو شب پيش از ظهورش، نزديك ترين پيشخدمتش، به ديدار برخي از ياران حضرت مي رود و از ايشان مي پرسد: شما در اين جا چند نفريد؟ مي گويند: چهل تن. مي گويد: چگونه خواهيد بود، اگر پيشواي خود را ببينيد؟ پاسخ مي دهند: به خدا سوگند، اگر در كوه ها زندگي كند، همراه او خواهيم بود و همان گونه زندگي خواهيم كرد». [297] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «ياران حضرت (عج) دست هاي خود را بر

زين مركب امام (ع) مي كشند و با اين كار، درخواست بركت مي كنند. دور حضرت حلقه مي زنند و در جنگ ها جسم و جان خود را سپر بلاي او مي كنند و هر چه از آنان بخواهد، اجابت كرده، انجام مي دهند». [298] .نيز آن حضرت در توصيف ياران مهدي (عج) مي فرمايد: «او مرداني دارد كه گويا دل هاي شان از پاره آهن است... آنان در برابر حضرت از يك كنيز نسبت به مولا و مالك خود، فرمانبردارتر و در برابر اوامرش تسليم هستند». [299] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «خداوند براي حضرت مهدي (عج) از گوشه و كنار جهان به تعداد اهل بدر، جنگجو گرد مي آورد. آنان در فرمانبرداري از حضرتش بسيار كوشا و مصمم هستند». [300] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «گويا مي بينم كه حضرت قائم (عج) و يارانش در نجف (كوفه) مستقر شده اند (و چنان ثابت و استوارند) كه گويي پرنده بر سر آنان نشسته است». [301] .جنگاوران چنان منظّم، بي حركت و تسليم محض در برابر حضرت مي ايستند كه گويي پرنده بر سرشان نشسته است كه اگر كوچك ترين حركتي از خود نشان دهند، پرنده پروازمي كند.

سپاهيان قدرتمند و جوان

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «ياران مهدي (عج) همه جوانند و پير و كهنسال در ميان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندكي كه مانند سرمه براي چشم و نمك براي غذا لازم هستند. البته كم ترين چيز مورد نياز در غذا نمك است». [302] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «منظور لوط پيامبر، از اين سخن خود كه به دشمنان گفت: ''اي كاش نيروي قدرتمندي عليه شما داشتم يا به استوانه اي محكم پناه مي بردم نيرويي همانند نيروي مقتدر مهدي موعود (عج) و ياران او بود كه يك تن از آنان، توان چهل مرد

را دارد. آنان دل هايي استوارتر از پاره هاي آهن دارند و چون از برابر كوه ها بگذرند، صخره ها به لرزه درآيند. شمشيرها را غلاف نمي كنند تا آن هنگام كه خداوند بخواهد و خشنود شود». [303] .امام سجاد (ع) در اين باره مي فرمايد: «آن گاه كه قائم ما قيام كند، خداوند سستي و ضعف را از شيعيان ما دور مي كند و دل هاي شان را چون پاره هاي آهن محكم و استوار مي نمايد و به هر كدام از آنان قدرت چهل مرد را مي بخشد و آنان فرمانروايان و بزرگان زمين مي شوند». [304] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «در حكومت مهدي (عج) شيعيان ما، فرمانروايان و بزرگان زمين خواهند بود و هر كدام از آنان، قدرت چهل مرد را داراست». [305] .امام باقر (ع) فرمود: «در دل شيعيان ما (امروز) از دشمنان ترس انداخته شده است؛ ولي روزگاري كه حكومت ما فرا رسد و امام مهدي (عج) ظهور كند، هر يك از شيعيان ما، از شير بي باك تر و از نيزه برنده تر خواهند شد. آنان دشمنان ما را با پا لگدمال مي كنند و با دست مي كشند». [306] .عبدالملك بن اعين مي گويد: هنگامي كه از خدمت امام باقر (ع) برخاستم، به دستم تكيه دادم و گفتم: آرزو داشتم، ظهور حضرت قائم (ع) را در روزگار جواني، (روزهايي كه توان جسمي داشتم) درك كنم. امام (ع) فرمود: «آيا به اين خشنود نيستيد كه دشمنان شما يك ديگر را بكشند، ولي شما در خانه هاي تان در امان باشيد؟ اگر امام (ع) ظهور كند، به هر يك از شما توان چهل مرد داده مي شود و دل هايتان همانند پاره هاي آهن مي گردد؛ به گونه اي كه اگر با آن دل ها به كوه

بزنيد، كوه ها را مي شكافد و ازجا مي كند و شما رهبران زمين و امانت داران آن خواهيد بود». [307] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «به هنگام فرا رسيدن امر ما (حكومت حضرت مهدي) خداوند، ترس را از دل شيعيان ما برمي دارد و در دل هاي دشمنان ما جاي مي دهد. در آن هنگام هر يك از شيعيان ما از نيزه بُرنده تر و از شير شجاع تر مي شود. يك شيعه، دشمن خود را با نيزه هدف مي گيرد و با شمشير مي زند و زير پاي خود لگدمال مي كند». [308] .هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «ياران مهدي (عج) مرداني هستند كه دل هاي آنان مانند آهن سخت و محكم است. هرگز شك و شبهه اي در ذات خدا، بر آن دل ها راه نمي يابد. آنان از سنگ ها سخت ترند. اگر به آنان مأموريت داده شود تا كوه ها را از جاي بركنند و جابه جاكنند، اين كار را به سرعت انجام مي دهند و اگر مأموريت سركوبي و نابودي شهري به آنان داده شود، آن را ويران مي سازند (در سرعت عمل و قاطعيت چنانند كه) گويي عقاب هايي بر اسب ها نشسته اند». [309] .

سپاهيان محبوب

امام باقر (ع) مي فرمايد: «گويا ياران مهدي (عج) را مي بينم كه سراسر زمين و آسمان را احاطه كرده اند و هيچ چيز در جهان نيست كه فرمانبردار و تسليم محض آنان نباشد. درندگان زمين و پرندگان شكاري نيز در پي خشنودي آنان هستند. آنان به قدري محبوبيت دارند كه جايي از زمين بر جاي ديگر فخر و مباهات مي كند و مي گويد: امروز يكي از ياران مهدي (عج) بر من گام نهاد واز اين جا گذشت». [310] .

عاشقان شهادت

امام صادق (ع) درباره ويژگي هاي ياران حضرت قائم (عج) مي فرمايد: «آنان از ترس خدا، بيمناكند و آرزوي شهادت دارند. خواسته شان اين است كه در راه خدإ؛غ غ كشته شوند. شعارشان اي خونخواهان حسين (ع) است. چون حركت مي كنند و رعب و ترس از آنان در دل دشمن به فاصله يك ماه در حركت است». [311] .

جنگ هاي حضرت

اشاره

از آن جا كه هدف از قيام حضرت مهدي (عج) برپايي حكومت الهي در سراسر جهان ونابودي ستم و ستمگر در جهان است، طبعاً حضرت براي دستيابي به اين هدف، بادشواري ها و موانعي رو به رو خواهد شد كه بايد با انجام عمليات نظامي آن موانع را ازسرراه بردارد و كشورها را يكي پس از ديگري بگشايد تا بر شرق و غرب جهان چيره گرددو حكومت عدل الهي را در زمين پي ريزد. در اين فصل رواياتي در اين باره را به نظر شما مي رسانيم.

پاداش مجاهدان و شهيدان

چون هدف از جنگ ها در زمان حضرت مهدي (عج) نابودي مفسدان و ستمگران براي تشكيل حكومت اسلامي در جهان مي باشد، شركت در جنگ در ركاب حضرت قائم (عج) نيز از پاداشي چند برابر برخوردار است؛ به گونه اي كه اگر رزمنده اي يك نفر از دشمن را نابود سازد، پاداش بيست و يا بيست و پنج شهيد را دارد. اگر خود به فيض شهادت دست يابد، پاداش دو شهيد نصيب او مي گردد. هم چنين جانبازان و زخميان آن افزون بر مقامات معنوي از ارزش ويژه اي در دولت امام زمان (عج) برخوردارند و خانواده شهيدان نيز ارزش ويژه اي دارند.امام باقر (ع) خطاب به شيعيان مي فرمايد: «اگر شما چنان باشيد كه ما سفارش كرده ايم و از امر ما سرپيچي نكنيد، اگر در آن حال كسي از شما پيش از ظهور قائم ما بميرد، شهيد خواهد بود و اگر حضرت را درك كند و در ركاب او به شهادت برسد، پاداش دو شهيد را دارد و اگر يكي از دشمنان ما را بكشد، پاداش بيست شهيد را خواهد داشت». [312] .در اين روايت، ارزش نابودي دشمن را به مراتب

از شهيد شدن بالاتر مي داند؛ زيرا كشتن دشمنان، خشنودي خدا، آسايش بندگان و عزّت اسلام را در پي دارد؛ ولي رسيدن به فيض شهادت، شهيد را به كمال مي رساند. از اين رو، رزمندگان در جبهه بايد بيش تر در انديشه دشمن باشند، تا به شهادت رسيدن.امام باقر (ع) مي فرمايد: «شهادت در ركاب امام زمان (عج) پاداش دو شهيد را دارد». [313] .در كافي چنين آمده است: «رزمنده امام، اگر دشمن ما را بكشد، پاداش بيست شهيد را دارد و كسي كه همراه قائم ما به شهادت برسد، پاداش بيست و پنج شهيد براي اوست». [314] .اميرمؤمنان (ع) درباره شيوه رفتار امام زمان (عج) با شهيدان و خانواده آنان مي فرمايد: «(حضرت قائم (عج) پس از عمليات) روانه كوفه مي شود و در آن جا اقامت مي گزيند... و هيچ شهيدي نمي ماند مگر آن كه حضرت بدهي او را مي پردازد و براي خانواده اش حقوق و مستمري قرار مي دهد». [315] .اين روايت نمايانگر رسيدگي حضرت به خانواده شهيدان است.

تجهيزات جنگي

به طور قطع نوع سلاحي كه حضرت قائم (عج) در نبردها به كار مي گيرد با ديگر سلاح هاي آن روزگار تفاوت اساسي دارد و واژه سيف كه در روايات آمده است، شايد كنايه از اسلحه است نه اين كه مراد خصوص شمشير باشد؛ زيرا اسلحه امام به گونه اي است كه با به كارگيري آن ديوارهاي شهر فرومي ريزد يا شهر پودر شده، تبديل به دود مي گردد و دشمن با يك ضربه، همانند نمك آب شده، چون سرب ذوب مي گردد.طبق روايتي، سلاح سربازان حضرت از آهن است؛ ولي چنان است كه اگر بر كوه فرود آيد، آن را به دو نيم مي كند.شايد دشمن نيز از اسلحه آتش زا

استفاده كند؛ زيرا كه امام (ع) لباسي را مي پوشد كه ضدّ گرماست و آن لباسي است كه جبرئيل (ع) آن را از آسمان براي ابراهيم (ع) آورد تا از آتش نمرود رهايي يابد و آن لباس در اختيار حضرت بقية اللَّه است و اگر چنين نبود - يعني اسلحه و صنعت پيشرفته در اختيار دشمن نبود - شايد ضرورتي براي پوشيدن آن لباس وجود نمي داشت. هر چند كه شايد جنبه اعجاز آن منظور باشد.امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، شمشيرهاي نبرد فرود مي آيد، شمشيرهايي كه بر هر كدام، نام و نام پدر يك رزمنده نوشته شده است». [316] .حضرت صادق (ع) درباره گروهي از ياران مهدي (عج) مي فرمايد: «ياران مهدي (ع) شمشيرهايي از آهن دارند؛ ولي جنس آن غير از آهن است. اگر يكي از آنان با شمشير خود بر كوهي ضربه زند، آن را دو نيم مي كند. حضرت قائم (عج) با آن سپاهيان و تجهيزات به جنگ هند، ديلم، كردها، روميان، بربر، فارس و بين جابرسا و جابلقا مي رود». [317] .وسايل دفاعي نيروهاي مهدي (عج) به گونه اي است كه اسلحه دشمن بر آنان كارگر نيست. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد: «ياران مهدي (ع) اگر با سپاهياني كه بين شرق و غرب را فرا گرفته اند، درگير شوند، آنان را در لحظه اي نابود مي كنند و هرگز سلاح دشمن در آنان تأثير نمي كند». [318] .

جهان گشايي امام براي نجات بشر

درباره عمليات نظامي حضرت مهدي (عج) و گشودن شهرها و كشورها، روايات بر دو گونه است: بعضي روايات سخن از گشودن شرق و غرب، جنوب و قبله و سرانجام همه جهان به ميان آورده است و

برخي روايات ديگر، به گشودن سرزمين هاي معيّني از جهان اشاره دارد.جاي شك و ترديد نيست كه حضرت همه جهان را تحت سيطره و حكومت خود مي آورد؛ ولي اين كه چرا از بعضي شهرها نام برده شده است، شايد به لحاظ اهميّتي باشد كه آن شهرها در آن روزگار پيدا خواهند كرد. اين اهميّت براي اين است كه آنها از قدرت هاي آن روزگار به حساب مي آيند و سرزمين هايي از جهان را تحت نفوذ خود دارند يا آن سرزمين ها منطقه پهناوري هستند كه بخش بزرگي از جمعيت را در خود جاي داده اند و يا اين كه قبله آمال پيروان يكي از مذاهب و اديان مي باشند؛ به طوري كه اگر آن شهر سقوط كند، همه پيروان آن آيين تسليم مي شوند يا به سبب اهميّت نظامي و استراتژيكي آن است؛ به طوري كه با سقوط آن، عمليات دشمن مختل شده، زمينه براي تهاجم نيروهاي حضرت فراهم مي گردد.برگزيدن شهر مكه به عنوان نقطه آغاز قيام، پس برگزيدن عراق و كوفه به عنوان مركزيت سياسي - نظامي حكومت و حركت به سوي شام و گشودن بيت المقدس، شايد تأييدي بر اين سخن باشد؛ زيرا امروزه اهميّت سياسي، مذهبي و نظامي اين سه سرزمين بر كسي پوشيده نيست.دسته اوّل از روايات درباره تسلّط حضرت بر سراسر جهان است كه برخي عبارتند از:حضرت رضا (ع) از پدرانش نقل مي كند كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: «وقتي مرا به معراج بردند... عرض كردم: پروردگارا! آيا اينان (امامان) پس از من جانشينان من خواهند بود؟ ندا آمد: اي محمد! آري، اينان دوستان و برگزيدگان و حجّت هاي من پس از تو بر بندگانم مي باشند و جانشينان و بهترين بندگانم

پس از تو خواهند بود. به عزّت و جلالم سوگند، دين و آيينم را به وسيله آنان به افراد بشر غالب مي سازم و كلمه اللَّه را به وسيله آنان برتري مي بخشم و به وسيله آخرين آنان، زمين را از وجود سركشان و گنهكاران پاك مي كنم و فرمانروايي شرق و غرب را به او مي دهم». [319] .در تفسير آيه شريفه (الَّذينَ إنْ مَكَّنّاهُمْ في الأرضِ أقامُوا الصَّلوةَ و أتوْا الزَّكوة؛ [320] آنان كه اگر در زمين حاكمشان گردانيم، نماز را به پا مي دارند و زكات مي دهند). امام باقر (ع) فرمود: «اين آيه مربوط به آل محمد (ص) و آخرين امامان است. خداوند شرق و غرب زمين را در اختيار و نفوذ حضرت مهدي (عج) و يارانش قرار مي دهد». [321] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «مهدي از فرزندان من است و به دست او خداوند شرق و غرب زمين را مي گشايد». [322] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي (عج) ظهور كند، خداوند دين را به جايگاه اصلي اش باز مي گرداند و پيروزي هاي درخشاني براي او و به دست او انجام مي دهد. در آن روزگار كسي بر روي زمين نمي ماند، مگر آن كه مسلمان باشد و كلمه لاإله إلّا اللَّه را بر زبان داشته باشد». [323] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم از ماست و گسترش فرمانروايي آن حضرت شرق و غرب را فرا مي گيرد». [324] .نيز مي فرمايد: «هنگام قيام حضرت قائم (عج)، خداوند اسلام را بر همه اديان پيروزمي كند». [325] .از پيامبر (ص) نقل شده است: «حضرت مهدي (عج)، لشكريانش را به سراسر زمين گسيل مي دارد». [326] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «اگر از زندگاني و پايان دنيا جز

يك روز باقي نمانده باشد،... خداوند مهدي (عج) را مي فرستد و به وسيله او، عظمت را به دين باز مي گرداند و پيروزي هاي درخشاني براي او و به دست او انجام مي دهد. در آن روزگار كسي بر كره خاكي نيست جز آن كه ذكر لا إله إلا اللَّه بر زبان دارد». [327] .جابر بن عبداللَّه انصاري مي گويد: رسول خدا (ص) مي فرمود: «ذوالقرنين، بنده اي شايسته بود كه خداوند، او را بر بندگانش حجّت قرار داد. وي قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد و به تقوا دستور داد؛ ولي آنان بر سرش ضربه اي زدند و او مدّتي از آنان پنهان شد؛ به طوري كه آنان گمان بردند كه مرده است. پس از مدّتي نزد قومش بازگشت؛ ولي باز بر سمْت ديگر سرش ضربه اي زدند.در ميان شما شخصي است كه به سنّت رفتار مي كند. خداي عزّوجلّ، براي ذوالقرنين در زمين اقتداري فراهم آورد و از هر چيز، وسيله اي براي او قرار داد و او را به شرق و غرب جهان رساند. خداوند متعال، رفتار و روش او را پيرامون امام غائب (ع) - كه از فرزندان من است - جاري مي كند و او را به شرق و غرب زمين مي رساند و هيچ آبگاه و منزلي در كوه و بيابان باقي نمي ماند كه ذوالقرنين بر آن گام نهاده باشد، جز آن كه او گام مي نهد. خداوند براي او گنج ها و معادن زمين را آشكار مي سازد و با ايجاد ترس در دل دشمن، او را ياري مي دهد و زمين را به وسيله او پر از عدل و داد مي كند؛ چنان كه قبل از قيام پر از جور و ستم شده است». [328] .دسته

ديگري از روايات به گشودن شهرهاي مخصوصي اشاره دارد كه به گفتن چند روايت در اين زمينه بسنده مي كنيم:اميرمؤمنان (ع) درباره حركت مهدي (عج) به سوي شام مي فرمايد: «به دستور حضرت مهدي (عج)، امكانات حمل و نقل لشكريان فراهم مي شود. پس از اين فرمان، چهارصد كشتي ساخته مي شود و در كنار ساحل عكّا پهلو مي گيرند. از سويي، كشور روم با صد صليب - كه همراه هر صليب ده هزار نفر نيرو است - بيرون مي آيند و با نيزه ها (و سلاح) خود طرسوس را مي گشايند. حضرت با سپاهيانش به آن جا مي رسند و از آنان به قدري مي كشند كه آب فرات تغيير رنگ مي دهد و ساحل از اجساد آنان، بوي تعفّن مي گيرد. (باشنيدن اين خبر) كساني كه در كشور روم مانده اند، به انطاكيه مي گريزند». [329] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم قيام كند... لشكري به قسطنطنيه مي فرستد. چون آنان به خليج برسند، جمله اي بر روي پاهاي خود مي نويسند و از روي آب مي گذرند». [330] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «اگر از دنيا جز يك روز نماند، به طور حتم، خداوند مردي از عترت مرا مي فرستد كه همنام من است و پيشاني او مي درخشد، او قسطنطنيه و جبل ديلم را مي گشايد». [331] .حذيفه مي گويد: «قسطنطنيه، ديلم و طبرستان گشوده نمي شود، مگر به دست مردي ازبني هاشم». [332] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم قيام كند، قسطنطنيه، چين [333] و كوه هاي ديلم را گشوده، مدّت هفت سال فرمانروايي مي كند». [334] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي و يارانش حركت مي كنند تا اين كه وارد قسطنطنيه مي شوند و به جايي كه پادشاه روم سكونت دارد مي روند وسه گنج را از آن جا بيرون مي آورند؛ گنجي

از جواهرات، گنجي از طلا، و گنجي از نقره، آن گاه حضرت اموال و غنيمت ها را بين لشكريان تقسيم مي كند». [335] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم، سه پرچم را براي (عمليات در) سه نقطه آماده مي سازد؛ پرچمي را به قسطنطنيه [336] گسيل مي دارد و خداوند آن جا را براي او مي گشايد؛ پرچم ديگري را براي چين مي فرستد و آن جا نيز حضرت گشوده مي گردد و پرچم سوم را براي كوه هاي ديلم [337] مي فرستند و آن جا به تصرف نيروهايش در مي آيد». [338] .حذيفه مي گويد: بلنجر [339] و كوه هاي ديلم گشوده نمي گردد، مگر به دست مردي از آل محمد (ص). [340] .حضرت علي (ع) مي فرمايد: «... سپس حضرت مهدي (عج) با هزار كشتي از شهر قاطع به سوي شهر قدس شريف رهسپار مي شود و از عكّا، صور، غزّه و عسقلان [341] وارد سرزمين فلسطين مي گردد، اموال و غنيمت ها را بيرون مي آورد. سپس حضرت مهدي (عج) وارد قدس شريف شده، در آن جا فرود مي آيد و همان جا اقامت مي گزيند تا زماني كه دجّال ظاهر شود». [342] .ابوحمزه ثمالي مي گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه فرمود: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) ظهور مي كند، به همراه او شمشيري است كه آن را از نيام مي كشد و خداوند به دست او سرزمين هاي روم [343] چين، تُرك [344] ديلم، سند، هند [345] كابل، شام، و خزر را مي گشايد». [346] .ابن حجر مي نويسد:... اوّلين پرچمي را كه حضرت مهدي (عج) براي جنگ مي بندد، به تُرك روانه مي كند. [347] .شايد منظور از سيف مخترط كه در روايت ثمالي آمده است، كنايه از سلاح خاصي باشد كه در دسترس حضرت مهدي (عج) قرار مي گيرد؛ زيرا براي گشودن همه سرزمين ها - كه

نياز به توان تهاجمي فوق العاده اي دارد - سلاحي مناسب لازم است كه برتر از همه سلاح ها باشد؛ به ويژه اگر بگوييم كه آن حضرت فعّاليت هاي گوناگوني را ازطريق عادّي انجام مي دهند.درباره گشودن هند، كعب مي گويد: فرمانروايي كه در بيت المقدس مي باشد، سپاهي را به هند گسيل مي دارد و آن جا را مي گشايد. آن گاه آن سپاه، وارد خاك هند مي شوند و گنج هاي آن جا را براي فرمانرواي بيت المقدس مي فرستند و او نيز آن جا را تزيين مي كند و پادشاهان هند را به صورت اسير نزد او مي آورند. شرق و غرب زمين براي آنان گشوده مي شود و نيروها در هند حضور خواهند داشت تا هنگامي كه دجّال خروج كند. [348] .حذيفه مي گويد: پيامبر (ص) فرمود: «طاهر فرزند اسماء با بني اسرائيل جنگيد و آنان را به اسارت گرفت و بيت المقدس را به آتش كشيد و مقدار هزار و هفت صد (يا نُه صد) كشتي طلا و جواهرات را از آن جا به شهر روميه آورد. به طور حتم، حضرت مهدي (عج) آنها را از آن شهر بيرون برده، به بيت المقدس باز مي گرداند». [349] .هر چند قيام حضرت مهدي (عج) از مكه آغاز مي شود، ولي سرزمين حجاز [350] را پس از ظهور مي گشايد. امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) در مكه ظاهر مي شود و خداوند، سرزمين حجاز را مي گشايد و حضرت هر كس از بني هاشم را كه در زندان است، آزاد مي سازد». [351] .اميرمؤمنان (ع) درباره گشودن خراسان مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به حركت خود ادامه مي دهد تا اين كه خراسان [352] را مي گشايد و پس از آن دوباره به شهر مدينه بازمي گردد». [353] .آن

حضرت درباره گشودن ارمينيه [354] به دست حضرت مهدي (عج) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به حركت خود ادامه مي دهد تا اين كه به ارمينيه مي رسد. چون مردم آن سرزمين او را مي بينند، يكي از راهبان دانشمند را براي مذاكره، خدمت حضرت مي فرستند. راهب به امام (ع) مي گويد: آيا مهدي تو هستي؟ حضرت مي فرمايد: آري، منم؛ آن كه نامم در انجيل آمده است و بشارت داده شده كه در آخر زمان، ظهور مي كنم. اوپرسش هايي را مطرح مي كند و امام (ع) پاسخ مي دهد.راهب مسيحي، اسلام مي آورد؛ ولي ساكنان ارمينيه، سرپيچي و تمرّد مي كنند. پس ازآن سپاهيان حضرت وارد شهر مي شوند و پانصد هزار نفر از نيروهاي مسيحي را نابود مي سازند و خداوند با قدرت بي پايانش شهر آنان را بين آسمان و زمين معلّق مي كند؛ به طوري كه پادشاه و اطرافيانش كه در بيرون شهر مستقر شده اند، شهر را در وسط آسمان و زمين آويزان مي بينند.پادشاه ارمينيه از ترس مي گريزد و به اطرافيانش نيز دستور مي دهد به پناهگاهي پناه برند. در بين راه، شيري راه را بر آنان مي بندد و آنان هراسان، سلاح ها و اموالي را كه به همراه دارند، مي اندازند و سربازان حضرت كه در تعقيب آنان مي باشند، اموال را مي گيرند و بين خود تقسيم مي كنند؛ به طوري كه به هر يك، صد هزار دينار مي رسد». [355] .بخش ديگري از جهان گشايي هاي حضرت در شهرهاي زنج است. حضرت امير (ع) در اين باره مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به پيشروي خود ادامه مي دهد تا اين كه به شهر زنج كبري مي رسد. در آن شهر هزار بازار است و در هر يك از بازارها، هزار مغازه وجود دارد و حضرت آن شهر را

مي گشايد. [356] حضرت پس از گشودن آن جا، عازم شهري به نام قاطع - كه به صورت جزيره و بر روي درياست - مي شود». [357] .حضرت باقر (ع) درباره اعزام لشكريان مهدي (عج) به سراسر جهان مي فرمايد: «گويا حضرت قائم (عج) را مي بينم كه سربازانش را به سراسر جهان گسيل مي دارد». [358] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) لشكريان خود را براي گرفتن بيعت، به سراسر جهان مي فرستد و ستم و ستمگر را نابود مي كند و شهرهاي گشوده شده، براي او تثبيت مي گردد و خداوند به دست مباركش، قسطنطنيه را مي گشايد». [359] .

سركوبي شورش ها

پس از ظهور حضرت مهدي (عج) و گشودن شهرها و كشورهاي گوناگون، برخي از شهرها و قبايل به رويارويي با حضرت مي پردازند كه به وسيله لشكريان امام (ع) سركوب مي شوند و گروهي كج انديش، سخن حضرت را در برخي مسائل نمي پذيرند و به سركشي عليه حضرت دست مي زنند كه دوباره به وسيله لشكريان حضرت سركوب مي گردند. به رواياتي در اين زمينه توجّه كنيد:امام صادق (ع) مي فرمايد: «سيزده شهر و طايفه هستند كه مردم آن با حضرت قائم (عج) به نبرد مي پردازند و حضرت با آنان مي جنگد. آنان عبارتند از: مردم مكه، مدينه، شام، بني اميّه، بصره، دمنسيان، كردها، و اعراب قبايل: بني ضبّه [360] غني [361] باهله [362] ازد و سرزمين ري». [363] .امام باقر (ع) درباره پرخاش گروهي به سخنان مهدي (عج) مي فرمايد: «وقتي حضرت مهدي (عج) پاره اي از احكام را بيان مي دارد و درباره برخي از سنّت ها سخن مي گويد، گروهي به عنوان اعتراض و قيام عليه حضرت، از مسجد بيرون مي روند. حضرت به يارانش دستور تعقيب آنان را صادر مي كند. سپاه حضرت،

در محله تمارين بر آنان دست مي يابند و آنان را اسير كرده، نزد حضرت مي آورند. امام (ع) دستور مي دهد كه همگي را سر ببرند و اين آخرين شورش و حركتي است كه عليه حضرت رخ مي دهد». [364] .درباره شورش در رميله و سركوبي آن، فرزند ابي يعفور مي گويد: به حضور امام صادق (ع) آمدم، در حالي كه گروهي از يارانش نيز در خدمت ايشان بودند. حضرت، به من فرمود: «آيا قرآن خوانده اي؟» عرض كردم: آري؛ ولي به همين قرائت متعارف. فرمود: «مقصود من هم، همين قرائت بود». گفتم: منظور از اين پرسش چيست؟ فرمود: «حضرت موسي مطالبي را براي قوم خود گفت، ولي آنان تاب و توان آن را نداشتند و عليه حضرت - در مصر - قيام كردند؛ موسي (ع) نيز با آنان جنگيد و آنان را به قتل رساند.حضرت عيسي (ع) نيز مطالبي را براي قوم خود بازگو كرد و آنان نيز تحمّل نكرده، عليه او - در شهر تكريت - دست به شورش زدند. عيسي (ع) نيز به رويارويي با آنان برخاست و نابودشان كرد. اين است معناي سخن خداوند كه مي فرمايد:(فآمنت طائفة من بني إسرائيل و كفرت طائفة فأيّدنا الَّذين آمنوا علي عدوّهم فأصبحوا ظاهرين؛ [365] طايفه اي از بني اسرائيل ايمان آوردند و طايفه ديگر كافر شدند و ما ايمان آورندگان را نصرت داديم و بر دشمنانشان پيروز كرديم).حضرت قائم (عج) نيز هنگامي كه ظهور كند، سخناني براي شما مي گويد كه تاب و توان پذيرش آن را نخواهيد داشت. از اين رو، عليه حضرت در شهر رميله قيام مي كنيد و با او مي جنگيد. حضرت نيز به رويارويي با شما مي پردازد و شما را

به قتل مي رساند و اين شورش آخرين قيام عليه حضرت است». [366] .

پايان جنگ ها

با پي ريزي نظام الهي و حكومت جهاني امام عصر (عج) و فروپاشي قدرت هاي شيطاني، شعله هاي جنگ فرو مي نشيند و ديگر قدرتي نمي ماند كه بتواند با ارتش مهدي (عج) به رويارويي برخيزد. از اين رو، ساز و برگ نظامي در بازارها بدون تقاضا مي ماند و در نتيجه ارزان و بي خريدار مي شود.علي (ع) مي فرمايد: «... و جنگ ها نيز به پايان مي رسد». [367] .كعب مي گويد: روزها به پايان نمي رسد تا اين كه مردي از قريش، در بيت المقدس فرود مي آيد... و جنگ ها نيز به پايان مي رسد». [368] .رسول خدا (ص) در خطبه اي درباره دجّال و كشته شدنش فرمود: «پس از آن بهاي يك اسب، چند درهم (پول نقره) خواهد بود». [369] .ابن مسعود مي گويد: از نشانه هاي قيامت اين است كه زن و اسب گران مي شود؛ سپس ارزان مي گردد و تا روز قيامت نرخ آن گران نمي شود. [370] .شايد مقصود از گراني زن پيش از ظهور امام زمان (عج)، كنايه از اين باشد كه در اثر نامساعد بودن اوضاع اقتصادي، اداره و نگه داري يك زن و تشكيل خانواده بسيار مشكل مي شود؛ چنان كه در اثر كثرت جنگ ها و نياز به مركب، تهيه اسب (و تجهيزات جنگي) دشوار و گران مي شود؛ ولي با پايان جنگ ها - پس از قيام حضرت قائم (عج) - جنگ افزارها ارزان مي شود و در اثر بهبود وضع اقتصادي، دشواري هاي ازدواج و زندگي از بين مي رود و گويا زن ارزان مي شود.زمخشري نقل مي كند: يكي از نشانه هاي قيام - مهدي (عج) - اين است كه از شمشيرها، به جاي داس استفاده مي كنند». [371] .چون در

آن روزگار ديگر جنگي نيست؛ در نتيجه از صنايع و ابزاري كه در خدمت جنگ قرار داشت، براي پيشرفت كشاورزي بهره برداري مي كنند.پيامبر گرامي اسلام (ص) در اين زمينه مي فرمايد: «... نرخ گاو بالا مي رود و نرخ اسب ناچيز مي شود». [372] .شايد اين روايت نيز همين گونه تفسير شود؛ زيرا از گاو در كشاورزي استفاده مي شود و گوشت و شير آن قابل مصرف است؛ ولي از اسب بيش تر به عنوان ابزار جنگي بهره برداري مي كرده اند.

امدادهاي غيبي

اشاره

هر چند در روايات بسياري، جنگ هاي پس از ظهور حضرت مهدي (عج) به نيروهاي رزمي اي نسبت داده شده است كه از سراسر جهان به ياري حضرت مي شتابند، امّا پيروز شدن بر تمام جهان، با توجّه به پيشرفت علم و صنايع نظامي قبل از ظهور حضرت، كاري دشوار و محال است؛ مگر به رهبري شخصي كه از سوي خداوند ياري مي شود، انجام گيرد.امدادهاي الهي گاهي در قدرتي است كه خداوند به حضرت داده است و با انجام كراماتي، حضرت مشكلات را از سر راه برمي دارد و يا به وسيله رعب و ترسي است كه خداوند در دل دشمن ايجاد مي كند ويا اين كه خداوند ملائكه را به ياري حضرت مي فرستد. در برخي از روايات سخن از نيروهايي است كه داراي خصوصيات فرشتگان هستند و منتظر ظهور حضرتند تا او را ياري كنند و از تابوت و اشيايي كه در آن است نيز به عنوان وسيله اي ديگر براي نصرت و ياري حضرت مهدي (عج) نام برده شده است.در اين فصل به برخي از اين روايات اشاره مي كنيم:

رعب و ترس، سلاح امام

امام صادق (ع) مي فرمايد: «قائم ما اهل بيت با ترس و رعب ياري مي شود». [373] .نيز مي فرمايد: «خداوند، حضرت قائم را با سه لشكر ياري مي دهد: فرشتگان، مؤمنان و رعب (ترس انداختن در دل دشمن)». [374] .امام باقر (ع) در اين زمينه مي فرمايد: «ترس و وحشت - از قدرت مهدي (عج)- پيشاپيش سپاهيانش به فاصله يك ماه و از پشت سر آنها به فاصله يك ماه درحركت است». [375] .هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «ترس و رعب در پيشاپيش پرچم حضرت مهدي (عج) به فاصله يك ماه و از پشت سر

نيز به فاصله يك ماه و از سمت راست به فاصله يك ماه و از سمت چپ نيز به فاصله يك ماه در حركت است». [376] .از اين روايات استفاده مي شود كه وقتي حضرت مهدي (عج) جايي را قصد كند، دشمن پيشاپيش دچار ترس و وحشت شده، توان رويارويي و ايستادگي در برابر سپاهيان حضرت را از دست مي دهد. هم چنين وقتي لشكريان از جايي حركت مي كنند، كسي جرأت شورش ندارد؛ زيرا دشمن از لشكريان حضرت دچار وحشت مي شود. اين تفسير و توجيه با ظاهر بعضي از رواياتي كه پيش تر گفته شد، منافات دارد.

فرشتگان و جنيان

حضرت علي (ع) مي فرمايد: «... خداوند، حضرت مهدي (عج) را با فرشتگان، جن و شيعيان مخلص ياري مي كند». [377] .ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «گويا هم اكنون، حضرت قائم (عج) را در پشت شهر نجف مي بينم؛ هنگامي كه بر آن نقطه از جهان دست يافته است. او بر اسبي سياه كه خال هاي سفيدي دارد و ميان چشمانش پاره اي سفيدي مي درخشد، سوار مي شود (و شهرهاي جهان را مي گشايد). هيچ شهري در جهان بر جاي نمي ماند، جز آن كه مردمش مي پندارند، مهدي (عج) در ميان آنان و در شهرشان مي باشد. آن گاه كه او پرچم رسول خدا (ص) را به اهتزاز درآورد، سيزده هزار و سيزده فرشته - كه سال ها منتظر ظهورش بوده اند - به زير پرچمش گرد مي آيند (و آماده نبرد مي شوند). همان فرشتگاني كه با نوح پيامبر در كشتي، با ابراهيم خليل در آتش و با عيسي هنگام عروج به آسمان، همراه بودند.هم چنين چهار هزار فرشته به ياري حضرت مي شتابند؛ آن فرشتگاني كه بر سرزمين كربلا فرود آمده بودند تا

در ركاب حسين (ع) بجنگند؛ ولي اذن اين كار را نيافتند و به آسمان رفتند و چون با اذن جهاد بازگشتند، امام حسين (ع) را شهيد يافتند و در اندوه از دست دادن اين فيض بزرگ، همواره ناراحت و اندوهگينند و تا روز رستاخيز، گرداگرد ضريح امام حسين (ع) مي چرخند و اشك مي ريزند». [378] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «گويا هم اكنون حضرت قائم و يارانش را مي بينم... كه فرشته جبرئيل در سمت راست مهدي (ع) و ميكائيل در سمت چپ آن حضرت حركت مي كنند و ترس و وحشت، پيشاپيش سپاهيانش و پشت سر آنان به فاصله يك ماه در حركت است و خداوند، او را با پنج هزار فرشته آسماني ياري مي رساند». [379] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «فرشتگاني كه در جنگ بدر به پيامبر (ص) ياري دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند تا اين كه حضرت صاحب الامر (ع) را ياري رسانند و تعدادشان پنج هزار فرشته مي باشد». [380] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «براي حضرت قائم (عج) نُه هزار و سي صد و سيزده فرشته فرود مي آيد؛ آنان همان فرشتگاني هستند كه همراه حضرت عيسي (ع) بوده اند؛ هنگامي كه خداوند او را به آسمان برد». [381] .علي (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) با سه هزار فرشته ياري مي شود؛ آنان بر چهره و پشت دشمنان مي كوبند». [382] .در تفسير آيه شريفه (أتي أمرُاللَّه فلاتستعجِلُوه؛ [383] امر خدا فرا رسيد، پس درباره آن شتاب نكنيد). امام صادق (ع) مي فرمايد: «اين أمراللَّه، امر ماست؛ يعني خداوند براي قيام مهدي فرمان داده است كه براي آن شتاب نكنيم؛ زيرا خداوند، صاحب امر ما را با سه لشكر از فرشتگان، مؤمنان و رعب پشتيباني

مي كند و ما به حقمان مي رسيم». [384] .حضرت رضا (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، خداوند به فرشتگان دستور مي دهد تا بر مؤمنان سلام دهند و در مجالس آنان شركت كنند و اگر يكي از مؤمنان با حضرت كاري داشت، امام (ع) برخي از فرشتگان را مأمور مي كند كه آن شخص را به دوش گيرند و نزدش بياورند و هرگاه نيازش برطرف شد، او را به جايگاه نخستينش بازگردانند.برخي از مؤمنان بر روي ابرها حركت مي كنند و برخي ديگر به همراه فرشتگان در آسمان پرواز مي كنند و گروهي ديگر به همراه فرشتگان راه مي روند و گروهي نيز بر فرشتگان سبقت مي گيرند. برخي از مؤمنان را فرشتگان به عنوان قاضي قرار مي دهند و مؤمن نزد خداوند با ارزش تر از فرشته است؛ به گونه اي كه برخي از مؤمنان را حضرت بر صد هزار فرشته به عنوان قاضي مي گمارد». [385] .شايد قضاوت اين مؤمنان در ميان فرشتگان براي رفع اختلاف آنان در مسائل علمي و موضوعات باشد و اين گونه اختلافات با عصمت فرشتگان منافاتي ندارد.

فرشتگان زمين

محمد بن مسلم مي گويد: از امام صادق (ع) درباره ميراث علم و اندازه آن پرسيدم؟ حضرت در پاسخ فرمود: «خداوند، دو شهر يكي در شرق زمين و ديگري در غرب آن دارد، در آن دو شهر گروهي سكونت دارند كه نه ابليس را مي شناسند و نه از آفرينش او آگاهي دارند. هر چند مدّت يك بار با آنان ديدار مي كنم. آنان درباره مسائل مورد نياز خود و چگونگي دعا از ما مي پرسند و ما به آنان مي آموزيم. هم چنين آنان درباره زمان ظهور حضرت قائم (عج) مي پرسند. آنان عبادت و كوشش

بسياري در پرستش خداوند دارند.آن شهر درهايي دارد كه بين هر يك از لنگه هاي آن صد فرسنگ فاصله است. آنان پرستش، تمجيد، دعا و كوشش بسياري دارند. اگر آنان را ببينيد، كردار و رفتار خود را دربرابر آنان كوچك مي شماريد. وقتي برخي از آنان به نماز مي ايستند، يك ماه در حال سجده هستند. خوراك آنان ستايش خداست و لباسشان برگ و رخسارشان از نور مي درخشد. اگر با يكي از ما (امامان) رو به رو شوند، گرداگرد او را مي گيرند و خاك جاي پاي او را برمي دارند و به آن تبرّك مي جويند. در هنگام نماز، زاري و ناله اي دارند كه از صداي طوفان سهمگين تر است. گروهي از آنان - از روزي كه به انتظار حضرت قائم (عج) بوده اند - هرگز سلاح خود را بر زمين نگذاشته اند و وضع آنان همين گونه بوده است. آنان همواره از خدا مي خواهند كه صاحب الامر (ع) را به آنان بنماياند.هر يك از آنان، هزار سال زندگاني مي كند و آثار فروتني و پرستش و تقرّب به خداوند عزّوجل، در رخسار آنان آشكار است. وقتي نزد آنان نمي رويم، مي پندارند ما از ايشان خشنود نيستيم و زماني را كه ما به ديدارشان مي رويم، در نظر مي گيرند و در همان زمان به انتظار ما مي نشينند و هرگز از كار خسته نمي شوند.همان گونه كه به آنان آموختيم، قرآن مي خوانند و پاره اي از قرائت ها كه به آنان آموخته ايم، اگر بر مردم خوانده شود، آن را نمي پذيرند. مطالبي را كه از قرآن مي پرسند، وقتي پاسخ مي دهيم، سينه ها (و فكر و انديشه) را براي گرفتن آن چه مي شنوند، باز مي كنند. براي ما از خداوند، طول عمر مي خواهند

تا ما را از دست ندهند. آنان مي دانند، آن چه را از ما مي آموزند، منّتي از خداوند بر آنان است.هنگامي كه حضرت قائم قيام كند، آنان به همراه حضرت خواهند بود و از ديگر سپاهيان امام (ع) پيشي مي گيرند و از خداوند مي خواهند دينش را به وسيله آنان ياري نمايد.اجتماع آنان متشكّل از پير و جوان است. اگر يك جوان، پيري را ببيند، به احترام او همانند غلام مي نشيند و بدون اجازه اش ازجا برنمي خيزد. از راهي كه خودشان بهتر مي دانند، بر انديشه هاي امام (ع) آگاه مي شوند. اگر امام به آنان دستوري دهد، تا آخر بر آن پابرجا هستند؛ مگر اين كه حضرت خودش كار ديگري به آنان واگذار كند.اگر به جنگ مردم شرق و غرب روند، همگي را در لحظه اي نابود مي كنند و هرگز اسلحه بر آنان تأثير نمي كند. شمشيرها و سلاح هايي از آهن دارند؛ امّا آلياژش غير از آهن است. اگر با شمشير بر كوهي بزنند، آن را دو نيم مي كنند و ازجا برمي دارند. امام (ع) اين سپاهيان را به جنگ هند، ديلم، كرد، روم، بربر، فارس، جابرسا و جابلقا - دو شهر در شرق و غرب - مي فرستد.بر هيچ يك از پيروان اديان وارد نمي شوند، مگر آن كه آنان را به اسلام دعوت مي كنند و به يكتاپرستي و نبوت پيامبر و ولايت ما اهل بيت مي خوانند. پس هر كس اجابت كرد، او را رها مي كنند و هر كس نپذيرفت، او را به قتل مي رسانند؛ به گونه اي كه در شرق و غرب زمين كسي نمي ماند، مگر آن كه ايمان مي آورد». [386] .از چشم اندازي كه درباره اين سپاهيان آمده است، چنين فهميده مي شود كه

شايد آنان همان فرشتگاني باشند كه در زمين بر جاي مانده اند و منتظر قيام حضرت قائم (عج) هستند.

تابوت موسي

در كتاب غاية المرام به نقل از پيامبر اكرم (ص) آمده است: «به هنگام ظهور حضرت قائم (عج)، حضرت عيسي (ع) فرود مي آيد و كتاب ها را از انطاكيه گردآوري مي كند. خداوند براي او، از چهره (إرم ذاتِ العماد) [387] پرده بر مي دارد و كاخي را كه حضرت سليمان پيش از مرگش ساخت، آشكار مي سازد. حضرت، دارائي هاي كاخ را گردآوري مي كند و آن را بين مسلمانان تقسيم مي نمايد و تابوتي را - كه خداوند به «ارميا» دستور انداختن آن را در درياي طبرستان داده بود - خارج مي سازد.آن چه را كه خاندان موسي و هارون به يادگار گذشته اند، در آن تابوت موجود است و نيز الواح و عصاي موسي و قباي هارون و ده صاع از غذايي كه بر بني اسرائيل فرودمي آمد و مرغ هاي برياني كه بني اسرائيل، براي آيندگان خود ذخيره كرده اند، درآن مي باشد. آن گاه به كمك آن تابوت شهرها را مي گشايد؛ همان گونه كه پيش از او نيز چنين كردند». [388] .ينابيع المودّه، اين مطلب را با اندكي تغيير به حضرت مهدي (عج) نسبت مي دهد و مي گويد «حضرت مهدي (عج) از غاري در سرزمين انطاكيه، كتاب هايي را بيرون مي آورد و كتاب زبور داود را از درياچه طبرستان بيرون مي آورد. در آن كتاب، يادگارهاي خاندان موسي و هارون موجود است و فرشتگان آن را بر دوش مي كشند و الواح و عصاي موسي (ع) در آن است». [389] .

شيوه رفتار امام با دشمنان

اشاره

پس از قرن ها انتظار و تحمّل رنج، سرانجام روزگار ستم وتاريكي ها به سر آمده، پرتو خورشيد سعادت، نمايان مي گردد و شخصيت بزرگي كه با ياري الهي، بناي زدودن آثار ستم و جور را دارد، ظهور مي كند. آن حضرت، دست به

اصلاحات گسترده و دگرگوني هاي بنيادي در دو بُعد معنوي و مادي مي زند و جامعه بشري را چنان سامان مي بخشد كه خشنودي خداوند را در پي داشته باشد.در اين ميان، اگر اشخاص، احزاب و گروه هايي بخواهند با ايجاد مشكلات، مانع اين قيام عظيم شوند يا با اخلالگري حركت قيام او را كند نمايند، دشمنان سرسخت بشريّت و دين الهي محسوب مي شوند و كيفر آنان جز نابودي به دست قدرتمند حضرت مهدي نخواهد بود.افراد اخلالگر در انقلاب امام، كساني هستند كه دستشان به خون بشريّت آلوده است يا انسان هاي بي تفاوتي هستند كه در برابر جنايات تجاوز گران، سكوت پيشه كرده، ولي در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر مي دارند و يا كج فهماني هستند كه درك خود را بر سخن حضرت برتري مي دهند. طبيعي است كه بايد آنان با قاطعيت تمام سركوب شوند تا جامعه بشري براي هميشه از شرّ آنان مصون بماند. از اين رو، روش و سياست حضرت مهدي (عج) با آنان بسيار قاطعانه و بدون اغماض است.در اين فصل به بررسي دو مطلب اساسي كه از روايات فهميده مي شود، مي پردازيم:

قاطعيت امام در رويارويي با دشمنان

اشاره

آن چه در اين قسمت مورد نظر است، اين كه حضرت در برخورد با دشمنان، ازيك نوع مجازات استفاده نمي كند؛ بلكه برخي از آنان را در جنگ نابود مي سازد و حتي فراريان و زخميان آنان را نيز تعقيب مي كند. گروهي را اعدام نموده، خانه هاي شان را ويران مي كند و گروهي را تبعيد مي نمايد و دست برخي را قطع مي كند.

جنگ و كشتار

زراره از امام صادق (ع) پرسيد: آيا روش و سياست حضرت قائم (عج) همانند روش پيامبر (ص) خواهد بود؟ امام (ع) فرمود: «هرگز، هرگز؛ اي زراره! او سياست پيامبر (ص) (دربرخورد با دشمنان) را در پيش نمي گيرد. پيامبر (ص) با ملايمت و نرمي و مهرباني رفتارمي كرد تا دل ها را به دست آورد و مردم با آن حضرت اُلفت گيرند؛ ولي حضرت قائم (عج)، سياست قتل را در پيش مي گيرد و طبق دستوري كه دارد، رفتار مي كند و توبه كسي را نمي پذيرد. پس واي بر كسي كه با او مخالفت كند». [390] .حسن بن هارون مي گويد: در محضر امام صادق (ع) بودم. معلّي بن خنيس از حضرت پرسيد: آيا هنگامي كه حضرت قائم (عج) ظهور كند، برخلاف روش اميرمؤمنان (ع) در برخورد با مخالفان رفتار مي كند؟ امام (ع) فرمود: «آري؛ علي (ع) ملايمت و نرمش را در پيش گرفت؛ چون مي دانست پس از او دشمنان بر ياران و شيعيانش چيرگي پيدا مي كنند؛ ولي سياست حضرت قائم (عج) قهر و غلبه و به اسارت گرفتن آنان است؛ زيرا مي داند كه پس از او كسي بر شيعيان تسلّط نخواهد يافت». [391] .حضرت رضا (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما ظهور كند، جز خون ريختن (و كشتن دشمنان) و عرق كردن [392] (در اثر

جنگ و تلاش زياد) و خوابيدن بر زين اسب ها (به سبب پيكارهاي فراوان) نخواهد بود». [393] .مفضل مي گويد: امام صادق (ع) يادي از حضرت قائم (عج) به ميان آورد. من عرض كردم: اميدوارم كه برنامه و حكومت حضرت به آساني برقرار شود. حضرت فرمود: «خير؛ چنان نمي شود مگر آن كه سختي هاي بسياري را ببينيد». [394] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «علي (ع) فرمود: براي من روا بود كه فراريان را به قتل برسانم و زخميان را بكشم؛ ولي دست به اين كار نزدم؛ براي اين كه اگر شيعيان قيام كردند، زخميانشان را به قتل نرسانند؛ ولي براي حضرت قائم (عج) جايز و رواست و زمينه وجود دارد كه فراريان را به قتل برساند و زخميان را نابود گرداند». [395] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «اگر مردم مي دانستند كه حضرت قائم (عج) چه برنامه اي دارد و چه كارهايي انجام مي دهد، اكثر آنان آرزو مي كردند كه هرگز آن حضرت را نبينند؛ زيرا حضرت كشتار زيادي مي كند و به يقين اوّلين كشتار را در قبيله قريش خواهد داشت. پس از قريش نخواهد گرفت جز شمشير و به آنان نخواهد داد مگر شمشير. حضرت مهدي (عج) كار را به جايي مي رساند كه بسياري از مردم مي گويند. اين شخص از آل محمد (ص) نيست و اگر از اهل بيت پيامبر (ص) بود، رحم مي كرد». [396] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) با برنامه اي نو، سنّتي جديد و قضاوتي تازه قيام مي كند. بر عرب ها روزگار بسيار سختي خواهد بود و شايسته شأن و موقعيت او جز كشتن دشمنان نيست». [397] .

اعدام و تبعيد

عبداللَّه مغيره مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) ظهور كند،

پانصد نفر از قريش را ايستاده اعدام مي كند. سپس پانصد نفر ديگر را به همين گونه اعدام مي نمايد و اين كار شش بار تكرار مي شود». عبداللَّه مي پرسد: آيا تعدادشان به اين اندازه مي رسد؟ حضرت فرمود: «آري؛ خودشان و دوستانشان». [398] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، بر يك يك ناصبيان، ايمان را عرضه مي كند، اگر به حقيقت، آن را بپذيرند، آنان را رها مي سازد و گرنه هر كس كه ايمان را نپذيرفت، گردنش را مي زند يا از او جزيه مي گيرد - چنان كه امروز از اهل ذمّه مي گيرند - و او را به روستاها و آبادي هاي دور تبعيد مي كند». [399] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما ظهور كند، دشمنان ما را از چهره هاي شان تشخيص مي دهد. آن گاه آنان را از سر و پاهاي شان مي گيرد و با شمشير به آنان مي زند (وآنان را نابود مي كند)». [400] .

قطع دست

هروي مي گويد: از امام رضا (ع) پرسيدم: حضرت قائم پيش از هر كاري به چه چيز خواهد پرداخت؟ حضرت فرمود: «در آغاز به سراغ بني شيبه مي رود و دست هاي آنان را قطع مي كند؛ چون آنان دزدان خانه خدايند». [401] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، بني شيبه را دستگير كرده، دست هاي شان را قطع مي كند و آنان را در ميان مردم مي گرداند و اعلام مي كند كه اينان دزدان خانه خدا هستند». [402] .نيز مي فرمايد: «نخستين رويارويي، برخورد حضرت با بني شيبه است. دست هاي آنان را قطع مي كند و بر كعبه مي آويزد و از سوي حضرت اعلام مي شود كه اينان دزدان خانه خدايند». [403] .شيبه، در فتح مكه مسلمان گشت و پيامبر (ص) او را

كليددار خانه كعبه كرد و طايفه بني شيبه تا مدّت ها كليددار و پرده دار خانه خدا بودند. [404] .مرحوم مامقاني مي گويد: بني شيبه از دزدان خانه خدايند و إن شاء اللَّه دست هاي شان به اين جُرم، قطع مي شود و بر ديوار كعبه آويزان مي گردد. [405] .

برخورد با گروه هاي مختلف

اشاره

هنگامي كه حضرت مهدي (عج) قيام مي كند، با گروه ها و دسته هاي گوناگوني برخوردخواهد كرد. برخي از آنان قوم و نژاد خاصي هستند، گروهي پيرو اديان ديگري غير از اسلامند و گروهي هر چند به ظاهر مسلمانند، ولي منافقانه رفتار مي كنندويا از مقدس نماهاي كج فهمي هستند كه با حضرت مخالفت مي نمايند و يا پيروفرقه هاي باطل مي باشند. امام (ع) با هر يك ستيز خاصي دارد كه با نقل رواياتي آن را بازگو مي كنيم:

قوم عرب

امام صادق (ع) مي فرمايد: «آن گاه كه قائم ما قيام كند، بين او وعرب و قريش راهي جز شمشير (و جنگ نظامي) نخواهد بود». [406] .نيز آن حضرت در حالي كه با دست به گلوي خود اشاره مي كرد، فرمود: «ميان ما و عرب راهي جز بريدن سرها نمانده است». [407] شايد مراد، زمامداران و فرمانروايان خود سر آنان است و يا مراد پيروان مذهب ديگر اسلامي باشد.امام صادق (ع) در زمينه ستيز با قريش مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قيام كند... قريش را هدف قرار مي دهد. از آنان نمي ستاند جز شمشير و به آنان نمي دهد جز شمشير». [408] .شايد مراد از «از قريش نمي گيرد مگر شمشير» اين باشد كه قريش از حضرت فرمانبرداري نمي كنند و در اخلالگري وايجاد مشكلات مي كوشند و به طور مستقيم و غير مستقيم سبب پيكار و جنگ با حضرت مي شوند و حضرت نيز جز اسلحه، روش ديگري را مناسب نمي بيند.

اهل كتاب

عبداللَّه بن بكير از امام كاظم (ع) درباره تفسير آيه (وَلَهُ أسْلَمُ مَنْ في السَّمواتِ و الأرض طَوْعاًوكرْهاً؛ [409] هر آن كه در آسمان و زمين است چه از روي اختيار يا اجبار مطيع فرمان خداست) سؤال كرد.امام فرمود: «اين آيه درباره قائم (عج) فرود آمده است؛ هنگامي كه عليه يهود، نصارا،صابئيان، مادي گرايان و برگشتگان از اسلام و كافران در شرق و غرب كره زمين قيام مي كند و اسلام را به آنان پيشنهاد مي نمايد. هر كس از روي ميل پذيرفت، دستور مي دهد كه نماز بخواند وزكات بدهد وبر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نمايد و هر كس مسلمان نشود، گردنش را مي زند تا آن كه در شرق و

غرب جهان، يك كافر برجاي نماند».عبداللَّه بن بكير پرسيد: قربانت گردم، در روي زمين مردم بسياري هستند؛ چگونه حضرت مي تواند همه آنان را مسلمان كند يا گردن بزند؟امام كاظم (ع) فرمود: «وقتي خداوند چيزي را اراده كند، چيز اندك را بسيار و بسيار اندك مي گرداند». [410] .شهر بن حوشب مي گويد: حجاج به من گفت: اي شهر! در قرآن آيه اي است كه مرا خسته كرده است (و معناي آن را نمي فهمم). گفتم: كدام آيه؟ گفت: آن جا كه خداوند مي فرمايد: (وإن من أهل الكتاب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته؛ [411] هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر آن كه قبل از مرگش ايمان مي آورد) و مكرر اتفاق افتاده است كه فردي نصراني يا يهودي را پيش من مي آورند وگردنش را مي زنم و آن گاه به لب هايش خيره مي شوم، ولي حركتي نمي كند تا اين كه نفس او قطع مي شود.شهر بن حوشب مي گويد: به او گفتم: معناي آيه، اين نيست كه تو پنداشتي؛ بلكه مراداين است كه وقتي پيش از قيامت، عيسي بن مريم از آسمان فرود آيد و به حضرت قائم (عج) اقتدا كند، در آن هنگام هيچ يهودي و نصراني نمي ماند، مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان مي آورد.حجاج پرسيد: اين تفسير را از كجا فرا گرفته اي و چه كسي آن را به تو آموخته است؟ گفتم: اين تفسير را امام باقر (ع) فرمود. حجاج گفت: از چشمه اي زلال به دست آورده اي. [412] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «قيامت برپا نمي شود، مگر آن كه با يهود بجنگيد. آن گاه يهوديان (شكست خورده) مي گريزند و پشت سنگ ها پنهان مي شوند؛ ولي سنگ فرياد مي زند: اي مسلمان! اي بنده خدا! اين يهودي پشت

من پنهان شده است». [413] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «... يهودياني كه با دجّال هستند، مي گريزند و پنهان مي شوند؛ ولي درختان و سنگ ها فرياد برمي آورند: اي روح اللَّه! اين يهودي است. حضرت نيز آنان را مي كشد و كسي را بر جاي نمي گذارد». [414] .البته از روايات ديگري فهميده مي شود كه ستيز و رويارويي حضرت با اهل كتاب هميشه يكسان نبوده، بلكه در مواردي با دريافت جزيه به آنان اجازه مي دهد به دين خودشان بر جاي بمانند و با گروهي به بحث و مناظره بپردازد و آنان را با اين روش به اسلام دعوت مي كند و ممكن است بگوييم در آغاز قيام با آنان به بحث مي پردازد و با كساني كه حق را پنهان سازند، مي جنگد.ابوبصير مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حضرت قائم (عج) تا پايان زندگاني در مسجد سهله (كوفه) خواهد ماند؟ فرمود: «آري». پرسيدم: اهل ذمّه، در نظرش چگونه خواهند بود؟ فرمود: «با آنان از راه مسالمت آميز وارد مي شود؛ هم چنان كه پيامبر (ص) رفتار مي كرد. آنان در حال خواري جزيه مي پردازند». [415] .ابن اثير مي گويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمّه اي نمي ماند كه جزيه بپردازد. [416] .ابن شوذب مي گويد: بدين علّت به حضرت قائم (عج) مهدي مي گويند كه به سوي يكي از كوه هاي شام هدايت مي شود و در آن جا اسفار تورات را خارج مي سازد و با آن با يهوديان به بحث و مناظره مي پردازد و گروهي از آنان به دست حضرت اسلام مي آورند». [417] .

فرقه هاي باطل و منحرف

امام باقر (ع) مي فرمايد: «واي به حال مرجئه! فردا هنگامي كه قائم ما قيام كند. به چه كسي پناه خواهند برد؟» راوي گفت: مي گويند، در آن هنگام كه ما

و شما در برابر عدالت يكسان خواهيم بود؟ فرمود: «هر يك از آنان توبه كند، خدا از او مي گذرد و اگر در درون خود نفاق و دورويي داشته باشد، خداوند جز او كسي را تبعيد و آواره نمي كند و اگر چيزي از آن نفاق را آشكار سازد، خداوند خونش را خواهد ريخت». سپس فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هم چنان كه قصاب، گوسفندش را سر مي برد، آنان را خواهد كشت و با دست به گردن مباركش اشاره كرد».راوي گفت: مي گويند كه اگر حضرت ظهور كند، همه كارها و فعّاليت ها به نفع حضرت خواهد بود و ايشان خوني نمي ريزد. امام (ع) فرمود: «خير؛ به خدا سوگند (اين چنين نخواهدشد) تا اين كه ما وشما خون آنان را بريزيم و عرق را از خويش پاك كنيم» و با دست مبارك به پيشاني اشاره كرد. [418] .اميرمؤمنان (ع) پس از شكست خوارج به هنگام گذشتن از كشتگان آنان فرمود: «آن كس شما را به كشتن داد كه شما را فريفت».پرسيده شد: او كيست؟ فرمود: «شيطان و نفس هاي پليد» اصحاب گفتند: خداوند، ريشه آنان را تا پايان دنيا قطع كرد.حضرت پاسخ داد: «خير؛ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، آنان در صلب هاي مردان و رحم زنان خواهند بود و پي در پي خروج خواهند كرد تا آن كه به سركردگي شخصي به نام اشمط بين رودهاي دجله و فرات خروج كنند. در آن روزگار مردي از اهل بيت ما به جنگ او مي رود و او را به هلاكت مي رساند و از آن پس هيچ قيامي از خوارج تا روز قيامت نخواهد بود». [419] .نيز آن حضرت درباره فرقه

بتريه [420] مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، به سوي كوفه رهسپار مي شود. در آن جا تعداد ده هزار نفر - كه آنان را بتريه مي نامند، در حالي كه سلاح بر دوش گرفته اند - جلوِ حضرت را مي گيرند و مي گويند: از همان جا كه آمده اي، بازگرد؛ زيرا ما به فرزندان فاطمه نيازي نداريم. حضرت شمشير مي كشد و همگي را از دم تيغ مي گذراند». [421] .

مقدس نماها

امام باقر (ع) مي فرمايد: «... حضرت مهدي (عج) به سوي كوفه رهسپار مي شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه مجهز به سلاح در برابر حضرت مي ايستند؛ آنان قاريان قرآن و دانشمندان ديني هستند كه پيشاني هاي آنان از عبادت زياد پينه بسته، چهره هاي شان در اثر شب زنده داري زرد شده است و نفاق سراپاي شان را پوشانده است. آنان يك صدا فرياد برمي آورند: اي فرزند فاطمه! از همان راه كه آمده اي بازگرد، زيرا به تو نيازي نداريم.حضرت مهدي (عج) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنه تا شامگاه بر آنان شمشير مي كشد و همه را از دم تيغ مي گذراند. در اين نبرد از ياران حضرت حتي يك نفر زخمي نمي شود». [422] .ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام باقر (ع) مي فرمود: «مشكلاتي كه صاحب اين امر، هنگام ظهور، از مردم مي بيند، به اندازه اي مشكلات پيامبر (ص) يا بيش تر از آن است». [423] .فضيل مي گويد، امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيش از آن چه پيامبر (ص) از جاهلان دوران جاهليت ناراحتي ديد، از جاهلان رنج و ناراحتي خواهد ديد».پرسيدم: چگونه و چرا؟ فرمود: «پيامبر (ص) در روزگاري مبعوث شد كه مردم سنگ و چوب و بت هاي تراشيده شده

را مي پرستيدند، ولي قائم ما در روزگاري قيام مي كند كه با قرآن عليه حضرت احتجاج مي كنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مي نمايند». [424] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «حضرت قائم (عج) آن قدر از انسان ها مي كشد تا ساق پا را خون فرا مي گيرد. شخصي از فرزندان پدرش به حضرت اعتراض شديد مي كند و مي گويد: مردم را از خود دور مي كني؛ هم چنان كه گوسفندان را رم مي دهند! آيا اين روش، طبق دستور رسول خدا (ص) است؟يكي از ياران حضرت از جاي برمي خيزد و مي گويد: سكوت مي كني يا گردنت رابزنم!؟حضرت عهد و پيماني را كه از رسول خدا (ص) همراه دارد، بيرون مي آورد و ارائه مي كند». [425] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، گروهي از دين و ولايت خارج مي شوند؛ در صورتي كه پنداشته مي شد كه آنان از پيروان حضرت مي باشند. نيز افرادي ولايت حضرت را مي پذيرند؛ در صورتي كه مانند آفتاب پرستان و ماه پرستان بودند». [426] .

ناصبي ها

امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، همه ناصبيان و دشمنان اهل بيت را بر آن حضرت عرضه مي كنند. اگر به اسلام - كه همان ولايت اهل بيت است - اقرار كردند، آنان را رها مي كند و گرنه به قتل مي رسند، يا آنان را به پرداخت جزيه - هم چنان كه اهل ذمّه مي پردازند - ملزم مي كند». [427] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، بر يك يك ناصبيان ايمان را عرضه مي كند؛ اگر پذيرفتند، آنان را رها مي سازد و گرنه گردنشان را مي زند، يا از آنان جزيه مي گيرد. چنان كه امروز از اهل ذمّه جزيه مي گيرند و آنان را

از شهرها به روستاها (و كشتزارها) تبعيد مي كنند». [428] .مرحوم مجلسي مي گويد: شايد اين حكم مربوط به آغاز قيام باشد؛ زيرا ظاهر روايات اين است كه از آنان جز ايمان پذيرفته نمي شود و اگر نپذيرند، كشته مي شوند. [429] .ابوبصير مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: رفتار امام مهدي (عج) با ناصبي ها و كساني كه با شما دشمني دارند، چگونه خواهد بود؟ فرمود: «اي ابا محمد! در دولت و حكومت ما، مخالفان بهره اي نخواهند داشت. خداوند براي ما خون هاي شان را در آن هنگام حلال خواهد كرد؛ ولي امروز خونشان بر ما و شما حرام است. پس كسي تو را فريب ندهد و بدان روزگاري كه قائم ما قيام كرد، حضرت براي خدا و رسولش و براي ما انتقام خواهد گرفت». [430] .

منافقان

در تفسير آيه (لَوْتَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنا الَّذينَ كفَروا مِنْهُم عَذاباً أليماً؛ [431] اگر شما عناصر كفر و ايمان از يك ديگر جدا مي گشتيد، همانا آنان كه كافرند را به عذاب دردناك معذّب مي ساختيم)، امام صادق (ع) فرمود: «خداوند، در صُلْب كافران و منافقان، امانت هايي از مؤمنان دارد. حضرت قائم ما ظهور نمي كند، مگر آن كه آن امانت ها را خداوند از صُلب آنان بيرون آورد (و آن مؤمنان متولد شوند). پس از آن، حضرت كافران و منافقان را به قتل مي رساند». [432] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، نيازي ندارد كه از شما درخواست ياري كند و نسبت به بسياري از شما منافقان، حدّ خدا را جاري مي كند». [433] .امام حسين (ع) به فرزندش امام سجاد (ع) مي فرمايد: «سوگند به خدا كه خون من از جوشش باز نمي ايستد تا اين

كه خداوند، مهدي (عج) را برانگيزد. آن حضرت به انتقام خون من از منافقان فاسق و كافر، هفتاد هزار نفر را مي كشد». [434] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «چون حضرت قائم قيام كند... به كوفه مي آيد و در آن جا همه منافقان را (كه به امامت حضرت عقيده ندارند) به قتل مي رساند و كاخ هاي آنان را ويران مي كند و با جنگجويان آنان مي جنگد و آن قدر از آنان مي كشد تا خداوند خشنود گردد». [435] .

شيطان

وهب بن جميع مي گويد: از حضرت صادق (ع) پرسيدم: اين كه خداوند به شيطان فرمود: (فإنَّكَ من المُنظرينَ إلي يَوْمِ الوَقْتِ الْمَعلُوم؛ [436] (خداوند فرمود): آري، به تو (شيطان) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معيّن و روز معلوم)، اين وقت معلوم چه زماني خواهدبود؟ فرمود: «آيا پنداشته اي اين روز، روز قيامت است؟ خداوند تا روز قيام قائم ما، به شيطان مهلت داده است. وقتي خداوند او را مبعوث مي كند (و اجازه قيام مي دهد)، حضرت به مسجد كوفه مي رود. در آن هنگام شيطان در حالي كه با زانوان خود راه مي رود، به آن جا مي آيد و مي گويد: اي واي بر من از امروز!حضرت مهدي پيشاني او را مي گيرد و گردنش را مي زند و آن هنگام، روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مي رسد». [437] .

احياي سنت محمدي

اشاره

در زمينه احكام جديد و قضاوت هاي حضرت مهدي و اصلاحاتي كه حضرت انجام مي دهد، روايات بسياري وجود دارد؛ احكامي كه در نظر اوّل با متون فقهي موجودو گاهي با ظواهر روايات وسنّت سازگاري ندارد. قانون ارث برادر در عالم ذر، كشتن شرابخوار، كشتن فرد بي نماز، اعدام دروغگو، تحريم سود گرفتن از مؤمن در معاملات، نابودي مناره هاي مساجد و برداشتن سقف مساجد از آن جمله است. روش هايي كه حضرت در كارها و امور اتخاذ مي كند - كه در فصل قبل گذشت - نيز از اين گونه است.در روايات از اين تغييرات با عباراتي مانند قضاي جديد، سنّت جديد، دعاي جديد و كتاب جديد نام برده شده است كه ما آن را جز زنده كردن سنّت محمدي نمي دانيم؛ ولي دگرگوني ها به اندازه اي چشمگير است كه وقتي مردم با آن رو به رو مي شوند،

با تعبير «اودين جديدي آورده است» ياد مي كنند.در صورتي كه صدور اين روايات از معصومين ثابت شود، توجّه به چند نكته دراين باره ضروري است:1. برخي از احكام الهي هر چند از سوي خداوند پايه ريزي شده است، ولي شرايط اعلام و اجراي آن در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) فراهم مي شود و اوست كه آن احكام را اعلام و اجرا مي كند.2. با گذشت زمان به وسيله زورمندان و تحريف گران، دگرگوني ها و تحريفاتي در احكام الهي پديد آمده است و حضرت قائم (عج) پس از ظهور آنها را تصحيح و تعديل مي كند.در كتاب القول المختصر آمده است: بدعتي را بر جاي نمي گذارد و سنّتي نمي ماند مگر آن كه آن را احيا مي كند. [438] .3. چون فقها در استنباط حكم شرعي، از يك سلسله قواعد و اصول بهره مي جويند، گاهي حكمي را كه استنباط كرده اند با حكم واقع مطابقت ندارد؛ هر چند نتيجه آن استنباط براي مجتهد و مقلّدينش حجّت شرعي است؛ ولي در حكومت امام زمان (ع)، حضرت، احكام واقعي را بيان مي فرمايد.4. برخي از احكام شرعي در شرايطي خاص و اضطراري و براي تقيّه به صورت غيرواقعي اعلام شده است كه در روزگار حضرت، تقيّه برداشته مي شود و حكم واقعي بيان مي گردد.امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، تقيّه از بين مي رود و حضرت، شمشير را از نيام بيرون مي كشد و از مردم جز شمشير نمي گيرد و به آنان جز شمشيرنمي دهد». [439] .درباره موارد بالا به گفتن چند روايت بسنده مي كنيم:امام صادق (ع) ضمن حديث مفصّلي مي فرمايد: «بر شما (مسلمانان) است كه تسليم (امر ما) باشيد و امور را به ما باز گردانيد و

به انتظار حكومت ما و شما باشيد و منتظر فرج و گشايش ما و شما بمانيد. هنگامي كه قائم ما ظهور كند و سخنگوي ما به سخن آيد و تعليم قرآن و دستورات دين و احكام را از نو به شما بياموزد - به همان شكلي كه بر محمد (ص) نازل شده است -، دانشمندان شما اين رفتار حضرت را، انكار كرده، مورد اعتراض قرار مي دهند و بر دين خدا و راه او استوار و پابرجا نمي شويد، مگر در سايه شمشير؛ شمشيري كه بالاي سر شما باشد.خداوند، سنّت امّت هاي پيشين را بر اين مردم قرار داده؛ ولي آنان، سنّت ها را تغيير داده، و دين را تحريف كردند. هيچ حكم رايجي در بين مردم نيست، مگر اين كه از شكل وحي شده اش تحريف گشته است. خدا تو را رحمت كند. به هر چه فرا خوانده مي شوي، بپذير تا آن كس كه دين را تجديد مي كند، فرا رسد». [440] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم ظهور كند، مردم را از نو به اسلام دعوت مي كند و آنان را به سوي (اسلام) هدايت مي نمايد، در حالي كه اسلام كهنه و نابود شده، مردم از آن گمراه گشته اند». [441] .از اين روايت فهميده مي شود كه امام دين جديدي را به جهان عرضه نمي كند؛ بلكه چون مردم از اسلام واقعي منحرف شده اند، حضرت دوباره به آن دين دعوت مي كند؛ چنان كه پيامبر (ص) به آن دعوت كرد.امام صادق (ع) به بريد فرمود: «اي بريد! به خدا سوگند، هيچ حريمي براي خداوند نماند، مگر اين كه آن را دريدند و هرگز به كتاب خدا و سنّت پيامبرش در اين جهان عمل نشد

و از روزي كه اميرمؤمنان رحلت كرد، هرگز حدّ خداوند در بين مردم جاري نگشت». آن گاه فرمود: «به خدا سوگند روزها و شب ها به پايان نمي رسد، مگر آن كه خداوند مردگان را زنده و زندگان را بميراند و حق را به صاحبش بازگرداند و آيين خود را -كه براي خود و پيامبرش پسنديده است - برپا دارد. بر شما بشارت باد، بشارت باد شما را. به خدا سوگند كه حق فقط و فقط در دست شماست». [442] .اين روايت نشان مي دهد كه دگرگوني ها براي غير شيعه بيش تر چشمگير است؛ هرچند برخي از موارد براي آنان نيز تازگي دارد.در اين فصل، دگرگوني ها و اصلاحات در روزگار امام زمان (عج) را در سه قسمت: احكام جديد، اصلاحات و تجديد بناها و قضاوت هاي تازه بيان مي كنيم:

احكام جديد

اعدام زناكار و منع كننده از زكات

ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: «در اسلام به حكم خدا دو خون حلال است، ولي كسي به آن حكم نمي كند تا اين كه خداوند، قائم اهل بيت (ع) را بفرستد. او به حكم خدا حكم خواهد كرد و بيّنه و شاهدي نمي طلبد. حضرت زناكار محصن را (مرد زن دار و زن شوهردار) را سنگسار مي كند و كسي كه زكات نمي دهد گردنش را مي زند». [443] .امام صادق (ع) و امام كاظم (ع) مي فرمايند: «هنگامي كه حضرت مهدي (عج) قيام كند، در سه مورد چنان حكم مي كند كه كسي پيش از او آن گونه حكم نكرده است. آن حضرت پيرمرد زناكار را اعدام مي كند و كسي را كه مانع زكات مي شود، به قتل مي رساند و ارث برادر را به برادر مقامي (كه در عالم ذر با هم برادر بودند) مي دهد». [444] .علاّمه حلّي

درباره حكم اعدام منع كننده زكات مي فرمايد: در همه عصرها، مسلمانان بر وجوب زكات اتفاق نظر داشته اند و زكات را يكي از پايه هاي پنج گانه اسلام مي دانند. در نتيجه كسي كه واجب بودنش را نپذيرد و مسلمان فطري باشد و بين مسلمانان بزرگ شده باشد، او را بدون توبه دادن اعدام مي كنند و اگر اين فرد، مسلمان ملي باشد تا سه بار پس از ارتداد، توبه اش مي دهند و پس از آن اعدام مي شود، اين احكام در صورتي است كه فرد علم و آگاهي به وجوب آن داشته باشد؛ ولي اگر وجوب آن را نداند، حكم به كفرش نمي شود». [445] .مجلسي اوّل، در شرح اين روايت، ضمن بيان وجوهي مي فرمايد: شايد مراد اين باشد كه حضرت در اين دو مورد بر طبق علم خود حكم و قضاوت مي كند ونيازي به شاهد نخواهد داشت؛ چنان كه اين روش در ديگر قضاوت هاي حضرت نيز مي باشد ولي راز اختصاص دادن به اين دو مورد به لحاظ اهميّت آن است. [446] .

قانون ارث

امام كاظم (ع) مي فرمايد: «خداوند، ارواح را دو هزار سال پيش از بدن ها آفريد. هر يك از آنها كه با ديگري در آسمان ها آشنا شد، در زمين نيز با هم آشنا خواهند بود و هر كدام كه از ديگري بيگانه بوده است، در زمين نيز چنان خواهد بود. هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، به برادر ديني ارث مي دهد وارث برادر نسبي را قطع مي كند و اين است معناي قول خداوند در سوره مؤمنون: (فإذا نفخ في الصور فلا أنساب بينهم يؤمئذ و لايتسائلون؛ [447] پس هنگامي كه در شيپور صور دميده شود، هيچ نسبي بين آنان نخواهد بود و

هرگز از علّت آن جويا نخواهندشد). [448] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «خداوند دو هزار سال پيش از آن كه پيكرها را بيافريند، بين ارواح برادري برقرار كرد. هنگامي كه قائم ما اهل بيت قيام كند، برادراني كه بينشان برادري برقرار شده است، از يك ديگر ارث مي برند و برادران نسبي كه از يك پدر و مادر هستند از يك ديگر ارث نمي برند». [449] .

كشتن دروغگويان

امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما ظهور كند، نخست به سراغ دروغگويان شيعه مي رود و آنان را به قتل مي رساند». [450] .احتمال دارد كه مراد از اين افراد، منافقان يا مدّعيان مهدويت و بدعت گذاران در دين باشد كه سبب انحراف مردم شدند.

پايان حكم جزيه

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «خداوند، دنيا را به پايان نمي رساند، مگر آن كه حضرت قائم از ما قيام كند و دشمنان ما را نابود سازد و ديگر جزيه را نپذيرد و صليب و بت ها را بشكند و دوران جنگ و خونريزي به پايان رسد و مردم را براي دريافت مال و ثروت فراخواند و اموال را در بين آنان يكسان تقسيم كند و در ميان مردم به عدالت رفتار نمايد». [451] .پيامبر خدا (ص) درباره شكستن صليب ها و كشتن خوك ها - كه به معناي پايان يافتن دوران مسيحيت و حكم جزيه است - مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به عنوان فرمانروايي دادگر ظهور مي كند و صليب ها را مي شكند و خوك ها را مي كشد و دستور مي دهد، كارگزارانش مال و ثروت را برداشته، در شهرها بگردند تا هر كس نيازمند است، از آن بردارد؛ ولي كسي پيدا نمي شود كه اظهار نيازمندي كند». [452] .شايد اين حديث كنايه از پايان دوران مسيحيت و اهل كتاب باشد.

انتقام از بازماندگان قاتلان امام حسين

هروي مي گويد: به حضرت رضا (ع) عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! نظرتان درباره اين سخن امام صادق (ع) كه مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند، بازماندگان از قاتلان امام حسين (ع) به كيفر كردار پدرانشان كشته مي شوند» چيست؟ حضرت رضا فرمود: «اين سخن صحيح است».گفتم: پس اين آيه قرآن (ولاتزر وازرة و زر اُخري؛ [453] گناه كسي را به پاي كسي نمي نويسند)، چه معنايي دارد؟فرمود: «آن چه خداوند مي فرمايد: صحيح است؛ ولي بازماندگان قاتلان امام حسين (ع)، به كردار پدرانشان خرسند هستند و به آن افتخار مي كنند و هر كس از چيزي خشنود باشد، مانند آن است كه آن كار را انجام داده باشد. اگر

مردي در مشرق كشته شود و مرد ديگري در مغرب به كشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شريك گناه قاتل است.و حضرت قائم (عج) كه فرزندان قاتلان امام حسين (ع) را هنگام ظهورش نابود مي سازد؛ براي اين است كه آنان از كردار پدرانشان خشنود هستند».گفتم: قائم شما از چه طايفه اي شروع مي شود؟ فرمود: «از بني شيبه شروع مي كند و دست هاي آنان را قطع مي نمايد؛ زيرا آنان دزدان خانه خدا در مكه معظمه هستند». [454] .

حكم رهن و وثيقه

علي مي گويد: پدرم، سالم از امام صادق (ع) درباره حديث «كسي كه به رهن و سپردن وثيقه، از برادر مؤمن خود مطمئن تر باشد من از او بيزام»؛ سؤال كردم.امام صادق (ع) فرمود: «اين مطلب در دوران قائم ما اهل بيت است». [455] .

سود تجارت

سالم مي گويد: به امام صادق (ع) گفتم: روايتي نقل شده است كه سود و بهره گرفتن از مؤمن براي برادر مؤمنش حرام و رباست؟ حضرت فرمود: «اين مطلب در هنگامي است كه قائم ما اهل بيت ظهور كند؛ ولي امروز جايز است كه شخصي به مؤمن چيزي بفروشد و از او سودبگيرد». [456] .مجلسي اوّل پس از قوي دانستن سند اين روايت، مي فرمايد: از اين روايت به دست مي آيد، رواياتي كه سود گرفتن از مؤمن را مكروه دانسته، آن را ربا مي خواند، مبالغه نيست و ممكن است در حال حاضر مكروه باشد، ولي در زمان حضرت قائم (عج) حرام گردد. [457] ولي مجلسي دوم ضمن مجهول خواندن اين روايت مي گويد: شايد حرمت در اين دو مورد، مقيّد به زمان قيام حضرت حجّت باشد. [458] .

كمك برادران ديني به يك ديگر

اسحاق مي گويد: خدمت امام صادق (ع) بودم كه آن حضرت از كمك و همكاري با برادران سخن به ميان آورد و آن گاه فرمود: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) ظهور كند، كمك كردن به برادران واجب مي شود و بايد آنان را تقويت و كمك كنند». [459] .

حكم قطايع

امام صادق (ع) فرمود: «آن گاه كه قائم ما قيام كند، قطايع (و مالكيت اموال غير منقول) از بين مي رود؛ به گونه اي كه ديگر قطايعي در ميان نخواهد بود». [460] .قطايع كه همان مالكيت هاي بزرگ مانند روستاها، اراضي بسيار و قلعه هاست و پادشاهان و قدرتمندان آنها را به نام خود ثبت مي كنند، همگي در روزگار امام زمان (عج) به آن حضرت تعلّق دارد.

حكم ثروت ها

معاذ بن كثير مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «شيعيان ما در فراخي بوده، آزادند ازاين كه آن چه را به دست مي آورند، در راه خير و نيكي مصرف كنند؛ ولي هنگامي كه قائم ما قيام كند، بر هر گنجينه داري، اندوخته اش حرام مي شود؛ مگر آن كه آن را به خدمت آن حضرت آورد و از آن در جنگ با دشمن، ياري و كمك بگيرد و اين است سخن خداوند كه مي فرمايد: (والّذين يكنزون الذهب و الفضة و لاينفقونها في سبيل اللَّه فبشّرهم بعذاب أليم؛ [461] كساني كه طلا و نقره مي اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمي كنند، آنان را به عذاب دردناكي بشارت ده). [462] .

اصلاحات اجتماعي و تجديد ساختمان مساجد

تخريب مسجد كوفه و تعديل قبله آن

اصبغ بن نباته مي گويد: اميرمؤمنان (ع) هنگام ورود به مسجد كوفه - كه در آن هنگام باخزف و گِل پخته ساخته شده بود - فرمود: «واي بر كسي كه تو را ويران كرد! واي بر كسي كه زمينه ويراني تو را آسان كرد! واي بر آن كه تو را با گل و خاك پخته بنا كرد و جهت قبله نوح (ع) را تغيير داد!» آن گاه ادامه داد: «خوشا به حال كسي كه شاهد ويراني تو در روزگار حضرت قائم از اهل بيت مي باشد! آنان نيكان امّت هستند كه همراه نيكان عترت مي باشند». [463] .هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «بي گمان هنگامي كه قائم ما قيام كند، مسجد كوفه را ويران كرده، قبله آن را تعديل مي كند». [464] .

تخريب مساجد در مسير جاده و مشرف

ابوبصير مي گويد: امام باقر (ع) فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، چهار مسجد را در كوفه ويران مي سازد و هيچ مسجد مشرفي را نمي گذارد، مگر اين كه كنگره واشراف آن را ويران مي كند و با حالت سادگي و بدون اشراف، آن را بر جاي مي گذارد و هر مسجدي را كه در مسير جاده قرار گيرد، ويران مي سازد». [465] .شايد مراد، چهار مسجدي باشد كه سران لشكر يزيد، پس از شهادت امام حسين (ع) به شكرانه كشتن آن حضرت در كوفه ساختند و بعدها به «مساجد ملعونه» معروف شدند. هر چند اين مساجد اكنون موجود نيست، ولي ممكن است بعدها گروهي از روي دشمني با اهل بيت، آنها را دوباره بسازند. [466] .امام باقر (ع) درباره اين مساجد مي فرمايد: «در كوفه به دليل شادي از كشتن، حسين (ع) چهار مسجد ساخته شد كه عبارتند از: مسجد اشعث، مسجد

جرير، مسجد سماك و مسجد شبث بن ربعي». [467] .

ويران كردن مناره ها

ابوهاشم جعفري مي گويد: خدمت امام حسن عسكري (ع) بودم كه ايشان فرمود: «هنگامي كه حضرت قائم قيام كند، دستور مي دهد، مناره ها و مقصوره هايي [468] كه در مساجد است، ويران شود». با خود گفتم: چرا حضرت چنين مي كند؟ امام عسكري (ع) روبه من كرد و فرمود: «چون اينها بدعت و نوآوري هايي است كه پيامبر و امامي آن را نساخته است». [469] .مرحوم صدوق طبق روايتي مي گويد: اميرمؤمنان (ع) هنگام گذشتن از مسجدي - كه مناره اش بلند بود - دستور داد آن مناره را ويران كنند. [470] .مجلسي اوّل مي فرمايد: از اين روايات، حرمت ساختن مناره هاي بلند به دست مي آيد؛ زيرا اشراف داشتن و مسلّط شدن بر خانه هاي مسلمانان حرام است. ولي اكثر فقها اين روايت را بر كراهت حمل كرده اند. [471] به نقل از مسعودي و طبرسي: وي دستور مي دهد منبرها را ويران كنند. [472] .

تخريب سقف مساجد و منبرها

امام باقر (ع) مي فرمايد: «نخستين چيزي كه حضرت مهدي (عج) از آن آغاز مي كند سقف مساجد است. آنها را ويران مي كند و سقف هايي مانند عريش [473] موسي (ع) بر آن قرارمي دهد». [474] .اين روايت بر استجاب حمل شده است؛ زيرا نبودن مانع و حائل بين نمازگزار و بين آسمان مستحب است و نبودن حايل يكي از اسباب قبولي نماز و استجابت دعاست.

بازگرداندن مسجد الحرام و مسجد النبي به اندازه اصلي

امام صادق (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم (عج)، ساختمان مسجد الحرام را ويران مي كند و آن را به ساختمان نخستين و اندازه اصلي اش باز مي گرداند. مسجد پيامبر (ص) را نيز پس از ويران كردن، به اندازه اصلي اش باز مي گرداند و كعبه را در جايگاه اصلي اش مي سازد». [475] .هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، خانه خدا را به اندازه نخستين آن باز مي گرداند [476] و با مسجد پيامبر (ص) و مسجد كوفه نيز چنين مي كند».

قضاوت

امام صادق (ع) مي فرمايد: «پس از ظهور حضرت مهدي (عج)، خداوند بادي مي فرستد تا در هر سرزميني ندا كند: اين مهدي است كه به روش داود و سليمان قضاوت مي كند و بر حكم خود گواهي نمي طلبد». [477] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم (عج) احكام و قضاوت هايي دارد كه حتي برخي از ياران و كساني كه در ركابش شمشيرها زده اند، به آن احكام اعتراض مي كنند و آن قضاوت حضرت آدم (ع) است و حضرت نيز گردن معترضان را مي زند. سپس به روش ديگري قضاوت مي كند كه قضاوت داود است؛ ولي گروه ديگري از يارانش اعتراض مي كنند و حضرت گردن آنان را نيز مي زند.براي بار سوم حضرت به شيوه ابراهيم (ع) قضاوت مي كند و باز هم گروهي از يارانش -كه در ركابش شمشير زده اند - اعتراض مي كنند و حضرت آنان را نيز اعدام مي كند. آن گاه امام زمان (عج) به روش محمد (ص) رفتار مي كند و ديگر كسي بر حضرت اعتراض نمي كند». [478] .سازمان هاي بزرگ و با عظمت با نام و نشان هاي گوناگون و اساسنامه هاي پرزرق و برق كه از حمايت محرومان و حقوق بشر سخن مي گفتند، در بين بشريّت چنان رفتاركرده اند كه گويي

جز دشمني با بشريّت كار ديگري ندارند.سرانجام حكومت مهدي وارث جهاني است كه در آن ستمگران با همه توان به جنگ و نبرد با بشريّت پرداخته، تعداد بسياري از انسان ها را كشته اند و آنان كه زنده مانده اند نيز از حكومت هاي ديگر نااميد شده، به حكومتي كه وعده هاي خويش را محقّق مي سازد، پناه مي آورند و اين حكومت، همان حكومت مهدي آل محمد (ص) است.امام باقر (ع) مي فرمايد: «حكومت و دولت ما، آخرين دولت است و هيچ حزب، گروه و خانداني نمي ماند كه داراي حكومت باشد، مگر اين كه پيش از ما، حكومتشان بر روي كار مي آيد و اين براي آن است كه اگر روش و سياست حكومت ما را ديدند، نگويند، ما هم اگر زمامدار امور مي شديم، اين چنين رفتار مي كرديم و اين معناي سخن خداوند است كه فرمود: (والعاقبة للمتقين؛ [479] و عاقبت كار از آن پرهيزكاران است). [480] .

حكومت عدل

عدالت، واژه اي است آشنا كه همگان آن را دوست دارند و در پي آنند. عدالت چيزي است كه از هر كس صادر شود، نيكو و زيباست و از مسؤولان و فرمانروايان زيبنده تر؛ ولي جاي تأسّف است كه در روزگاران بسياري، جز نام، نشان ديگري از عدالت نمي توان يافت و بشريّت جز در روزگاران اندكي - آن هم در حكومت مردان الهي- عدالت را مشاهده نكرده است.استعمارگران براي استثمار بيش تر و نفوذ حاكميت خود، به اشكال گوناگون از اين واژه مقدس سوء استفاده مي كنند و با تبليغ اين شعار جذّاب، گروهي را به دور خود گردمي آورند؛ ولي ديري نمي پايد كه رسوا شده، ادامه حكومت خود را جز با به كارگيري زور و بي عدالتي نمي بينند.

نظر مرحوم طبرسي

مرحوم طبرسي درباره زنده كردن سنّت به وسيله حضرت مهدي (عج) سخناني دارد كه به ذكر آن مي پردازيم:اگر پرسيده شود همه مسلمانان معتقدند كه پس از حضرت ختمي مرتبت (ص) ديگر پيامبري نخواهد آمد، ولي شما شيعيان عقيده داريد كه چون قائم قيام كند، جزيه را از اهل كتاب نمي پذيرد و هر كس را كه بيش از بيست سال داشته باشد و احكام دينش را نداند، به قتل مي رساند و مساجد و زيارتگاه هاي ديني را ويران مي سازد و به روش حضرت داود -كه براي صدور حكم شاهد نمي خواست - حكم مي كند و مانند اينها كه در روايات شما وارد شده است و اين عقيده موجب نسخ ديانت و ابطال احكام ديني است و در حقيقت شما با اين عقيده، نبوت و پيامبري را پس از خاتم پيامبران اثبات نموده ايد؛ هر چند نام آن را پيامبري نگذاريد، پاسخ شما چيست؟مي گوييم: ما از آن چه در اين

پرسش گفته شده - كه قائم، جزيه را از اهل كتاب نمي پذيرد و كساني را كه به سن بيست سالگي برسند و احكام دين خود را ندانند، به قتل مي رساند - آگاهي نداريم و بر فرض هم كه در اين خصوص روايتي رسيده باشد، نمي توان آن را به طور قطع پذيرفت. ممكن است منظور از ويران سازي برخي از مساجد و زيارت گاه هاي ديني، مساجد و زيارت گاه هايي باشد كه بر خلاف تقوا و دستور خدا ساخته شده است كه البته كاري مشروع خواهد بود و پيامبر هم چنين كاري را انجام داد.اين كه قائم، مانند فرزندان داود حكم مي كند و در صدور حكم شاهد و دليل نمي خواهد، اين هم مطلبي است كه نزد ما قطعي و يقيني نيست و اگر درست باشد، آن را بدين گونه بايد تأويل كرد كه در مواردي كه خودش به حقيقت قضايا و ماهيّت دعوا علم دارد، طبق علمش حكم مي كند؛ زيرا هرگاه امام يا قاضي به مطلبي يقين پيدا كرد، لازم است كه موافق با علمش قضاوت كند و ديگر شاهد و دليلي نمي خواهد و اين نكته موجب نسخ ديانت نيست. هم چنين اين سخن كه گفته اند: قائم جزيه نمي گيرد و گوش به گواهي شاهد و گواه نمي دهد، در صورتي كه درست باشد، باعث منسوخ گشتن ديانت نخواهد بود؛ زيرا نسخ آن است كه دليلش متأخر از حكم منسوخ باشد و هم زمان با هم نيايد و اگر هر دو دليل با هم آمدند، نمي توانند يكي ناسخ ديگري باشد؛ هر چند در معنا مخالف آن باشد؛ مثلاً اگر فرض كرديم كه خداوند فرمود: «روز شنبه تا فلان وقت را در خانه به سر بريد

و پس از آن وقت آزاد هستيد». به اين سخن نسخ نمي گويند؛ زيرا دليل رافع، همراه دليل موجب است.چون اين معنا روشن گشت و دانستيم كه پيامبر به آگاهي ما رسانده است كه قائم از فرزندان من است و از دستورات او پيروي كنيد و هر حكمي مي كند بپذيريد، بر ما واجب است از وي پيروي كنيم و هر گونه قائم در ميان ما حكم كرد، رفتار نماييم. پس اگر ما حكم او را پذيرفتيم - هر چند با برخي از احكام پيشين فرق داشته باشد - احكام دين اسلام را منسوخ ندانسته ايم؛ زيرا چنان كه گفتيم نسخ احكام در موضوعي كه دليلش وارد شده باشد، متحقق نمي شود. [481] .

حكومت

دولت حق

اشاره

اداره سرزميني به گستردگي دنيا، كار دشواري است كه تنها با برخورداري از رهبري الهي و كارگزاراني دلسوز ومعتقد به نظام الهي و حاكميت اسلام امكان پذير است. آري، امام (ع) براي اداره سرزمين ها وزيراني را مي گمارد كه پيشينه مبارزاتي داشته، در تجربه و عمل، پايداري و قاطعيت از خود نشان داده اند.استانداراني با شخصيتي قوي، اداره روش امور استان ها را به عهده مي گيرند كه جز مصالح كشور اسلامي و خشنودي خداوند، به چيز ديگري نمي انديشند. روشن است، كشوري كه مسؤولانش داراي اين ويژگي ها باشند، بر دشواري ها پيروز مي شود و ويراني هاي حكومت هاي پيشين با موفقيّت به آباداني تبديل مي گردد و وضع به گونه اي دگرگون مي شود كه زندگان آرزوي زندگي دوباره مردگان را مي نمايند.بايد توجّه داشت كه حضرت (ع) هنگامي زمام امور را به دست مي گيرد كه دنيا وارث انبوهي از نابساماني هاست و ميليون ها معلول و بيمار جسمي و رواني وجود دارد. هاله اي از ويراني ها بر دنيا سايه افكنده است

و ناامني همه جا را فرا گرفته است. شهرها در اثر جنگ و نبرد به ويرانه اي تبديل گشته است و نابودي كشتزارها در اثر آلودگي محيط زيست، كمبود ارزاق را به دنبال داشته است.از سويي، مردم جهان، دولت ها، احزاب و سازمان هاي بسياري را ديده اند كه مدّعي بوده اند، اگر زمام امور را به دست گيرند، مي توانند به جهان و جهانيان خدمت كنند و آرامش و امنيّت و بهبودي وضع اقتصادي را به ارمغان آورند؛ ولي در عمل هر كدام از ديگري بدتر رفتار كردند و جز فساد وكشتار و ويراني چيزي به ارمغان نياورند.كمونيسم متلاشي شد، مائوئيسم مغضوب سران خود قرار گرفت و دمكراسي غربي جز شعاري مردم فريب چيزي بيش نبود.سرانجام روزگاري فرا مي رسد كه عدل و عدالت به دست تواناي مرد الهي در روي زمين مرده از ستم پياده مي شود. او آن چنان در اجراي اين شعار «يملاء الأرض قسطاً و عدلاً؛ زمين را پر از عدل و قسط مي كند». جدّي و مصمّم است كه آثار آن در همه جا نمايان مي شود.حضرت، حكومت را به گونه اي سازماندهي مي كند و مردم را به گونه اي تربيت مي نمايد كه ديگر واژه ستم از ذهن ها رخت بر مي بندد و به تعبير روايات، ديگر كسي به ديگري ستم نمي كند؛ حتي حيوانات نيز دست از تعدّي و ستم بر مي دارند و گوسفند همنشين گرگ مي گردد.امّ سلمه مي گويد: پيامبر (ص) فرمود: «مهدي (عج) چنان عدالتي در جامعه برپا مي كند كه زندگان آرزو مي كنند، كاش مردگانشان زنده مي بودند و از آن عدالت بهره مند مي گرديدند». [482] .امام باقر (ع) در تفسير آيه شريفه (واعلموا أنّ اللَّه يحيي الأرض بعد موتها [483] بدانيد وآگاه باشيد كه خداوند، زمين

را پس از مرگش زنده مي كند)، مي فرمايد: «خداوند زمين را با حضرت قائم (عج) زنده مي گرداند. آن حضرت در زمين به عدالت رفتار مي كند و زمين را با گسترش عدالت زنده مي نمايد؛ پس از آن كه در اثر گسترش ستم مرده بود». [484] .نيز امام صادق (ع) مي فرمايد: «به خدا سوگند، به طور حتم عدالت مهدي (عج) به درون خانه ها و اتاق هاي شان نفوذ مي كند؛ هم چنان كه سرما و گرما در آن وارد مي شود». [485] .از اين روايت استفاده مي شود كه با وجود خواسته گروهي و حتي مخالفت آنان، عدالت همه جهان را بدون استثنا در بر مي گيرد.امام باقر (ع) در تفسير آيه شريفه (الّذين إن مكّنّاهم في الأرضِ أقاموا الصلوةَ...؛ [486] آنان كه وقتي در زمين حاكميتشان بخشيم نماز را بپا مي دارند و...) مي فرمايد: «اين آيه در شأن مهدي و يارانش فرود آمده است. خداوند به وسيله آنان، دين خود را آشكار مي كند و حاكم مي گرداند؛ به گونه اي كه اثري از ستم و بدعت ديده نمي شود». [487] .امام رضا (ع) در اين باره مي فرمايد: «آن گاه كه حضرت مهدي (عج) ظهور كند، ترازوي عدالت را در جامعه برقرار مي كند و از آن پس، كسي به ديگري ستم نمي كند». [488] .نيز اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «حضرتش در ميان كشاورزان و مردم به عدالت رفتارمي كند». [489] .جابر بن عبداللَّه انصاري مي گويد: شخصي خدمت امام باقر (ع) رسيد و عرض كرد: اين پانصد درهم زكات اموالم را از من تحويل بگير! امام (ع) فرمود: «خودت آن را داشته باش و به همسايگان و بيچارگان و نيازمندان مسلمان بده». پس فرمود: «هنگامي كه مهدي ما اهل بيت قيام كند، اموال را يكسان تقسيم

مي كند و به عدالت با آنان رفتار مي نمايد. پس هر كس كه از او پيروي كند، از خدا پيروي كرده است و كسي كه نافرماني او كند، خدا را سركشي نموده است و بدين سبب نام حضرتش را مهدي گذارده اند كه به امور و مسائلي پنهان هدايت مي شود». [490] .عدالت در روزگار مهدي (عج) چنان فراگير مي شود كه حتي اولويت هاي شرعي رعايت مي گردد و كساني كه مي خواهند واجبات خود را انجام دهند، بر كساني كه درصدد انجام مستحبات هستند، در بهره گيري از امكاناتي كه براي آن منظور است، مقدّم هستند. مثلاً در روزگار حضرت قائم (عج) كه اسلام و حكومت الهي در سراسر جهان برقرار مي شود، طبيعي است كه شعاير الهي نيز با شكوهي وصف ناشدني برگزارمي شود.حج ابراهيمي يكي از شعاير الهي است كه بر اثر گسترش حكومت اسلامي، ديگر مانعي براي رهسپاري به سوي حج بر جاي نمي ماند و مردم براي انجام حج، مانند سيلي خروشان به سوي كعبه مي شتابند و در نتيجه گرداگرد كعبه شلوغ شده، براي همه حج گزاران كفايت نمي كند. امام (ع) دستور مي دهد كه اولويت را به كساني دهند كه حج واجب بر عهده دارند و به سخن امام صادق (ع) اين نخستين جلوه گاه عدالت مهدي موعود است.امام صادق (ع) مي فرمايد: «نخستين چيزي كه از عدالت حضرت قائم (عج) آشكارمي شود، اين است كه اعلام مي كند، كساني كه حج يا مناسك مستحب به جامي آورند و حجر الاسود را استلام مي كنند و طواف مستحبي انجام مي دهند، آن را به كساني كه حج واجب دارند واگذار كنند». [491] .

حكومت بر دل ها

بديهي است، حكومتي كه در مدّتي كوتاه، بر دشواري ها چيره گردد و نابساماني ها را از بين ببرد

و با برچيدن نا اميدي از دل ها، بذر اميد در آنها بكارد، از پشتيباني مردمي برخوردار خواهد شد. نظامي كه آتش جنگ ها را خاموش كند و امنيّت و آسايش را چنان به جامعه باز گرداند كه حتي حيوانات نيز از آن بهره مند شوند، اين چنين حكومتي، حكومت بر دل ها خواهد بود و آرزوي انسان ها اين است كه در چنان حكومتي زندگي كنند. از اين رو، در روايات از پيوند مردم با امام و علاقه آنان به حكومت آن حضرت با سخنان دلپذيري يادشده است.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «شما را به مهدي، مردي از قريش بشارت مي دهم كه ساكنان آسمان و زمين از خلافت و فرمانروايي او خشنودند». [492] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «مردي از امّت من قيام مي كند كه مردم زمين و آسمان او را دوست مي دارند». [493] .صباح مي گويد: در روزگار حضرت مهدي (عج) خردسالان آرزو مي كنند كه اي كاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزوي كودكي و خردسالي مي نمايند». [494] .شايد براي اين آرزوي خردسالي مي كنند كه دوست دارند زمان بيش تري را در حكومت آن حضرت به سر برند و خردسالان آرزوي بزرگسالي دارند، زيرا مي خواهند مكلّف باشند و در اجراي برنامه هاي حكومت الهي حضرت ولي عصر (عج) نقش داشته باشند و به پاداش اخروي دست يابند.حكومت حضرت چنان تأثيري دارد كه حتي مردگان نيز از آن بهره مي برند.حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «مردي از فرزندانم ظهور مي كند كه در نتيجه ظهور و حكومتش هيج مرده اي در گور نمي ماند، مگر اين كه گشايش و بركاتي در گور برايش پديد مي آيد و آنان به ديدار يكديگر مي روند و قيام قائم را به يك ديگر مژده مي دهند». [495] .در

كامل الزيارات [496] «الفرحة» به معناي شادي و خوش حالي آمده است و آوردن واژه ميت در روايت، شايسته دقت است؛ زيرا مي توان نتيجه گرفت كه اين گشايش و آسايش همگاني است و ويژه گروه خاصي از ارواح نيست. اگر اين روايت را در كنار رواياتي كه مي فرمايد: «روح كافران در بدترين شرايط در زنجير و زندان به سر مي برند» بگذاريم، معناي اين روايت روشن مي گردد؛ زيرا گويا با ظهور امام، حكم آزادي از عذاب به آنان داده مي شود و يا حالت «گشايش و رحمتي كه در رفتار فرشتگان عذاب نيست»، دگرگون شده براي مدّتي هر چند كوتاه به احترام تشكيل حكومت الهي بر روي زمين، از شكنجه روح كافران و منافقان دست مي كشند.

پايتخت حكومت

ابوبصير مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «اي ابا محمد! گويا مي بينم كه قائم آل محمد با خانواده اش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آيا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: «آري؛ همان جا كه منزلگاه ادريس پيامبر بوده است و هيچ پيامبري برانگيخته نشده، مگر آن كه در آن مسجد نماز گزارده است. كسي كه در آن اقامت كند، مانند كسي است كه در خيمه رسول خدا (ص) بوده است. هيچ مرد و زن مؤمني نيست، مگر آن كه دلش به سوي آن مسجد است. هر شب و روزي كه مي گذرد، فرشتگان الهي به آن مسجد پناه مي برند و خدا را مي پرستند. اي ابا محمد! اگر من هم نزديك شما بودم، هيچ نمازي را جز در آن مسجد به جا نمي آوردم.آن گاه كه قائم ما قيام كند، خداوند انتقام رسولش و همه ما را از دشمنان خواهد گرفت». [497] .امام صادق (ع) از مسجد سهله ياد كرد و فرمود: «آن

خانه صاحب ما (حضرت مهدي) است؛ زماني كه با خاندانش در آن جا سكونت گزيند». [498] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «مهدي (عج) قيام مي كند و به سوي كوفه مي رود و منزلش را آن جا قرار مي دهد». [499] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند و به كوفه برود، هيچ مؤمني نيست، مگر آن كه در آن شهر در كنار مهدي (عج) سكونت مي گزيند يا به آن شهر مي آيد». [500] .حضرت امير (ع) در اين باره مي فرمايد: «روزگاري فرا رسد كه اين جا (مسجد كوفه) نمازگاه و مصلاي مهدي (عج) گردد». [501] .ابوبكر حضرمي مي گويد: به امام باقر (ع) يا به امام صادق (ع) گفتم: كدام سرزمين پس از حرم خدا و حرم پيامبرش با فضيلت تر است؟ فرمود: «اي ابابكر! سرزمين كوفه كه جايگاه پاكي است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدي كه همه پيامبران در آن نماز خوانده اند و از آن جا عدالت الهي پديدار مي گردد و قائم خداوند و قيام كنندگان پس از او از همان جا خواهند بود. آن جا جايگاه پيامبران و جانشينان صالح آنان است». [502] .محمدبن فضيل مي گويد: قيامت بر پا نمي شود تا اين كه همه مؤمنان در كوفه گردآيند. [503] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) نُه يا ده سال حكومت مي كند و خوشبخت ترين مردم نسبت به او مردم كوفه هستند». [504] .از مجموع روايات چنين فهميده مي شود كه شهر كوفه پايگاه اصلي فعاليّت ها و مركز فرمانروايي امام زمان (عج) است.

كارگزاران دولت مهدي

طبيعي است كه در حكومتي كه امام مهدي (عج) رهبري آن را به عهده دارد، كارگزاران و مسؤولان حكومت نيز بايد از بزرگان و نيكان امّت باشند. از

اين رو، مي بينيم در روايات تركيب دولت امام مهدي (عج) را از پيامبران، جانشينان آنان، تقواپيشگان و صالحان روزگار و امّت هاي پيشين و از سران و بزرگان اصحاب پيامبر (ص) بيان مي كند كه نام برخي از آنان بدين گونه است: حضرت عيسي (ع)، هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي (ع)، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابودجانه انصاري، مالك اشتر نخعي و قبيله همدان.از حضرت عيسي (ع) در روايات با واژه هاي گوناگوني مانند وزير، جانشين، فرمانده و مسؤول در حكومت ياد شده است.عيسي (ع) به حضرت مهدي (عج) مي گويد: همانا من به عنوان وزير فرستاده شده ام؛ نه امير و فرمانروا. [505] .حضرت عيسي (ع) وزير حضرت قائم و پرده دار و جانشين آن حضرت است. [506] .... آن گاه عيسي فرود مي آيد و مسؤول دريافت اموال حضرت قائم (عج) مي شود و اصحاب كهف نيز در پشت سر او خواهند بود. [507] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم آل محمد (ص) قيام كند، هفده تن را از پشت كعبه زنده مي گرداند كه عبارتند از: پنج تن از قوم موسي (ع)؛ آنان كه به حق قضاوت كرده وبا عدالت رفتار مي كنند، هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالك اشتر». [508] .در روايتي تعداد آنان بيست و هفت نفر گفته شده است و قوم موسي را چهارده نفر بيان مي كند [509] و در روايت ديگري از مقداد نام برده شده است. [510] .حضرت علي (ع) مي فرمايد: «... سپاهيان در پيشاپيش حضرت مهدي (عج) قرار مي گيرند و قبيله همدان [511] وزيران او خواهند بود». [512] .باز هم در اين باره چنين

آمده است: «مردان الهي با مهدي (عج) همراه هستند؛ مرداني كه به دعوت او پاسخ گفته اند و او را ياري مي كنند. آنان وزيران و دولتمردان اويند كه بار سنگين مسؤوليت هاي حكومت را بر دوش دارند». [513] .ابن عباس مي گويد: اصحاب كهف، ياران مهدي هستند. [514] .حلبي مي گويد: اصحاب كهف همگي از نژاد عربند و جز به عربي سخن نمي گويند. آنان وزيران مهدي هستند. [515] .از روايات و سخنان بالا نتيجه مي گيريم كه بار سنگين حكومت و اداره سرزمين هاي پهناور اسلامي را نمي توان به دوش هر كس نهاد؛ بلكه افرادي بايد اين مسؤوليت را بپذيرند كه بارها آزمايش شده، شايستگي خود را در آزمايش هاي گوناگون به اثبات رسانده باشند. از اين رو، مي بينيم كه در رأس وزيران حكومت مهدي (عج)، حضرت عيسي (ع) قرار دارد كه يكي از پيامبران اولواالعزم است. هم چنين از جمله مسؤولان برجسته حكومتي او سلمان فارسي، مقداد، ابودجانه و مالك اشتر مي باشند كه شايستگي سرپرستي كارها را در روزگار پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) داشته اند و قبيله همدان كه برگ هاي درخشاني را در تاريخ اسلام و در روزگار حكومت علي بن ابي طالب (ع) به خود اختصاص داده اند، از مسؤولان اين حكومتند.

مدت حكومت

درباره مدّت حكومت مهدي (عج)، روايات گوناگوني از طريق شيعه و اهل سنّت وجود دارد. برخي از روايات، روزگار حكومت امام (ع) را به هفت سال محدود مي كنند. برخي احاديث ديگر هشت، نُه، ده و بيست سال را يادآور مي گردند و برخي اخبار، حتي تا هزار سال را نيز يادآور گشته اند. آن چه مسلّم است اين كه حكومت حضرت مهدي (عج) كم تر از هفت سال نيست و در برخي احاديث كه از ائمه

(ع) رسيده است، بر آن تأكيد فراواني شده است.شايد بتوان گفت: مدّت حكومت هفت سال است؛ ولي ساليان آن با سال هاي روزگار ما متفاوت است؛ چنان كه در بعضي از روايات آمده است:«حكومت حضرت، هفت سال است و هر سالي به مقدار ده سال از سال هاي شما مي باشد. پس ساليان حكومت آن حضرت به اندازه هفتاد سال شما خواهد بود». [516] .حضرت علي (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي هفت سال حكومت مي كند كه هر سال آن روزگار، ده سال شما خواهد بود». [517] .حضرت رسول خدا (ص) مي فرمايد: «مهدي (عج) از ماست... و هفت سال سرپرستي كارها را به دست مي گيرد». [518] .نيز مي فرمايد: «آن حضرت هفت سال بر اين امّت حكومت مي كند». [519] .هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «مدّت عمر - حكومت - مهدي (عج) هفت سال، اگر كوتاه باشد و گرنه هشت يا نه سال خواهد بود». [520] نيز آمده است: «حضرت مهدي (عج) نُه سال در اين جهان حكومت مي كند». [521] .جابر بن عبداللَّه انصاري از امام باقر (ع) پرسيد: «امام زمان (عج) چند سال زندگي خواهد كرد؟ حضرت فرمود: «از روز قيام تا هنگام وفات، نوزده سال طول مي كشد». [522] .رسول خدا (ص) فرمود: «حضرت مهدي (عج) بيست سال حكومت مي كند و گنج ها را از زمين بيرون آورده، سرزمين هاي شرك را مي گشايد». [523] .نيز مي فرمايد: «مهدي (عج) از فرزندان من است و بيست سال حكومت مي كند». [524] .هم چنين آمده است: آن حضرت (عج) ده سال حكومت مي كند. [525] .حضرت علي (ع) در پاسخ اين پرسش كه مهدي (عج) چند سال فرمانروايي خواهد كرد؟ فرمود: «سي يا چهل سال فرمانرواي مردم خواهد بود». [526] .امام صادق

(ع) فرمود: «حضرت مهدي (عج) از فرزندان من است و عمري برابر عمر ابراهيم خليل الرحمن خواهد داشت و در هشتاد سالگي ظهور مي كند و چهل سال فرمانروايي مي نمايد». [527] .نيز آن حضرت فرمود: «مدّت فرمانروايي حضرت قائم (عج) نوزده سال و چند ماه است». [528] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم (عج) سي صد و نُه سال حكومت مي كند؛ چنان كه اصحاب كهف نيز در غار همين اندازه ماندند». [529] .مرحوم مجلسي (ره) مي فرمايد: رواياتي را كه درباره مدّت حكومت امام (ع) آمده است بايد به احتمالات زير توجيه كرد: برخي روايات بر تمام مدّت حكومت دلالت دارد و برخي بر مدّت ثبات و استقرار حكومت. بعضي بر طبق سال ها و روزهايي است كه ما با آشناييم و بعضي احاديث ديگر بر طبق سال ها و ماه هاي روزگار حضرت است كه طولاني مي باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه است. [530] .مرحوم آية اللَّه طبسي - پدر بزرگوارم - پس از گفتن اين روايات، روايت هفت سال را ترجيح مي دهد؛ ولي مي فرمايد: بدين معنا كه هر سالي به قدرت خدا، به اندازه ده سال از ساليان ما خواهد بود. [531] .

رشد دانش و فرهنگ اسلامي

اشاره

حكومتي كه در رأس آن رهبري مانند مهدي (عج) است كه درهاي دانش بر روي او گشوده است، آن هم نه تنها به آن اندازه كه بر پيامبران و اوليا گشوده بوده است، بلكه بيش از سيزده برابر آن چه آنان از دانش بهره داشته اند، طبعاً از نظر علمي پيشرفتي شگفت انگيز خواهد داشت و دگرگوني چشمگيري در جهان دانش و فرهنگ و صنعت پديد خواهد آورد.به سخن ديگر، درك دانش و علمي كه امام عصر (ع)

بر روي مردم مي گشايد، قابل سنجش با پيشرفتي كه بشر از نظر علمي داشته است، نيست و مردم نيز استقبال بيش تري به فراگيري دانش نشان خواهند داد تا جايي كه حتي زنان جوان كه هنوز سنّي از آنان نگذشته است، آن چنان به كتاب خدا و مباني مذهب آشنا مي شوند كه به آساني، حكم خدا را از قرآن كريم استخراج مي كنند.در بُعد صنعت و تكنيك نيز پيشرفت شگفت انگيزي انجام خواهد گرفت. هر چند روايات، جزئيات اين پيشرفت را بازگو نكرده است، ولي مجموع، رواياتي كه در اين باره آمده است، نمايانگر دگرگوني شگرفي در اين زمينه است. مانند رواياتي كه مي گويد: شخصي در مشرق برادرش را در مغرب مي بيند، حضرت را به هنگام سخنراني، همه جهانيان مي بينند، ياران حضرت از فاصله دور با هم سخن مي گويند و سخن يك ديگر را مي شنوند، چوب تعليمي و بند كفش با انسان سخن مي گويند، اشياي درون خانه به انسان گزارش مي دهند، براي مسافرت بر روي ابر سوار شده، از اين سو به آن سو پرواز مي كنند و نمونه هاي زيادي از اين گونه كه هر چند برخي از آنها شايد اشاره به اعجاز داشته باشد، ولي با توجّه به همه روايات، آن دگرگوني را مي توان دريافت.روايات، جهان را در روزگار امام عصر (ع) جهاني متمدن و در اوج قدرت و پيشرفت علمي معرّفي مي كند و به طور كلي صنعت در آن روزگار با صنعت كنوني فرسنگ ها فاصله خواهد داشت؛ چنان كه صنعت كنوني با قرن هاي پيشين، تفاوت چشمگيري دارد.فرق بنيادين پيشرفت در روزگار حضرت مهدي (عج) با جهان كنوني در اين است كه در روزگار ما پيشرفت علم و صنعت در جهت

سقوط فرهنگ و اخلاق جامعه بشري است و هر چه انسان ها از نظر دانش پيشرفت مي كنند، از انسانيت بيش تر فاصله مي گيرند و به فساد و تباهي و كشتار رو مي آورند؛ ولي در روزگار مهدي (عج) اين شرايط درست بر عكس شرايط كنوني است و بشر در عين اين كه به بالاترين رشد علمي و صنعتي مي رسد، به همان اندازه به تعالي اخلاق و كمال انساني نزديك مي گردد.در حكومت مهدي (عج) با اجراي برنامه هاي آسماني، آن چنان انسان ها از نظر شخصيت پرورش مي يابند كه گويي آنان غير از انسان هايي هستند كه در گذشته زندگي مي كرده اند. آنان كه تا ديروز براي درهم و ديناري، خون نزديك ترين افراد خود را مي ريختند، در حكومت آن حضرت پول و ثروت آن چنان در نظرشان بي ارزش و خوار مي گردد كه درخواست كردن آن را نشانه اي از پستي و دنائت طبع مي دانند.اگر تا ديروز حسد و كينه و دشمني بر آنان چيره بود، در حكومت آن حضرت، دل ها به هم نزديك مي شود تا جايي كه گويي يك جان مي گردند كه در چند كالبد قرار گرفته است. انسان هايي كه بي اراده و سست و ضعيف بودند، دل هاي شان قوي و محكم تر از آهن سخت مي شود.آري، حكومت آن حضرت باعث رشد و تكامل خردها و اخلاق است و آن روزگار، روز تكامل يافتن استعدادهاست. آن چه تا ديروز رخ مي داد، در اثر كوته فكري بشر بود و در نظام الهي مهدي (عج) بشريّت به نهايت بلوغ خود مي رسد و اخلاق، انديشه، آرزوو... رنگ كمال و رشد به خود مي گيرد و اين وعده، همان وعده بزرگي است كه در حكومت عدل مهدي (عج) تحقق مي يابد. ارمغاني كه هيچ حكومتي در هيچ

روزگاري نتوانسته است كه آن را به جامعه بشري هديه كند.

شكوفايي دانش و صنعت

امام صادق (ع) مي فرمايد: «علم و دانش، بيست و هفت حرف است و همه آن چه پيامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاكنون جز با آن دو حرف با حرف هاي ديگر1 آشنايي ندارند و هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون آورده، آن را بين مردم نشر و گسترش مي دهد. و آن دو حرف را نيز ضميمه مي كند و مجموع بيست و هفت حرف را در ميان مردم منتشر مي سازد».به نقل راوندي در خرائج «جزءاً» بدل از صرفاً مي باشد.از اين روايت استفاده مي شود كه بشر هر چه از نظر علم و دانش پيشرفت كند، در روزگار حضرت مهدي (عج) به يك باره بيش از دوازده برابر رشد و گسترش مي يابد و با اندكي دقت درمي يابيم كه در روزگار آن حضرت، دانش چه پيشرفت شگفت انگيز و خيره كننده اي خواهد داشت.امام باقر (ع) مي فرمايد: «دانش گاهي به كتاب خداوند عزّوجلّ و سنّت پيامبر اكرم (ص)، در قلب مهدي ما مي رويد؛ چنان كه گياهي در بهترين كيفيت خود رشد مي كند. هر كس از شما كه تا روزگار ظهور حضرتش باقي بود و او را ملاقات كرد، به هنگام ديدار با ايشان بگويد: سلام بر شما اي خاندان رحمت و نبوت و گنجينه دانش، و جايگاه رسالت!» [532] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «اين امر (حكومت جهاني اسلام) در شأن كسي است كه سنّ او (به هنگام امامت) از همه ما كم تر و ياد او از همه ما دل نشين تر است. خداوند علم و دانش را به او مي دهد و هرگز

او را به خودش وا نمي گذارد». [533] .آن حضرت در سخن ديگري مي فرمايد: «امامي كه قرآن، دانش و سلاح نزد اوست، ازماست». [534] .در اين روايت راز پيشرفت و كمال بشريّت گفته شده است؛ زيرا پيشوايي مي تواند جامعه را به سوي خوشبختي و كمال رهبري كند كه داراي سه چيز باشد: قانوني الهي كه بشر را به سوي كمال هدايت كند؛ دانشي كه در جهت رفاه زندگي بشر به كار گرفته شود و قدرت و اسلحه اي كه مفسدان و موانع تكامل بشريّت را از سر راه بردارد و حضرت ولي عصر (ع) به اين چند چيز مجهز است. بنابراين، بر جهان حكومت مي كند و انسان ها را علاوه بر اين كه به رشد علمي و تكنيكي مي رساند، به تكامل اخلاقي و انساني نيز مي رساند.در اين جا به برخي از روايات كه نشان دهنده رشد و پيشرفت صنعت و دانش در روزگار حضرت مهدي (عج) است، اشاره مي كنيم:امام صادق (ع) پيرامون چگونگي ارتباط در روزگار امام عصر (ع) مي فرمايد: «درروزگار حضرت قائم (عج) مؤمن در شرق زمين، برادرش را كه در غرب زمين است مي بيند. هم چنين مؤمني كه در غرب است، برادرش را كه در مشرق است مشاهده مي كند». [535] .اين روايت با توجّه به اختراع تلفن هاي تصويري، بيش تر قابل درك است؛ روشن نيست كه آيا همين روش ارتباطي به گونه اي گسترش مي يابد كه در همه جهان، مردم بتوانند از آن استفاده كنند يا اين كه سيستم پيشرفته تري جاي آن را مي گيرد و يا اين كه مطلب ديگري فوق همه اينهاست.نيز آن حضرت در روايتي ديگر مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند، قدرت شنوايي و بينايي شيعيان ما را

افزايش مي دهد؛ به گونه اي كه از فاصله يك بريد (چهار فرسنگ) حضرت با شيعيانش سخن مي گويد و آنان سخنش را مي شنوند و حضرت را مي بينند؛ در حالي كه حضرت در جايگاه خودش مستقر است». [536] .مفضل بن عمر از امام صادق (ع) پرسيد: در چه بقعه و مكاني حضرت مهدي ظاهرمي شود؟حضرت پاسخ داد: «هيچ بيننده اي نيست كه به هنگام ظهور، حضرت را ببيند و ديگران او را نبينند (يعني به هنگام ظهور همه او را مي بينند) واگر كسي جز اين مطلب را ادّعا كند، تكذيبش كنيد». [537] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «گويا حضرت قائم (عج) را مي بينيم، در حالي كه زره پيامبر (ص) را بر تن دارد... و اهل سرزميني نماند، مگر اين كه حضرت را ببينند؛ به گونه اي كه گويي حضرتش با آنان در كشورشان است». [538] .از اين روايت دانسته مي شود كه در روزگار حضرت مهدي (عج) مردم با وسيله اي جز آنچه اكنون وجود دارد، حضرت را مي بينند؛ زيرا در روايت آمده است: «مردم به گونه اي او را مي بينند كه گويي حضرت در ميان آنان و در كشورشان به سر مي برد» و در اين باره دو احتمال وجود دارد: 1. سيستم پخش تصوير سه بعدي در آن روزگار در سراسر جهان گسترش مي يابد. 2. سيستم پيشرفته تري جايگزين آن مي گردد كه به وسيله آن، حضرت را مي بينند يا آن كه حديث اشاره به اعجاز امام دارد.رسول خدا (ص) درباره چگونگي حمل و نقل در آن روزگار مي فرمايد: «پس از شما اقوامي خواهند آمد كه زمين زير پاي شان طي و پيموده مي شود و درهاي جهان به روي شان باز مي گردد... زمين در كم تر از يك چشم به هم زدن

پيموده مي گردد؛ به گونه اي كه اگر كسي از آنان بخواهد شرق تا غرب زمين را در ساعتي بپيمايند، اين كار را انجام مي دهند». [539] .درباره پيشرفت وسايل اطلاعاتي به هنگام ظهور حضرت و در حكومت امام زمان (عج) رواياتي آمده است كه به ذكر دو روايت بسنده مي كنيم:پيامبر اكرم (ص) فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، قيامت بر پا نمي شود تا اين كه كفش يا چوب تعليمي يا عصاي شخصي به او خبر دهد كه خانواده او پس از خارج شدنش از خانه، چه كاري انجام داده است». [540] .امام باقر (ع) درباره اطلاعات در روزگار حضرت مهدي (عج) مي فرمايد: «آن حضرت بدين سبب مهدي نام گرفت كه به امور مخفي هدايت مي شود تا جايي كه افرادي را گسيل مي دارد تا شخصي را - كه مردم او را مجرم و گناهكار نمي دانند - به قتل برسانند.ميزان آگاهي حضرت از مردم به اندازه اي است كه اگر كسي در خانه خودش سخني بگويد: بيم آن دارد كه مبادا، ديوارهاي خانه اش گزارش و شهادت دهند». [541] .اين روايت ممكن است به پيشرفت خيره كننده سيستم اطلاعاتي در روزگار حضرت اشاره داشته باشد كه البته حكومتي كه بر سراسر جهان سيطره دارد، نياز به تشكيلات و سيستم پيچيده اطلاعاتي نيز دارد. هم چنين ممكن است مراد همان ظاهر عبارت باشد كه خود ديوار گزارش مي دهد.

گسترش فرهنگ اسلامي

اشاره

در حكومت مهدي (عج) مردم به گونه بي سابقه اي به اسلام روي مي آورند و روزگار خفقان و سركوب دين داران و ممنوعيت مظاهر اسلامي به سر آمده، در همه جا آواي اسلام طنين انداز است و آثار مذهب تجلّي مي كند. به تعبير برخي از روايات، اسلام در هر خانه، كوخ و چادري رخنه

مي كند؛ چنان كه سرما و گرما در آن نفوذ مي نمايد. چون نفوذگرما و سرما اختياري نيست و هر چند از نفوذ آن جلوگيري كنند، باز هم نفوذكرده و آنان را تحت تأثير قرار مي دهد. اسلام نيز در اين روزگار به همه جا، شهروروستا و دشت و بيابان و با وجود مخالفت قلبي برخي از آنان، رخنه كرده، آنان را تحت تأثير قرارمي دهد و دگرگون مي سازد.در چنين شرايطي طبعاً استقبال و پذيرش مردم به مظاهر و شعارهاي ديني، بي سابقه خواهد بود. استقبال مردم از آموزش قرآن، نماز جماعت و نماز جمعه چشمگير خواهدشد و مساجد كنوني و حتي مساجدي كه در آينده ساخته مي شود، برطرف كننده نياز آنان نخواهد بود. آن چه در روايت است مبني بر اين كه در يك مسجد دوازده بار نمازجماعت خوانده مي شود، خود دليل روشني بر اندازه پذيرش مردم نسبت به مظاهر ديني است. اين مطلب با توجّه به اين كه به هنگام ظهور امام، جمعيت جهان در اثر كشتار كاهش مي يابد، قابل توجّه است.در آن شرايط نقش اداره يا وزارتخانه اي كه مسؤوليت امور فرهنگي و ديني را دارد، بسيار بزرگ است و به تناسب جمعيت، مساجدي ساخته مي شود و حتي در جايي لازم مي شود مسجدي بسازند كه پانصد در داشته باشد و يا در روايت هست كه كوچك ترين مساجد كوفه در آن روزگار، همان مسجد كوفه كنوني است كه اين مسجد اكنون يكي از بزرگ ترين مساجد جهان است.در اين جا به گسترش آموزش قرآن و معارف، مساجد و رشد معنويت و اخلاق كريمانه از ديدگاه روايات در حكومت حضرت مهدي (عج) مي پردازيم:

آموزش قرآن و معارف اسلامي

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «گويا شيعيانم را مي بينم كه در مسجد كوفه گرد آمده اند و با

برپايي چادرهايي، مردم را به همان ترتيبي كه قرآن فرود آمده بود، آموزش مي دهند». [542] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «گويا مي بينم كه شيعيان علي (ع) قرآن ها را در دست دارند و مردم را آموزش مي دهند». [543] .اصبغ بن نباته مي گويد: از علي (ع) شنيدم كه مي فرمود: «گويا عجم (نژاد غير عرب) را مي بينم كه چادرهاي شان در مسجد كوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن مي آموزند؛ به همان گونه كه فرود آمده است». [544] .اين روايت، هويّت آموزش دهندگان را روشن مي كند كه از عجم هستند و به گواهي لغت شناسان [545] مراد از عجم در اين جا فارس ها و ايرانيان هستند.امام باقر (ع) مي فرمايد: «در روزگار حضرت مهدي (عج) به اندازه اي به شما حكمت و فهم داده خواهد شد كه يك زن در خانه اش، بر طبق كتاب خدا و سنّت پيامبر (ص) قضاوت مي كند». [546] .

ساختن مساجد

حبه عرني مي گويد: اميرمؤمنان به سوي سرزمين «حيره» [547] رهسپار شد و فرمود: «...به طور حتم، در شهر حيره مسجدي ساخته خواهد شد كه پانصد در داشته باشد و دوازده امام جماعت عادل در آن نماز جماعت برگزار كنند. گفتم: اي اميرالمؤمنين! اين گونه كه توصيف مي كني، آيا مسجد كوفه، گنجايش مردم را خواهد داشت؟ فرمود: «چهار مسجد در آن جا ساخته مي شود كه مسجد كوفه (فعلي) از همه آنها كوچك تر خواهد بود. و اين مسجد (حيره كه پانصد در دارد) و دو مسجد ديگر كه در دو سوي شهركوفه قرار مي گيرند، احداث خواهد گشت». آن گاه حضرت [548] به سوي رودخانه بصريين و رودخانه غربيين اشاره كرد.نيز آن حضرت مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به حركت خود ادامه مي دهد... تااين كه در قسطنطنيه و نزديك آن مساجد

بسياري ساخته مي شود». [549] .مفضل مي گويد: حضرت صادق (ع) مي فرمود: «هنگامي كه حضرت قائم (عج) قيام كند، در بيرون از شهر كوفه (ظهرالكوفه)، مسجدي خواهد ساخت كه هزار در خواهد داشت». [550] .شايد مراد از ظهرالكوفه كه در روايت آمده است، شهر نجف اشرف باشد؛ چون دانشمندان از نجف به ظهرالكوفه تعبير كرده اند.

رشد معنويت و اخلاق

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «مردم در روزگار مهدي (عج) به عبادت و دين روي مي آورند و نماز را با جماعت برگزار مي كنند». [551] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «خانه هاي كوفه به رودخانه كربلا و حيره متصل مي شود؛ به گونه اي كه فرد نمازگزار روز جمعه براي شركت در نماز جمعه سوار بر مركبي تيزرو مي شود، ولي بدان نمي رسد». [552] .شايد اين كنايه از افزايش و تراكم جمعيت باشد كه مانع شركت و حضور به هنگام او در نماز جمعه مي گردد و اين كه همه نمازگزاران در يك جا گرد مي آيند و بيش از يك نماز جمعه، برگزار نمي شود، شايد بر اثر يكي شدن اين سه شهر باشد؛ زيرا از نظر شرعي برگزاري بيش از يك نماز جمعه در يك شهر جايز نيست.مفضل بن عمر مي گويد: امام صادق (ع) مي فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، شخص شب را به صبح مي رساند، در حالي كه نادان، ترسو و بخيل است و به هنگام صبح، داناترين مردم، شجاع ترين آنان و بخشنده ترين انسان هاست و پيروزي پيشاپيش امام در حركت خواهد بود». [553] .حضرت علي (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند...، كينه هاي بندگان نسبت به يك ديگر از دل هاي شان زدوده مي گردد». [554] .نيز پيامبر مكرّم اسلام در اين باره مي فرمايد: «... در آن روزگار كينه ها و دشمني ها از دل ها زدوده خواهد گشت». [555] .درباره

نابودي فساد اخلاقي و انحراف، پيشواي دوم شيعيان مي فرمايد: «خداوند در آخرالزمان مردي را برمي انگيزد كه كسي از منحرفان و فاسدان نمي ماند مگر اين كه اصلاح گردد». [556] .يكي از ويژگي هاي روزگار حضرت مهدي (عج) اين است كه حرص و طمع از ميان مي رود و روح بي نيازي در انسان ها پديدار مي شود.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «زماني كه حضرت مهدي (عج) قيام كند، خداوند، غنا و بي نيازي را در دل بندگانش مي نهد؛ به گونه اي كه حضرت اعلام مي كند، هر كس به مال و ثروت نياز دارد، بيايد؛ ولي براي آن، كسي پيشقدم نمي شود». [557] .نكته جالب توجّه در اين روايت، اين است كه در حديث واژه «عباد» به كار رفته است؛ يعني اين دگرگوني روحي به گروه ويژه اي اختصاص ندارد؛ بلكه اين دگرگوني دروني در همه انسان ها پديد مي آيد.هم چنين آن حضرت مي فرمايد: «شما را به مهدي (عج) بشارت مي دهم كه به سوي مردم برانگيخته مي گردد؛ در حالي كه زلزله ها و اختلاف بر مردم چيره است. آن گاه زمين را پر از عدل و داد مي كند؛ چنان كه پر از ستم و جور شده است و ساكنان زمين و آسمان از او خشنودمي گردند.خداوند، دل هاي امّت محمد (ص) را سرشار از بي نيازي مي كند؛ به گونه اي كه منادي ندا مي دهد، هر كس به مالي نياز دارد؛ بيايد (تا نيازش رفع شود) ولي جز يك نفر كسي نمي آيد. آن گاه حضرت مهدي (عج) به او مي فرمايد: «نزد خزينه دار برو و بگو مهدي دستور داده است كه به من مال و ثروت بدهي». خزانه دار مي گويد: دو دستي پول ها را جمع كن. او نيز پول ها را در دامن خود مي ريزد؛ ولي هنوز از آن جا

بيرون نرفته است كه از رفتار خويش پشيمان مي گردد و با خود مي گويد: چه شد كه من طمعكارترين امّت پيامبر (ص) شدم! آيا كسي كه سبب غنا و بي نيازي آنان گشت، از بي نياز كردن من ناتوان است. آن گاه باز مي گردد تا اموال را بازگرداند؛ امّا خزانه دار نمي پذيرد و مي گويد: ماچيزي را كه بخشيديم پس نمي گيريم!». [558] .در روايت جمله يملأ قُلوب أمّة محمد به كار رفته است كه شايسته دقت است؛ زيرا غنا و بي نيازي مطرح نيست؛ بلكه استغنا و بي نيازي روح مطرح است و ممكن است انسان فقير باشد، ولي روحي بي نياز داشته باشد. در اين روايت، جمله يملأ قلوب آمده است كه مي رساند قلب هاي آنان پر از حس بي نيازي است و افزون بر آن از نظر مالي نيز در وضعيت خوبي به سر مي برند.درباره رشد خرد، كمال اخلاقي و قوّت قلب مردم در روزگار حضرت مهدي (عج) رواياتي رسيده است كه به بازگويي چند روايت بسنده مي كنيم:امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان خدا مي گذارد و خردهاي شان را جمع كرده (تمركز مي بخشد و رشد مي دهد) اخلاقشان را كامل مي كند». [559] در بحارالانوار «أحلامهم» يعني آرزوهاي شان [560] آمده است.امام زمان (عج) چون دستورات اسلامي را به طور كامل اجرا مي كند، باعث رشد فكري مردم مي شود و هدف پيامبر اكرم (ص) كه مي فرمايد: «براي به كمال رساندن اخلاق مردم مبعوث شدم» تحقق مي يابد.رسول خدا (ص) به حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: «خداوند از نسل اين دو (حسن و حسين (ع)) شخصي را برمي انگيزد كه دژهاي گمراهي را مي گشايد و دل هاي سياه قفل خورده را تسخير مي نمايد». [561]

.امام باقر (ع) مي فرمايد: اميرمؤمنان (ع) فرمود: «مردي از فرزندانم ظهور مي كند... و دستش را بر سر بندگان خدا مي گذارد. آن گاه هيچ مؤمني نمي ماند، مگر اين كه، دلش از پاره هاي بزرگ آهن و سندان محكم تر مي شود و توان چهل مرد را دارد». [562] .مردم در روزگار حضرت قائم (عج) فريبندگي دنيا را باور كرده، همه گرفتاري ها و گناهان را از آن مي دانند و از نظر ايمان و تقوا به حدّي مي رسند كه ديگر دنيا مايه فريب آنان نمي شود.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «زمين بهترين چيزهايي كه در دل دارد، بيرون مي ريزد؛ مانند پاره هاي طلا و نقره. آن گاه قاتل مي آيد و چنين مي گويد: براي اينها دست به قتل زدم و كسي كه قطع رحم كرده است؛ مي گويد: اين باعث قطع رحم شده بود. دزد مي گويد: براي اين دستم بريده شد. پس همگي طلا را رها مي كنند و چيزي از آن بر نمي دارند». [563] .زيد زراد مي گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: بيم آن داريم كه از مؤمنان نباشيم. فرمود: «چرا؟» عرض كردم: چون در ميان خود، كسي را نمي يابيم كه برادر ديني خود را بر درهم و دينارش برتري دهد و مي بينيم كه درهم و دينار در نزد ما برتري دارد بر برادر مؤمني كه ميان ما و او را دوستي و ولايت اميرمؤمنان (ع) پيوند زده است.حضرت فرمود: «خير، شما مؤمن هستيد؛ ولي ايمانتان كامل نمي گردد، مگر آن كه قائم ما ظهور كند. در آن هنگام، خداوند در شما بردباري و شكيبايي پديد مي آورد و آن گاه مؤمن كامل خواهيد شد». [564] .

امنيت

اشاره

در حالي كه پيش از ظهور حضرت مهدي (عج) شرايط ناامني بر جهان

چيره است، يكي از بنيادي ترين كارهاي حضرت، بازگرداندن امنيّت به جامعه است. در حكومت حضرت مهدي (عج) با برنامه ريزي دقيقي كه انجام مي شود، در مدّت كوتاهي امنيّت در همه زمينه ها به جامعه باز مي گردد و مردم در محيطي پر از امنيّت به زندگي خود ادامه مي دهند؛ امنيّتي كه بشر در هيچ روزگاري مانند آن را نديده است.راه ها به گونه اي امن مي شود كه زنان جوان از جايي به جاي ديگر، بدون همراه داشتن محرمي، سفر مي كنند و از هر گونه تعرّض و سوء نظر در امان هستند.مردم در امنيّت كامل قضايي به سر مي برند؛ به گونه اي كه ديگر كسي از اين كه ممكن است حقش پايمال شود، كوچك ترين بيمي ندارد. برنامه ها و قوانين به گونه اي طرح ريزي و اجرا مي شود كه مردم خود را در امنيّت كامل مالي و جاني مي بينند. دزدي از جامعه رخت برمي بندد و امنيّت مالي تا جايي فراگير مي شود كه اگر كسي دست در جيب ديگري ببرد، هرگز احتمال دزدي داده نمي شود و كار او توجيه مي گردد.چنان ناامني از جامعه رخت برمي بندد و جايش را به امنيّت مي دهد كه حيوانات و جانداران را نيز در برمي گيرد؛ به گونه اي كه گوسفند و گرگ در كنار هم زندگي مي كنند و كودكان با عقرب و گزندان همبازي مي شوند؛ بدون اين كه آسيبي ببينند.

امنيت عمومي

رسول خدا (ص) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي كه عيسي بن مريم از آسمان به زمين آيد و دجّال را به قتل رساند...، چوپان به گوسفندان خود مي گويد: براي چَرا به فلان مكان برويد و در اين ساعت بازگرديد! گله گوسفندي ميان دو كشتزار مي شوند؛ ولي هرگز به خوشه اي از آن تعدّي

نمي كنند و شاخه اي از آن را با پاي خود نمي شكنند». [565] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «... زمين را از عدالت پر مي كند تا جايي كه مردم به فطرت خويش باز مي گردند. نه خوني به ناحق ريخته مي شود و نه خوابيده اي را بيدار مي كنند». [566] .ابن عباس درباره گسترش امنيّت در روزگار مهدي (عج) مي گويد: حتي در آن عصر، گرگ، گوسفند را نمي درد و شير، گاو را از بين نمي برد و مار به انسان آسيبي نمي رساند و موش، انباني را نمي جود و به آن دستبرد نمي زند. [567] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند، آسمان باران هاي خود را مي بارد و درندگان با چارپايان از در آشتي وارد مي شوند و با انسان ها كاري ندارند تا جايي كه زني از عراق به شام مي رود؛ بدون اين كه درنده اي او را نگران سازد و يا از درنده اي بترسد». [568] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «لشكر مهدي (عج) ارتش «أعور دجّال» را نابود مي سازد زمين را از وجود آن پاك مي كند. از آن پس، مهدي فرمانروايي شرق و غرب زمين را به دست مي گيرد و از جابلقا تا جابرسا را مي گشايد و بر همه كشورها چيره مي شود و حكومت و فرمانروايي او تثبيت مي گردد». [569] .آن حضرت با مردم به عدالت رفتار مي كند تا جايي كه گوسفند در كنار گرگ به چريدن مشغول است و كودكان با عقرب بازي مي كنند؛ بدون اين كه آسيبي به آنان برسد. بدي ها از بين مي رود و نيكي ها بر جاي مي ماند.در روايتي آمده است: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه حضرت عيسي فرود آيد... و گرگ در گله اي از گوسفند، همانند سگ گله باشد و شير در

گله شتر، گويي بچه شتر ياجفت آن است». [570] .حذيفه مي گويد: از پيامبر خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: «به هنگام ظهور حضرت قائم...، پرندگان در لانه هاي خود تخم گذاري مي كنند و ماهيان در دريا». [571] .شايد منظور اين باشد كه آنها احساس امنيّت مي كنند و بدون دغدغه خاطر در لانه و محلّ زندگي خود تخم گذاري مي كنند.ابو امامه باهلي مي گويد: روزي پيامبر خدا (ص) براي ما خطبه خواند و در پايان آن فرمود: «پيشواي مردم در آن روزگار مردي صالح است... در آن عصر به گوسفند و گاو تعدّي نمي شود و كينه ها از سينه ها زدوده مي گردد. افسار را از دهان حيوانات برمي دارند (وحيوانات به حقوق ديگران تجاوز نمي كنند تا چه رسد به اين كه انسان ها به حقوق يك ديگر تجاوز كنند). كودك دستش را در دهان درنده مي گذارد، ولي حيوان آزاري به او نمي رساند. بچه حيوان در جلو شير و درنده انداخته مي شود و به او آسيبي نمي رسد و شير در ميان گله شتر، همانند سگ گله و گرگ در ميان گوسفندان، مانند سگ گله است». [572] .شايد اين روايت كنايه از امنيّت كامل و پيدايش جوّ اطمينان به يك ديگر باشد.نيز آن حضرت مي فرمايد: «روزگاري كه عيسي بن مريم به زمين فرود آيد و دجّال را به قتل رساند، مارها و عقرب ها آشكارند و به كسي آزاري نمي رسانند». [573] .از اين احاديث اندازه امنيّت مالي و جاني در روزگار حضرت مهدي (عج) به خوبي روشن مي گردد؛ زيرا چوپاني كه گله خود را به بيابان مي فرستد، از دستبرد انسان ها و تعدّي درندگان به آنها آسوده خاطر است. انساني كه به سفر مي رود يا در بين جانوران موذي زندگي

مي كند، از آزار و اذيّت آنها در امان است؛ به گونه اي كه گويا قانون احترام به حقوق ديگران حتي براي حيوانات درنده و حشرات نيز پذيرفته شده است و همه در برابر آن خاضع و تسليم هستند. شايد مقداري از امنيّت بدين سبب باشد كه در روزگار آن حضرت نعمت هاي الهي فراوان است و چون همه جانداران نيز از آن نعمت ها بهره مندند و احساس امنيّت مي كنند، به كسي آسيب نمي رسانند.امنيّت عمومي در عصر امام زمان (عج) چنان فراگير مي شود كه حتي اگر كسي به خواب رود، اطمينان دارد كه او را بيدار نمي كنند و مزاحم خواب او نمي گردند.رسول خدا (ص) در اين باره مي فرمايد: «امّت مهدي به آن حضرت پناه مي برند؛ چنان كه زنبورهاي عسل به ملكه خود پناه مي آورند. آن حضرت زمين را پر از عدل و داد مي كند؛ چنان كه (پيش از آن) پر از ستم و جور شده بود؛ به حدّي كه مردم به فطرت نخستين خود بازمي گردند. شخص خوابيده را از خوابش بيدار نمي كنند و خون كسي ريخته نمي شود». [574] .

امنيت راه ها

درباره امنيّت راه ها در حكومت حضرت مهدي (عج) روايات بسياري رسيده است كه به گفتن چند روايت بسنده مي كنيم:پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «حكومت مهدي (عج) به گونه اي است كه دو زن شبانه حركت كرده، مسافرت مي كنند و از بي عدالتي و ستم هراسي ندارند». [575] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «به يقين خداوند، اين امر (دين خود) را به پايان مي رساند؛ به گونه اي كه شخص سواره در شب از صنعا به حضرموت مسافرت مي كند و جز خدا، از كسي ترس ندارد». [576] .شايد گفتن نام اين دو سرزمين به لحاظ داشتن بيابان هاي ترسناك باشد

كه گاهي از آن به مفازه تعبير شده است و به دليل تفأل زدن به پيروزي و جان سالم به در بردن از آن بيابان هامي باشد.امام باقر (ع) مي فرمايد: «به خدا سوگند، ياران مهدي آن اندازه مي جنگند تا خدا به يگانگي پرستيده شود و به او شرك نورزند و تا آن جا كه پيرزني سالخورده و ناتوان از اين سوي جهان به آن سوي رهسپار شود و كسي متعرّض او نشود». [577] .شخصي از حضرت صادق (ع) پرسيد: چرا آرزوي ظهور حضرت قائم (ع) را داشته باشيم؟ آيا در دوران غيبت مقام والايي داريم؟ حضرت فرمود: «سبحان اللَّه! آيادوست نداري كه امام، عدالت را در جهان بگستراند و امنيّت را در راه ها برقرار كند وباحكم منصفانه با ستمديده رفتار نمايد و به او ياري رساند؟» [578] .يكي از ياران امام صادق (ع) مي گويد: روزي ابوحنيفه نزد امام صادق (ع) آمد. حضرت خطاب به او فرمود: «اين آيه كه مي فرمايد: (سيروا فيها ليالي و أيّاماً آمنين؛ [579] در زمين شبانه روز سير كنيد در حالي كه در امان باشيد.)» درباره چه سرزميني است؟»ابوحنيفه گفت: گمان دارم بين مكه و مدينه باشد.حضرت به يارانش رو كرد و فرمود: «آيا مي دانيد كه مردم در بين اين راه، مورد تعرّض راهزنان قرار مي گيرند و اموال آنان به غارت برده مي شود و افراد امنيّت ندارند و كشته مي گردند؟»اصحاب پاسخ دادند: آري، چنين است و ابوحنيفه سكوت كرد.حضرت بار ديگر از او پرسيد: «اين آيه كه خداوند مي فرمايد: (و من دخله كان آمناً؛ [580] هركس در آن وارد شود، در امان خواهد بود). درباره كدام نقطه از زمين است؟»ابوحنيفه گفت: كعبه است.امام فرمود: «آيا مي داني كه

حجاج بن يوسف ثقفي كعبه را براي سركوبي ابن زبير به منجنيق بست و او را كشت. آيا او در جاي امن بود؟»ابوحنيفه سكوت كرد و ديگر سخن نگفت.چون او از جلسه بيرون رفت؛ ابوبكر حضرمي به حضرت عرض كرد: فدايت شوم!پاسخ اين دو پرسش چيست؟امام صادق (ع) فرمود: «اي ابابكر! مراد از آيه اوّل، همراهي با قائم ما اهل بيت است. نيز سخن خداوند كه فرمود: هر كس در آن وارد شود در امان است يعني كسي كه دست بيعت به او دهد و در بيعت حضرتش وارد شود و از ياران و اصحاب حضرتش گردد، در امان خواهدبود».علي بن عقبه از پدرش نقل مي كند: روزگاري كه حضرت قائم ظهور مي كند، به عدالت حكم مي نمايد و ستم در حكومتش برچيده مي شود وبه سبب وجود آن حضرت راه ها و جاده ها امن مي گردد. [581] .قتاده مي گويد: حضرت مهدي (عج) بهترين انسان هاست.... در زمان او زمين از چنان امنيّتي برخوردار مي گردد كه زني به همراه پنج زن ديگر، بدون همراه داشتن مردي، به حج مي روند و از چيزي ترس ندارند. [582] .عدي بن حاتم مي گويد: به يقين روزي فرا مي رسد كه زني ناتوان، به تنهايي از حيره (در نزديكي نجف) به زيارت خانه خدا مي رود و از كسي جز خدا نمي ترسد. [583] .

امنيت قضايي

يكي از اموري كه پس از ظهور امام (عج) مطرح است، مجازات افرادي است كه جهان را سراسر ناامن كرده، ميليون ها كشته و زخمي و معلول بر جاي گذاشته اند و نابساماني هاي مادي و معنوي را پديدآوردند. آنان جنايتكاراني هستند كه جهان را به آن وضعيت اسفبار كشانده اند.پس از ظهورحضرت،تعقيب، دستگيري و محاكمه آنان امري حتمي

است؛ زيرا اجراي حدود الهي، يكي از واجبات مهم به شمار مي رود؛ به ويژه در روزگار حضور امام معصوم و حضرت بقية اللَّه در زمين كه طبق كتاب خدا و به دور از هر گونه هواهاي نفساني، حدود اجرامي شود.در آن عصر براي سرپرستي اين وظيفه مهم، از افرادي استفاده مي شود كه علاوه بر تسلّط كامل بر مبناي اسلامي و فقهي، از نظر پيشينه نيز كم ترين ايراد و اشكالي بر آنان وارد نباشد. در روايات به تسلّط آنان به كارهاي قضايي و پيشينه و ويژگي هاي فردي آنان اشاره شده است كه به بازگويي چند روايت در اين زمينه مي پردازيم:امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) قيام كند، از پشت كعبه هفده نفر را بيرون مي آورد. پنج نفر از قوم موسي هستند كه به حق قضاوت مي كنند... و هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابودجانه ومالك اشتر». [584] .ابوبصير از امام صادق (ع) پرسيد: آيا جز اين گروه (سي صد و سيزده نفر) افراد ديگري در پشت كعبه نيستند؟ حضرت فرمود: «آري، مؤمنان ديگري نيز هستند؛ ولي اين گروه فقها، نخبگان، حاكمان و قاضياني خواهند بود كه پيش رو (سينه) و پشت سرشان را حضرت دست مي گذارد ومسح مي كند و در پي آن، هيچ قضاوتي بر آنان دشوار نخواهدبود». [585] .در بحارالانوار آمده است: آنان ياوران مهدي وحاكمان روي زمين خواهند بود. [586] .صادق اهل بيت (ع) مي فرمايد: «آن گاه كه حضرت قائم (عج) قيام كند، براي هر مرز و بومي از زمين، فرمانروايي تعيين مي كند و به او مي فرمايد: ''برنامه كار تو در دست تو است و چنان چه در هنگام انجام

وظيفه، مشكلي پيش آمد كه حكم آن را ندانستي، به كف دستت بنگر و بر طبق آن چه در آن مي يابي، رفتار نما00000110000012». [587] .ممكن است فهميدن حكم مشكلات به وسيله كف دست، كنايه از سرعت ارتباط با حكومت مركزي و كسب تكليف براي رفع مشكل باشد يا اشاره به مهارت خيره كننده مسؤولان بر كار داشته باشد كه با يك نگاه مي توانند اظهار نظر كنند وشايد به وسيله معجزه مشكل حل شود كه عقل بشر از فهم آن ناتوان است.امام باقر (ع) مي فرمايد: «پس از ظهور مهدي (عج) هيچ حقّي از كسي بر عهده ديگري نمي ماند، مگر آن كه حضرت آن را باز مي ستاند و به صاحب حق مي دهد». [588] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم آل محمد (ص) قيام كند، به حكم و قضاوت داود پيامبر، قضاوت مي كند و به شاهد و برهان نيازي ندارد. خداوند (احكام الهي را) به او الهام مي كند و او نيز بر طبق دانش خود رفتار مي نمايد و بر طبق آن قضاوت مي كند». [589] .جعفر فرزند سيار شامي مي گويد: اندازه و حدود پس گيري حقوق از بين رفته (در روزگار مهدي (عج) بدان اندازه است كه اگر حقّي از كسي در زير دندان ديگري باشد، حضرت آن را باز مي ستاند و به صاحبش باز مي گرداند. [590] .البته اين گونه رفتار كردن با حقوق مردم، شايسته دادگاه هايي است كه در حكومت مهدي (عج) باشند و قاضيان آن افرادي مانند: سلمان، مالك اشتر، بزرگاني از قوم موسي و... باشند و رهبري دستگاه قضايي نيز با خود حضرت باشد. طبيعي است كه ديگر جاي نگراني از نابود شدن حقوق، باقي نمي ماند؛ هم چنان كه جمله «اگر

زير دندان ديگري حقّي از كسي باشد باز مي ستاند»، گوياي اين حقيقت است.

اقتصاد

اشاره

حكومت اگر پشتوانه اي از سوي خداوند داشت واحكام و مقرّرات الهي را در جامعه اجرا كرد، مردم نيز به بركت آن دگرگون مي گردند و به تقوا و نيكي روي مي آورند و درنتيجه نعمت هاي خداوند، از همه سوي بر بندگان سرازير مي شود.در قرآن كريم مي خوانيم: (وَلَوْ أنَّ أهْلَ القُري آمَنُوا و اتَّقوا لَفَتَحْنا عَلَيهم بركاتٍ من السَّماءِ والأرضِ؛ [591] اگر مردم شهر و ديار ايمان آورند وتقوا پيشه سازند، ما درهاي بركات زمين و آسمان را بر آنان مي گشاييم).در حكومت مهدي (عج) كه مردم به اطاعت خداوند روي مي آورند و بر فرمان حجّت خدا گردن مي نهند، ديگر دليلي ندارد كه زمين و آسمان از بركاتش بر بندگان خدا مضايقه كنند. از اين رو، باران هاي موسمي شروع به باريدن مي كند، رودخانه ها پر از آب مي شود، زمين ها حاصلخيز مي گردد و كشاورزي شكوفإ؛غ غ مي گردد، باغ ها سرسبز و پر از ميوه مي شود، بيابان هايي مانند مكه و مدينه كه هرگز سبزي را به خود نديده است، به يك باره به نخلستان تبديل مي گردد و دامداري گسترش مي يابد.اقتصاد جامعه شكوفا گشته، فقر و تنگدستي رخت بربسته، آباداني همه جا به چشم مي خورد و بازرگاني رونقي شايان توجّه مي يابد.در خصوص شكوفايي اقتصادي در روزگار امام عصر (ع) روايات بسياري رسيده است كه در هر زمينه به گفتن چند روايت بسنده مي كنيم:

شكوفايي اقتصاد و رفاه اجتماعي

اشاره

آن چه از روايات در اين زمينه استفاده مي شود، اين است كه در اثر بهبود وضع اقتصادي، فقر و تهيدستي از جامعه بشري ريشه كن مي شود و به شخص نيازمند به اندازه اي مال و ثروت داده مي شود كه توان بردن آن را نداشته باشد و وضعيت عمومي جامعه چنان بهبودمي يابد كه دارندگان زكات براي رساندن آن به نيازمندان

به رنج مي افتند.

تقسيم اموال و بخشش دارايي ها

امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم اهل بيت قيام كند، بيت المال را به گونه اي يكسان در ميان مردم قسمت كرده، به عدالت در ميان مردم رفتار مي كند.ثروت هاي روي زمين (مانند خمس و زكات) و ثروت هاي زيرزمين (مانند گنج ها و معادن) نزد آن حضرت گرد مي آيد. آن گاه حضرت به مردم خطاب مي كند: «بياييد و بگيريد آن چه را كه برايش خويشاوندي را قطع مي كرديد و به خونريزي و گناهان دست مي زديد. او چنان اموال مي بخشد كه كسي پيش از او چنان نكرده است». [592] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «در آخرالزمان، خليفه اي ظهور مي كند كه مال را بدون شمارش مي بخشد». [593] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «در روزگار نااميدي و پيدايش فتنه ها، شخصي به نام مهدي ظهور مي كند كه بخشش هاي او بر مردم؛ گوارا خواهد بود». [594] .بخشش مهدي (عج) پدرانه و بدون منّت است. بنابراين، گوارا مي باشد. برخلاف بخشش ديگران كه به قيمت بندگي، يا دين فروشي يا گروگذاشتن آبرو تمام مي شود.نيز آن حضرت مي فرمايد: «شخصي از قريش پديدار مي گردد... و در ميان مردم، اموال را تقسيم مي كند و به سنّت پيامبرشان رفتار مي نمايد». [595] .در روايتي ديگر مي فرمايد: «مهدي گنج هاي زيرزمين را بيرون آورده، اموال را ميان مردم تقسيم مي كند و اسلام شكوه دوباره خود را باز مي يابد». [596] .هم چنين مي فرمايد: «در آخرين دوران امّت من، خليفه اي خواهد بود كه اموال را مشت مشت به مردم مي دهد و آن را نمي شمارد». [597] .عبداللَّه بن سنان مي گويد: پدرم به امام صادق (ع) گفت: من مقداري از زمين هاي خراجي را در اختيار دارم و در آنها كشت و زرع كرده ام. حضرت قدري ساكت ماند؛ آن گاه

فرمود: «اگر قائم ما قيام كند، سهم تو از زمين بيش از اين است». [598] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم اهل بيت قيام كند، بيت المال را به گونه اي يكسان تقسيم مي كند و در بين مردم به عدالت رفتار مي نمايد». [599] .رسول خدا (ص) مي فرمايد: «آخرين امامان، هم نام من است. او ظاهر مي شود و جهان را پر از عدل مي كند. در حالي كه اموال بر هم انباشه شده است، شخصي از او درخواست مال مي كند. امام (عج) مي فرمايد: خودت از اين اموال بردار». [600] .

ريشه كن شدن فقر از جامعه

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي (عج) ظهور كند... اموال و زكات ها را در كوچه ها مي برند؛ ولي كسي پيدا نمي شود كه حاضر به دريافت آنها باشد». [601] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «مهدي (عج) در امّت من خواهد بود و در حكومت او مال و ثروت بر هم انباشته خواهد شد». [602] .اين حديث كنايه از رفع نيازمندي هاي جامعه است؛ به گونه اي كه اموال از موارد مصرف بيش تر مي گردد. به سخن ديگر، دولت حضرت مهدي (عج) نه تنها كسري بودجه ندارد، بلكه در آمد آن بر بودجه اش فزوني دارد.امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند...، زمين گنج هاي خود را بيرون ريخته، آشكار مي كند؛ به گونه اي كه مردم با چشم خود، آن را بر روي زمين مي بينند و دارندگان زكات سراغ كسي مي گردند كه نيازمند باشد تا زكاتشان را به او بدهند؛ ولي كسي يافت نمي شود و مردم - از فضل و بخشش خداوند - از ديگران بي نياز مي گردند». [603] .علي بن عقبه نقل مي كند: در آن روزگار، كسي جايي را براي دادن صدقات

و صرف پول در راه نيك نمي يابد؛ زيرا بي نيازي همه مؤمنان را فرا گرفته است». [604] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «مردم ماليات خود را بر گردن گذاشته، به سوي مهدي مي روند. خداوند به شيعيان ما در زندگي رفاه و آسايش داده است و آنان در بي نيازي به سر مي برند و اگر لطف و سعادت خداوند آنان را در بر نمي گرفت، با آن بي نيازي، سركشي مي كردند». [605] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) سالي دو بار عطايايي به مردم مي دهد. آن حضرت ماهي دوبار حقوق مي دهد و بين مردم يكسان رفتار كرده، به گونه اي كه فرد نيازمند به زكات، در جامعه يافت نمي شود. دارندگان زكات، سهم فقيران را نزد آنان مي آورند؛ ولي آنان نمي پذيرند. به ناچار اموال را در كيسه هاي مخصوص پول مي گذارند و در محلّه هاي شيعه مي چرخانند؛ ولي آنان مي گويند ما را به درهم هاي شما نيازي نيست». [606] .از روايات بالا دو نكته دانسته مي شود: نخست اين كه مردم در حكومت حضرت مهدي (عج) چنان از نظر فكري رشد مي كنند كه بدون زور و فشار به وظايف خود در همه ابعاد عمل مي كنند. يكي از آن وظايف، پرداخت ماليات درآمد به دولت اسلامي است.اگر همه مسلمان ها خمس درآمد و زكات اموال خود را به حكومت اسلامي پرداخت كنند، رقم بزرگي را پديد مي آورد و دولت بر هر گونه اقدام اصلاحي و خدمات همگاني قادر مي شود.دوم اين كه هر چند بخشش آن حضرت در آن روزگار بي حساب است و مردم به شيوه هاي گوناگوني درآمدهايي دارند كه آنان را بي نياز مي كند، ولي آن چه بيش تر نظر را جلب مي كند، بلند طبعي و روح بي نيازي در آنان است؛ زيرا

چه بسيارند انسان هاي ثروتمندي كه طبعي گرسنه و روحي آزمند دارند و چه بسا انسان هايي كه در عين فقر، از طبعي بزرگ و روحي غني برخوردارند. مردم در عصر امام زمان (عج) از غناي روحي برخوردارند و اين همان دگرگوني معنوي است كه در آن عصر پديد مي آيد.

رسيدگي به محرومان و مستضعفان

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «... در آن عصر، مهدي (عج) ظهور مي كند و او از فرزند اين شخص (علي بن ابي طالب (ع)) است. خداوند به دست او، دروغ را نابود مي كند و روزگار سخت را از بين مي برد و ريسمان بردگي و بندگي را از گردن هاي تان برمي دارد». [607] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «آن گاه كه امام زمان (عج) ظهور كند، هيچ برده مسلماني باقي نمي ماند، مگر آن كه حضرت او را خريده، در راه خدا آزاد مي كند و هيچ بدهكاري نمي ماند، مگر آن كه حضرت بدهي او را مي پردازد». [608] .امام باقر (ع) مي فرمايد: «وقتي مهدي (عج) ظهور مي كند، به سوي شهر مدينه مي رود و هر كس از بني هاشم را كه در آن جا زنداني باشد، آزاد مي كند». [609] سپس ابن ارطاة مي گويد: او به كوفه مي رود و بني هاشم را از زندان هاي آن جا آزاد مي سازد.طاووس يماني مي گويد: ويژگي مهدي (عج) اين است كه نسبت به فرمانروايان و كارگزاران خود سختگير است و در بخشش مال دستي باز دارد و نسبت به بيچارگان و بينوايان و مسكين ها مهربان و با عطوفت است. [610] .ابورؤبه مي گويد: مهدي به دست خود به بينوايان عطايايي مي بخشد. [611] .احتمال دارد منظور اين باشد كه حضرت در عطا و بخشش، به محرومان و بينوايان توجّه ويژه اي دارد و به آنان اموال بيش تري مي بخشد و افزون بر

حقوقي كه هر مسلمان از بيت المال دارد، به آنان هر مقدار كه صلاح بداند، مي بخشد.

عمران و آباداني

هنگامي كه به عظمت و اهميّت عمران و آباداني در حكومت امام زمان (عج) پي مي بريم كه ميزان ويراني را پيش از ظهور در نظر بگيريم. آري، جهاني كه گرفتار جنگي ويرانگر شده، طعمه هواهاي نفساني قدرت طلبان گشته، مدت ها در آتش جنگ سوخته، كشته ها و ويراني هايي به جاي گذاشته است، نياز بيش تري به آباداني دارد و حكومت مهدي (عج) به اصلاح آن ويراني ها مي پردازد و عمران و آباداني را در سراسر جهان چشمگير مي كند.علي (ع) مي فرمايد: «مهدي (عج) ياران خود را به سرزمين هاي گوناگون مي فرستد. ياراني را كه در آغاز قيام با او عهد و پيمان بستند، به سوي شهرها روانه مي سازد و آنان را به عدل و احسان سفارش مي نمايد. هر يك از آنان فرمانرواي سرزميني مي گردد و پس از آن، همه شهرهاي جهان با عدل و احسان آباد مي گردد». [612] .امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد: «در زمان حكومت مهدي (عج) در روي زمين هيچ ويرانه اي نمي ماند، مگر آن كه آباد مي گردد». [613] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «پس از آن كه حضرت مهدي (عج) وارد كوفه مي شود... گروهي را مأمور مي كند تا از پشت آرامگاه امام حسين (ع) (بيرون شهر كربلا) رودخانه اي به سوي غريين حفر كنند تا آب به سوي شهر نجف سرازير شود و بر روي آن رودخانه، پل هايي مي سازند». [614] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند...، خانه هاي كوفه به رودخانه كربلا و حيره متصل مي گردد». [615] .اين روايت از گسترش آباداني شهر كوفه خبر مي دهد كه از يك سو به حيره -

كه اكنون حدود شصت كيلومتر از كوفه دور است - و از سوي ديگر، به كربلا متصل مي شود كه آن نيز همين مقدار از كوفه فاصله دارد.حبه عرني مي گويد: اميرمؤمنان (ع) به شهر حيره رفت و در آن جا در حالي كه با دستش به كوفه اشاره مي كرد، فرمود: «به طور حتم خانه هاي شهر كوفه به شهر حيره متصل مي شود و تا اندازه اي رشد مي كند كه هر يك ذراع [616] (متر) از زمين اين دو شهر به دينارها و قيمت گراني خريد و فروش مي شود». [617] .شايد گسترش كوفه و گراني زمين آن بدين دليل باشد كه آن جا پايتخت حكومت اسلامي خواهد بود و طبق رواياتي، مؤمنان به آن جا خواهند رفت.هم چنين در روزگار حضرت مهدي (عج) راه ها و جاده ها گسترش مي يابد و مقرّرات ويژه اي در اين زمينه وضع مي شود. امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد:«هنگامي كه حضرت قائم قيام كند، به شهر كوفه مي رود... آن گاه هيچ مسجدي بر روي زمين نمي ماند كه شرفه (ايوان و كنگره داشته باشد يا بر خانه هاي ديگر مشرف باشد) مگر آن كه آن را ويران مي سازد و آن را به شكلي قرار مي دهد كه مُشرف نباشد و راه هاي اصلي را گسترش مي دهد». [618] .امام كاظم (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، به آگاهي دارندگان مركب مي رساند كه از ميان جاده و خيابان حركت كنند؛ چنان كه به افراد پياده دستور مي دهد كه ازدو سوي خيابان حركت نمايند. پس هر سواره اي كه از كنار خيابان حركت كرد و به كسي آسيب رساند، او را به پرداخت ديه و خون بها ملزم مي كند و چنان چه فردي پياده در ميان خيابان حركت كرد و

دچار آسيب شد، حق گرفتن ديه را ندارد». [619] .از اين روايت مي فهميم كه شهرها چنان گسترش مي يابد و وسائل عبور و مرور چنان فراوان مي گردد كه نه تنها براي وسائل نقليه، بلكه براي عابران پياده نيز قانون وضع مي شود.آري، حكومتي كه از دانش و صنعت بهره مي گيرد و راه هاي اصلي را گسترش مي دهد و خيابان هاي پهناور احداث مي كند، به يقين در كنار آن براي رانندگي نيز قوانيني با ضمانت اجرايي قوي وضع مي كند.

كشاورزي

اشاره

يكي از بخش هايي كه در حكومت امام زمان (عج) دگرگوني شايان توجّه پيدا مي كند، بخش كشاورزي و دامداري است. پس از آن كه مردم طعم تلخ كمبود باران و خشكسالي هاي پياپي و كمبود مواد غذايي و نابودي كشتزارها را چشيده اند و زماني كه از دام و دامپروري خبري نيست و براي تهيه لقمه ناني گاهي بايد گران بهاترين چيز يعني ناموس و آبرو را فدا كرد، دگرگوني شگفت انگيزي در كشاورزي و دامداري پديد مي آيد و مواد غذايي در جامعه فراوان مي گردد.پيش از ظهور امام اگر گاهي باران مي باريد، ولي زمين پذيراي آن نبود و گاهي كه زمين پذيراي آن بود، باران نمي باريد و محصولات كشاورزي نابود مي گشت و گاهي نيز باران نا به هنگام محصولات را از بين مي برد. در زمان حضرت وضعيت بارندگي دگرگون مي گردد. نخست باراني مي بارد كه مردم در سراسر زندگاني نديده اند و پس از آن نيز به موقع رحمت الهي بر انسان ها سرازير مي شود و در نتيجه نعمت هاي خداوند بر انسان ها فراوان مي شود؛ به گونه اي كه گويي محصول ده ها سال را در يك روز گرد مي آورند و در روايات آمده است كه از يك من (سه كيلوگرم) گندم، صد مَن

محصول به عمل مي آيد.روايات از باريدن بيست و چهارباران خبر مي دهند كه پس از ظهور فرو مي ريزند و در پي آن بركات بسياري شامل حال مردم مي شود. سبزي و خرمي، كوه و دشت و صحرا را فرا مي گيرد و بيابان هاي باير و هميشه خشك، اثري از خشكي نخواهند داشت و نعمت هاي الهي آن چنان فراوان مي شود كه مردم براي مردگان خود آرزوي زندگاني دوباره مي كنند.

فراواني باران

رسول خدا (ص) فرمود: «آسمان بر آنان باران هاي فراواني مي بارد». [620] .در روايت ديگري مي فرمايد: «خداوند براي او (مهدي) بركت را ازآسمان فرومي فرستد». [621] .نيز مي فرمايد: «زمين را عدل و داد فرا مي گيرد و آسمان باراني مي بارد و در نتيجه، زمين محصول خود را پديدار مي سازد و امّت من در حكومت آن حضرت از نعمتي برخوردار مي شوند كه هرگز مانند آن را نديده اند». [622] .اميرمؤمنان (ع) در اين باره مي فرمايد: «خداوند بزرگ، به سبب وجود ما آفرينش را آغاز كرد و به سبب وجود ما نيز ختم مي كند. آن چه را بخواهد، به وسيله ما نابود مي گرداند و با ما آن چه را بخواهد، استقرار مي بخشد. به وجود ما روزگار سخت را برطرف مي سازد و به سبب ما باران فرو مي فرستد، پس فريبكاري شما را از راه خدا نفريبد. از روزي كه خداوند درهاي آسمان را بست، قطره اي باران از آن نباريد و اگر قائم ما قيام كند، آسمان باران رحمت خود را فرو مي فرستد». [623] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه روزگار ظهور حضرت قائم فرا رسد، در جمادي الثاني و ده روز از ماه رجب باراني مي بارد كه مردم مانندش را نديده باشند». [624] .سعيد بن جبير مي گويد: در سالي

كه حضرت مهدي (عج) در آن قيام مي كند، بيست و چهاربار باران مي بارد كه آثار و بركات آن آشكار خواهد بود. [625] .درباره فراوان شدن آب در عصر حضرت قائم (عج)، رسول گرامي اسلام مي فرمايد: «در دولت او (مهدي (عج)) آب ها فراوان مي شود و آب رودخانه ها بالا مي آيد». [626] .در روايتي ديگر مي فرمايد: «... رودخانه ها پر از آب مي شود و چشمه سارها به جوشش آمده، لب ريز مي گردد و زمين چند برابر محصول مي دهد». [627] .

فراواني محصولات كشاورزي

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «خوشا به زندگي، پس از آن دوران كه مسيح (ع) دجّال را مي كشد؛ زيرا به آسمان اذن بارش و به زمين اجازه روييدن داده مي شود. اگر دانه اي بر روي كوه صفا گذارده شود، حتماً خواهد روييد. در آن روزگار، كينه و حسادتي نخواهدبود؛ به گونه اي كه اگر شخصي از كنار شيري بگذرد به او آسيبي نمي رساند و اگر بر مار پا گذارد، اورا نمي گزد». [628] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «امّت من در دوران مهدي (عج) به نعمت هايي مي رسند كه هرگز مانندش ديده نشده است و هيچ مؤمن يا كافري به چنان نعمتي نرسيده است. آسمان، بارانش را پي در پي مي فرستد و زمين نيز چيزي از گياهان را در خود نگه نمي دارد؛ بلكه آن را بيرون مي فرستد». [629] .رسول خدا (ص) پيرامون آمادگي زمين در عصر مهدي (عج) مي فرمايد: «زمين همانند نقره اي كه پس از جوشش آرام مي گيرد، آماده كشت مي شود و گياهانش را مي روياند؛ هم چنان كه در زمان حضرت آدم (ع) بود». [630] .نيز آن حضرت درباره بركت محصولات و خوب عمل آمدن آنها مي فرمايد:«... يك دانه انار چندين نفر را سير مي كند [631] و يك خوشه انگور را

چندين نفر مي خورند (وسيرمي گردند)». [632] .علي (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) شرق و غرب زمين را تسخير مي كند... بدي ها و ناراحتي ها را برطرف مي سازد و خير و نيكي جايگزين آن مي گردد؛ به طوري كه يك كشاورز گندم و جو از هر مَنْ (سه كيلوگرم) گندم، صد مَنْ محصول به دست مي آورد؛ همان گونه كه خداوندفرمود: [633] «در هر سُنبلي صد دانه به عمل مي آيد و خداوند براي هركس كه اراده نمايد، زيادتر مي كند». [634] .نيز مي فرمايد: «مهدي (عج) كارگزاران خود را در شهرها به عدالت بين مردم سفارش مي كند... كشاورز در آن عصر يك مُدّ [635] كشت مي كند و هفت صد مُدّ محصول به دست مي آورد؛ چنان كه خداوند تعالي فرمود و هم چنان خداوند اين مقدار را بيش تر مي كند». [636] .درباره باروري درختان مي فرمايد: «در زمان مهدي (عج) درختان بار مي گيرند و بركت ها فراوان مي گردد». [637] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، آسمان، بارانش را فرو مي ريزد و زمين گياهش را مي روياند؛ به گونه اي كه يك زن از عراق پياده به شام مي رود و درسراسر راه جز بر سبزي و بوته گام نمي گذارد». [638] .شايد حضرت اين منطقه را به عنوان مثال بيان مي فرمايد و بايد توجّه داشت كه وضعيت جغرافيايي اين منطقه به گونه اي است كه اكنون در اين مسير جز خارهاي بياباني چيز ديگري يافت نمي شود. شايد نام بردن از اين منطقه براي اين باشد كه در عصر حضرت مهدي (عج) همه زمين هاي باير، تبديل به زمين هاي كشاورزي مي شود.در همين رابطه پيامبر خدا (ص) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت مهدي در امّت من ظاهرمي شود، زمين محصول، ميوه و گل هاي خود را مي روياند و آسمان بارانش

را فرومي ريزد». [639] .امام صادق (ع) در تفسير آيه شريفه (مدهامّتان؛ دو برگ سبز) مي فرمايد: «بين مكه و مدينه را درخت هاي خرما به هم متصل مي كند». [640] .نيز آن حضرت مي فرمايد: «... به خدا سوگند، پس از خروج دجّال، كشاورزي خواهدشد و درخت كاشته مي شود». [641] .و به نقل شيخ طوسي در تهذيب «كشاورزي مي كنيم و درختان را مي كاريم». [642] .

گسترش دام پروري

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «در روزگار پاياني زندگاني امّت من، حضرت مهدي ظهورمي كند... و دام و گوسفند فراوان مي گردد». [643] .نيز مي فرمايد: «در آن عصر گله هاي دام وجود دارند و به زندگي ادامه مي دهند». [644] .در سخن پيامبر (ص) نكته اي وجود دارد و آن اين كه گويا پيش از آن عصر، در اثر كمبود آب و علوفه و گسترش بيماري ها، دام ها نمي توانستند به زندگاني ادامه دهند.نيز آن حضرت مي فرمايد: «پس از كشته شدن دجّال، خداوند به گله ها بركت مي دهد؛ به گونه اي كه بچه شتري (كه در سن آمادگي براي بارداري است) گروهي از مردم را سيرمي كند و گوساله اي، غذاي قبيله اي را فراهم مي سازد و بزغاله اي، براي سيركردن گروهي كافي است». [645] .

بازرگاني

رشد و گسترش بازرگاني در كشور و جامعه، نشانه شكوفايي اقتصاد و ثروتمند بودن آن جامعه مي باشد؛ هم چنان كه تعطيل شدن بازارها و كساد بازرگاني نشانه فقر جامعه است. از آن جا كه در حكومت امام عصر (عج) مردم در وضعيت اقتصادي خوبي به سرمي برند، بازرگاني رونق مي گيرد و بازارها فعّال مي شوند.رسول خدا (ص) در اين باره مي فرمايد: «از نشانه هاي قيامت (ظهور مهدي (عج)) اين است كه مال و ثروت همانند سيل در ميان مردم به جريان مي افتد، علم و دانش ظاهر مي شود و بازرگاني گسترش يافته، شكوفا مي گردد». [646] .عبداللَّه بن سلام مي گويد: مردم پس از خروج دجّال، چهل سال زندگي مي كنند و نخل ها مي نشانند و بازارها بر پا مي گردد. [647] .

بهداشت و درمان

اشاره

يكي از مشكلات جامعه، پيش از ظهور امام زمان (عج)، كاهش بهداشت و درمان است كه در نتيجه گسترش بيماري هايي واگير و مرگ هاي ناگهاني را در سراسر جهان در پي دارد. گسترش بيماري هايي مانند جذام، طاعون، فلج، كوري، سكته و صدها بيماري خطرناك ديگر آن چنان زندگاني مردم را مورد تهديد قرار مي دهد كه گويي همگان به انتظار مرگ حتمي خود نشسته اند و هرگز اميدي به زندگي ندراند. شب كه به بستر مي روند، اميد زنده ماندن تا صبح و برخاستن از خواب در آنان نيست و آن گاه كه از خانه بيرون مي روند، اميدي به بازگشت خود ندارند.اين اوضاع دلخراش و دردناك، در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاح هاي شيمايي، اتمي و ميكربي پديد مي آيد يا افزايش اجساد كشتگان و دفن نشدن آنان و متعفّن شدنشان، عامل آن بيماري ها مي شود و يا بر اثر ديگر بيماري هاي رواني و روحي است كه از ناامني

و از دست دادن عزيزان پديد مي آيد و شايد نيز معلول همه اينها و چيزهايي است كه ما از آن آگاهي نداريم.حكومت حضرت مهدي (عج) در آن شرايط، نور اميدي در دل انسان هاي بلازده و دردمند آن عصر، براي نابودي آن وضعيت و به ارمغان آوردن تندرستي براي جامعه بشري است و اين درست همان چيزي است كه حكومت امام زمان (عج) در آن زمينه انجام مي دهد.در اين جا به بازگويي چند روايت درباره وضعيت بهداشت و درمان، پيش از ظهور مي پردازيم و آن گاه رواياتي را درباره كوشش هاي حضرت حجّت (ع) در تأمين بهداشت و درمان جامعه بيان مي داريم:

گسترش بيماري ها و مرگ هاي ناگهاني

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «از نشانه هاي نزديك شدن قيامت و رستاخيز اين است كه يك مرد بدون درد و بيماري مي ميرد». [648] .در روايتي ديگر مي فرمايد: «در نزديكي قيامت (ظهور مهدي (عج)) صاعقه ها (رعد و برق ها كه باعث آتش گرفتن و سوختن مي شود) فراوان و پياپي خواهد بود؛ به گونه اي كه وقتي شخصي نزد خويشاوندان خود يا گروهي مي رود و مي پرسد، ديروز چه كسي از شما دچار صاعقه شد و سوخت؟ جواب مي شنود: فلاني و فلاني...». [649] .صاعقه به معناي بي هوش شدن و از بين رفتن خرد در اثر شنيدن صداي ترسناك و نيز به معناي آتش گرفتن و سوختن آمده است. از اين رو، اشخاصي كه دچار صاعقه مي شوند يا عقلشان را از دست مي دهند يا بر اثر آتش صاعقه، سوخته [650] و تبديل به خاكستر مي شوند. البته ممكن است صاعقه در اثر انفجار گلوله سلاح هاي پيشرفته آن عصر باشد كه هم صداي وحشتناك و هم آتشي سوزنده دارند؛ به گونه اي كه هر كس در نزديكي

آن باشد، به خاكستر تبديل مي گردد و آثاري كه بر انسان ها به جا مي گذارد، جز بيماري نيست و اين سه بيماري و بلا تنها از آثار سلاح هاي ويرانگر مي باشد.حضرت رسول (ص) در روايتي ديگر مي فرمايد: «به هنگام نزديك شدن قيامت و رستاخيز، مرگ هاي شديد و در پي آن سال هاي پرزلزله خواهد بود». [651] .اميرمؤمنان (ع) در اين باره مي فرمايد: «پيش از ظهور قائم (عج) دو گونه مرگ فراوان مي گردد: مرگ سرخ و مرگ سفيد كه مرگ سفيد، همان گسترش طاعون است». [652] .امام صادق (ع) مي فرمايد: «از نشانه هاي قيامت و رستاخيز، گسترش بيماري فلج و مرگ هاي ناگهاني است». [653] .امام كاظم (ع) از قول پيامبر (ص) مي فرمايد: «پيدايش مرگ هاي ناگهاني، جذام و بواسير، از نشانه هاي نزديك شدن قيامت و رستاخيز است». [654] .در كتاب بيان الائمه آمده است: از نشانه هاي نزديك شدن ظهور مهدي (عج) گسترش بيماري وبا و طاعون در سراسر جهان، به ويژه در بغداد و شهرهاي پيرامون آن است كه در نتيجه گروه بسياري از مردم نابود مي گردند. [655] .

بهداشت

شكوفايي شگفت انگيز دانش ها، به ويژه علم بهداشت و درمان در عصر حكومت مهدي (عج) و بهره گيري از آن براي گسترش بهداشت در جامعه و فرونشستن شعله هاي جنگ و پيدايش آرامش رواني و تأمين بهداشت روحي با اصلاح شدن انسان ها و نيز گسترش كشاورزي و دامداري و تأمين تغذيه در حدّ مطلوب، از جمله عواملي است كه بهداشت را در روزگار امام عصر (ع) به حدّ بالا و ايده آل خود مي رساند و چنان مي شود كه وضعيت جسمي مردم دگرگون مي گردد و عمر آنان طولاني مي شود؛ به گونه اي كه گاهي يك شخص هزار فرزند،

نوه و... خود را مي بيند و آن گاه چشم از جهان فرو مي بندد.رسول خدا (ص) مي فرمايد: «هنگامي كه عيسي (ع) از آسمان فرود آمد و دجّال را كشت و شب، هنگامي كه در صبح آن، خورشيد از مغرب طلوع كند (نه از سوي مشرق) تاچهل سال زندگي پربار و آسوده اي خواهيد داشت و در اين مدّت نه كسي مي ميرد و نه بيمار مي شود». [656] .شايد منظور از اين سخن، آن باشد كه مرگ ها و بيماري هايي كه پيش از ظهور حضرت، گسترش يافته، در دوران حضرت به اندازه اي اندك و ناچيز است كه مي توان آن را در حكم عدم دانست و شايد معناي ظاهري مراد باشد؛ يعني در اين مدّت مرگ و بيماري وجود نداشته باشد و آن به دليل مقدم مبارك حضرت بقية اللَّه الاعظم است.اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «در حكومت مهدي (عج)... عمرها طولاني مي شود». [657] .مفضل بن عمر مي گويد: امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند... مردم درسايه فرمانروايي او، عمري دراز خواهند داشت؛ به گونه اي كه براي هر شخص هزارفرزند متولدمي شود». [658] .امام سجاد (ع) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند عزّوجلّ، بيماري و بلا را از شيعيان ما دور مي سازد و قلب هاي شان را همانند آهن هاي محكم قرارمي دهد و توان و نيروي هر يك از آنان را برابر نيروي چهل مرد مي گرداند و آنان فرمانروايان روي زمين و بزرگان آن مي شوند». [659] .امام باقر (ع) درباره بهداشت محيط زيست در حكومت امام زمان (عج) مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند... چاه هاي فاضلاب و ناودان هايي را كه در مسير راه هاست، از بين مي برد». [660] .حفظ بهداشت شهرها و

محيط جامعه، از وظايف حكومت هاست. بنابراين، بايد از هر عاملي كه سبب به خطر افتادن بهداشت محيط زيست مي شود، جلوگيري گردد. ريختن فاضلاب خانه ها در كوچه ها و احداث چاه هاي توالت و دستشويي در بيرون از خانه ها - چنان چه در برخي از شهرها و روستاها مرسوم است - سبب نابودي بهداشت محيط زيست مي شود. از اين رو، مي بينيم كه يكي از كارهاي حضرت مهدي (عج) جلوگيري از اين گونه تخلّفات بهداشتي مي باشد.

درمان

چون در روزگار حضرت مهدي (عج) بهداشت در حدّ مطلوب آن وجود دارد، بيماري ها كاهش يافته، تعداد اندكي از افراد به بيماري هاي گوناگون دچار مي شوند؛ ولي دانش پزشكي نيز در آن عصر در اوج پيشرفت خود مي باشد و بيماران گوناگون در كوتاه ترين مدّت معالجه مي شوند. افزون بر اين كه حضرت با ياري الهي بيماران غير قابل درمان را نيز خود بهبود مي بخشد و مي توان گفت: در حكومت حضرت بيماري يافت نمي شود.امام حسين (ع) درباره حكومت مهدي (عج) مي فرمايد: «هيچ نابينا، زمين گير و دردمندي بر روي زمين نمي ماند، مگر آن كه خداوند درد او را برطرف مي سازد». [661] .اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «... آن گاه قائم ما كه پنهان و مخفي است، ظاهر مي شود در حالي كه جبرئيل پيشاپيش او و كتاب خدا در پيش روي اوست. آن حضرت بيماران پيسي و خوره را شفا مي بخشد». [662] .از اين روايت استفاده مي شود كه حضرت مهدي (عج) خود در درمان بيماري هاي غيرقابل درمان، نقش اساسي دارد.امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت قائم قيام كند، خداوند بيماري ها را از مؤمنان دور مي سازد و تندرستي را به آنان باز مي گرداند». [663] .امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد: «هر

كس قائم اهل بيت مرا درك كرد، اگر به بيماري دچار باشد، شفا مي يابد و چنان كه دچار ناتواني باشد، توانا و نيرومند مي گردد». [664] .در كتاب خصال شيخ صدوق آمده است: «روزگار حضرت مهدي (عج) بيماري برطرف مي شود و آنان (مؤمنان) مانند پاره هاي آهن مي گردند». [665] .

شهادت يا رحلت امام

اشاره

درباره شهادت يا رحلت حضرت (ع)، روايات گوناگوني رسيده ولي با توجّه به سخن امام حسن مجتبي (ع) كه مي فرمايد: «هيچ يك از ما امامان نيست، جز آن كه مسموم يا شهيدمي شود». [666] مي توان رواياتي را كه دلالت بر شهادت حضرت (ع) دارد، بر ديگر روايات ترجيح داد.در اين جا تنها به بازگويي چند روايت بسنده مي كنيم:1. امام صادق (ع) در دنبال آيه شريفه (ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم) [667] مي فرمايد: «مقصود زنده شدن دوباره امام حسين (ع) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان است؛ درحالي كه كلاه خودهاي طلايي بر سر دارند و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسين (ع) را اطلاع مي دهند تا مؤمنان به شك و شبهه نيفتند.اين در حالي است كه حضرت حجّت در ميان مردم است. چون معرفت و ايمان به حضرتش در دل هاي مردم استقرار يافت، مرگ حضرت حجّت (ع) فرا مي رسد. پس حضرت امام حسين (ع) متولّي غسل و كفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد و هرگز غير از وصي، وصي را تجهيز و آماده خاك سپاري نمي كند». [668] .زهري مي گويد: حضرت مهدي (عج) چهارده سال زندگي مي كند؛ سپس به مرگ طبيعي به جوار حق مي رود. [669] .ارطاة مي گويد: به من (خبر) رسيده است كه حضرت مهدي (عج) چهل سال زندگي مي كند؛ سپس به مرگ طبيعي

در بستر خود مي ميرد. [670] .كعب الاحبار مي گويد: منصور اين امّت مهدي است و ساكنان زمين و پرندگان آسمان بر او درود مي فرستند.اوست كه در جنگ با روم و جنگ هاي عظيم مورد آزمايش قرار مي گيرد و اين آزمايش بيست سال طول مي كشد و حضرتش به همراه دو هزار نفر از فرماندهان پرچم دار، به شهادت مي رسند؛ سپس هيچ مصيبتي پس از مصيبت فقدان رسول اللَّه (ص) بر مسلمانان گران تر از شهادت حضرت مهدي (ع) نخواهد بود. [671] .البته سخنان زهري و ارطاة و كعب از نظر ما مورد اعتماد نيست؛ مگر آن كه شاهد صدق داشته باشد.

چگونگي شهادت امام

در الزام الناصب درباره چگونگي شهادت حضرت آمده است: «هنگامي كه سال هفتاد به پايان آيد و مرگ حضرت فرا رسد، زني به نام سعيده از طايفه بني تميم، ايشان را به شهادت مي رساند. ويژگي آن زن، اين است كه همانند مردها محاسن و ريش دارد.او از بالاي بام، به هنگامي كه حضرت در حال عبور است، سنگي به سوي ايشان پرتاب مي كند و آن حضرت را به شهادت مي رساند. چون حضرت رحلت مي كند، امام حسين (ع) مراسم غُسل، كفن و دفن آن حضرت را عهده دار مي شود». [672] .البته جز در اين كتاب، در جاي ديگري به اين مطلب - يعني چگونگي شهادت- برخوردنكرده ام.امام صادق (ع) مي فرمايد: «حسين (ع) با اصحابش - كه با او شهيد شدند - مي آيند [673] و هفتاد پيامبر آنان را همراهي مي كنند؛ چنان كه همراه حضرت موسي هفتاد نفر فرستاده شدند، آن گاه حضرت قائم (عج) انگشتر را به وي مي سپارد و امام حسين (ع) غسل، كفن، حنوط، و دفن حضرت قائم را بر عهده مي گيرد».سلام

عليه يوم ولد و يوم يظهر و يوم يموت، و يوم يبعث حيّاً.

پاورقي

[1] اين جانب با همكاري چند تن از فضلاي حوزه اين كتاب را در پنج جلد تأليف كردم و بنياد معارف اسلامي قم آن را در 1411قمري به چاپ رساند و در آينده نزديك -إن شاء اللّه- به بازنگري آن خواهيم پرداخت.

[2] ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 15، ص 89؛ كنز العمّال، ج 14، ص 584.

[3] كنز العمّال، ج 14، ص 584؛ احقاق الحق، ج 13، ص 317.

[4] شجري، امالي، ج 2، ص 156. ر.ك: نعماني، غيبة، ص 253؛ طوسي، غيبة، ص 274، اعلام الوري، ص 428؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 212؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 540؛ حلية الابرار، ج 3، ص 626؛ بحارالانوار، ج 52، ص 23؛ بشارة الاسلام، ص 82؛ عقدالدرر، ص 64؛ القول المختصر، ص 26؛ متقي هندي، برهان، ص 74؛ سفاريني، لوائح، ج 3، ص 8.

[5] ابن طاووس، ملاحم، ص 77.

[6] عقد الدرر، ص 333.

[7] حاكم، مستدرك، ج 4، ص 465؛ عقد الدرر، ص 43؛ احقاق الحق، ج 19، ص 664.

[8] المعجم الكبير، ج 22، ص 375؛ الاستيعاب، ج 1، ص 221؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 456؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 264؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 596.

[9] شجري، امالي، ج 2، ص 228.

[10] كافي، ج 8، ص 69؛ بحارالانوار، ج 52، ص 265.

[11] احمد، مسند، ج 2، ص 326، 355، 448.

[12] ابن طاووس، ملاحم، ص 60.

[13] كمال الدين، ج 2، ص 348.

[14] جن (72) آيه 24.

[15] بحارالانوار، ج 52، ص 380 و ج 36، ص 335.

[16] شجري، امالي، ج 2، ص 271.

[17] اخبار اصبهان، ج 1، ص 274؛ فردوس الاخبار، ج 4، ص 5؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 50؛ جمع الجوامع، ج 1، ص 845؛ كنزالعمّال، ج 14، ص 240.

[18] ر.ك: تفسير قمي، ج 2، ص 340؛ كمال الدين، ج 2، ص 465؛ تفسير صافي، ج 5، ص 99؛ نورالثقلين، ج 5، ص 175؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 553؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 280؛ شافعي، البيان، ص 528؛ الصواعق المحرقه، ص 162. براي بررسي واژه هاي يوم الظهور، يوم الكرّه و يوم القيامه به تفسير الميزان، ج 2، ص 108 رجوع كنيد.

[19] عقد الدرر، ص 333؛ حاكم، مستدرك،

ج 4، ص 495.

[20] المعجم الكبير، ج 9، ص 119؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 91؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 217.

[21] ابن طاووس، ملاحم، ص 101.

[22] كمال الدين، ج 1، ص 331.

[23] مختصر اثبات الرجعه، ص 216؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 570؛ مستدرك الوسائل، ج 12، ص 335.

[24] فردوس الاخبار، ج 5، ص 226؛ كنز العمّال، ج 14، ص 249.

[25] الف) عن الصادق (ع): «إذا رأيْتَ الرجل يُعيَّر علي إتيان النساء» كافي، ج 8، ص 39؛ بحارالانوار، ج 52، ص 257؛ بشارةالاسلام، ص 133. ب) «إذا صار الغلام يعطي كما تعطي المرأة، و يعطي قفاهُ لمن ابتغي» كافي، ج 8، ص 38؛ بحارالانوار، ج 52، ص 257. ج) «يزف الرجال للرجال كما تزف المرأة لزوجها» بشارة الاسلام، ص 76؛ الزام الناصب، ص 121. د) قال الصادق (ع): «يتمشط الرجل كما تتمشط المرأة لزوجها، و يعطي الرجال الأموال علي فروجهم و يتنافس في الرجل و يغار عليه من الرجال، و يبذل في سبيل النفس و المال» كافي، ج 8، ص 38؛ بحارالانوار، ج 52، ص 457. ه) قال الصادق (ع): «تكون معيشة الرجل من دبره، و معيشة المرأة من فرجها» كافي، ج 8، ص 38. و) قال الصادق (ع): «عندهما يغار علي الغلام كما يغار علي الجارية (الشابة) في بيت أهلها». بشارة الاسلام، ص 36، 133.76. ز) قال النبي (ص): «كأنّك بالدنيا لم تكن إذا ضيعت أُمّتي الصلاة واتبعت الشهوات و غلت الأسعار و كثر اللواط». بشارةالاسلام، ص 23؛ الزام الناصب، ص 181.

[26] فردوس الاخبار، ج 5، ص 227.

[27] المعجم الكبير، ج 10، ص 12.

[28] الشيعة والرجعه، ج 1، ص 151؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 221؛ المعجم الكبير، ج 10، ص 281؛ بحارالانوار، ج 34، ص 241.

[29] طيالسي، مسند، ج 8، ص 266؛ احمد، مسند، ج 3، ص 120؛ ترمذي، سنن، ج 4، ص 491؛ ابويعلي، مسند، ج 5، ص 273؛ حلية الاولياء، ج 6، ص 280؛ دلائل النبوّة، ج 6، ص 543؛ الدر المنثور، ج 6، ص 50.

[30] فردوس الاخبار، ج 5، ص 509.

[31] مفيد، امالي، ص 144؛ بحارالانوار، ج 52، ص 250.

[32] عقد

الدرر، ص 232؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 225.

[33] طيالسي، مسند، ص 133؛ ابي داود، سنن، ج 4، ص 111؛ المعجم الكبير، ج 2، ص 101.

[34] بحارالانوار، ج 36، ص 335؛ ج 52، ص 380.

[35] همان، ج 52، ص 154.

[36] عقد الدرر، ص 152؛ بحارالانوار، ج 52، ص 154، 266؛ احقاق الحق، ج 13، ص 116؛ الاربعون حديثاً، (ابونعيم) ذخائر العقبي، ص 135؛ ينابيع المودّه، ص 426.

[37] عقد الدرر، ص 94؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 155.

[38] كمال الدين، ج 1، ص 311؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج 2، ص 297؛ اعلام الوري، ص 371؛ اثبات الوصيه، ص 226.

[39] ابن حمّاد، فتن، ص 83؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 51.

[40] حاكم، مستدرك، ج 4، ص 520، الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 65؛ منتخب كنز العمّال، ج 6، ص 31 (حاشيه مسنداحمد)؛ احقاق الحق، ج 13، ص 293.

[41] احمد، مسند، ج 2، ص 636؛ مسلم، صحيح، ج 4، ص 2231؛ المعجم الكبير، ج 9، ص 410؛ مصابيح السنه، ج 2، ص 139؛ عقد الدرر، ص 236.

[42] نعماني، غيبة، ص 235؛ طوسي، غيبة، ص 274؛ اعلام الوري، ص 428؛ بحارالانوار، ج 52، ص 348؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 540؛ حلية الابرار، ج 2، ص 626؛ بشارة الاسلام، ص 82.

[43] ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 15، ص 91؛ مالك، موطأ، ج 1، ص 241؛ مسلم، صحيح، ج 8، ص 182؛ احمد، مسند، ج 2، ص 236؛ بخاري، ج 9، ص 73؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 221.

[44] عقد الدرر، ص 334.

[45] ابن طاووس، ملاحم، ص 132.

[46] المطالب العاليه، ج 4، ص 348.

[47] شجري، امالي، ج 2، ص 277.

[48] الفائق، ج 1، ص 141.

[49] نعماني، غيبة، ص 277؛ طوسي، غيبة، ص 267؛ اعلام الوري، ص 427؛ خرائج، ج 3، ص 1152؛ عقد الدرر، ص 65؛ الفصول المهمّه، ص 301؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 249؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211.

[50] بحارالانوار، ج 52، ص 348.

[51] ينابيع المودّه، ص 440؛ احقاق الحق، ج 13، ص 125.

[52] بحارالانوار، ج 52، ص 348.

[53] ابن المنادي، ملاحم، ص 64؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 276؛ المسترشد، ص 75؛ مفيد، ارشاد، ص 128؛ كنز العمّال، ج 14، ص 592؛ غاية المرام، ص 208؛ بحارالانوار، ج 32، ص 9؛ احقاق الحق، ج 13، ص 314؛ منتخب كنز العمّال، ج 6، ص 35.

[54] شافعي، بيان، ص 108.

[55] عقد الدرر، ص 43.

[56] احقاق الحق،

ج 19، ص 679.

[57] كافي، ج 8، ص 213؛ بحارالانوار، ج 52، ص 246.

[58] ابن طاووس، ملاحم، ص 21؛ كمال الدين، ج 2، ص 371.

[59] عقد الدرر، ص 50.

[60] احقاق الحق، ج 13، ص 295؛ احمد، مسند، ج 2، ص 371.

[61] طوسي، غيبة، چاپ جديد، ص 441؛ بحارالانوار، ج 52، ص 212.

[62] قرب الاسناد، ص 170؛ نعماني، غيبة، ص 271.

[63] محلّه اي در شهر مدينه كه محلّ اقامه نماز استسقا (باران) بود؛ معجم البلدان، ج 1، ص 109.

[64] پس از شهادت امام حسين عليه السلام و قيام مردم مدينه عليه يزيد، اهل مدينه به دستور يزيد قتل عام شدند و در آن واقعه بيش از ده هزار نفر كشته شدند و اين محل همان «حرّة واقم» است؛ معجم البلدان، ج 2، ص 249.

[65] ابن طاووس، ملاحم، ص 58.

[66] همان، ص 59.

[67] فردوس الاخبار، ج 5، ص 91.

[68] نعماني، غيبة، ص 277؛ مفيد، ارشاد، ص 359؛ طوسي، غيبة، ص 267. صراط المستقيم، ج 2، ص 249؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211.

[69] نعماني، غيبة، ص 173؛ دلائل الامامه، ص 293؛ تقريب المعارف، ص 187؛ بحارالانوار، ج 52، ص 156.

[70] شهري در سه ميلي (شش كيلومتري) كوفه است؛ معجم البلدان، ج 2، ص 328.

[71] طوسي، غيبة، چاپ جديد، ص 446؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 728؛ بحارالانوار، ج 52، ص 209.

[72] كمال الدين، ج 2، ص 665؛ العدد القويه، ص 66؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.

[73] ابن طاووس، ملاحم، ص 58؛ احقاق الحق، ج 13، ص 29.

[74] حصيني، هدايه، ص 31.

[75] ارشاد القلوب، ص 286.

[76] مدينة المعاجز، ص 133.

[77] حلية الابرار، ص 601.

[78] طوسي، غيبة، چاپ جديد، ص 339؛ كمال الدين، ج 2، ص 655؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 510؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207؛ الزام الناصب، ج 2، ص 136؛ ابن حمّاد، فتن، ص 91؛ كنز العمّال، ج 14، ص 587؛ متقي هندي، برهان، ص 111.

[79] الزام الناصب، ج 2، ص 136، 187؛ عقد الدرر، ص 54، 59، 63 - 65، 237؛ نعماني، غيبة، ص 274؛ بحارالانوار، ج 52، ص 242.

[80] حصيني، هدايه، ص 31؛ ارشاد القلوب، ص 286.

[81] مجمع الزوائد، ج 5، ص 188.

[82] جامع الاخبار، ص 150؛ مستدرك الوسائل، ج 11 ص 375.

[83] دوحة الانوار،

ص 150؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 151؛ كنز العمّال، ج 14، ص 241.

[84] مفيد، ارشاد، ص 361؛ طوسي، غيبة، ص 272؛ اعلام الوري، ص 428؛ خرائج، ج 3، ص 1164؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 125؛ بحارالانوار، ج 52، ص 214.

[85] ابن طاووس، ملاحم، ص 134.

[86] عبدالرزاق، مصنّف، ج 3، ص 155.

[87] دلائل الامامه، ص 245.

[88] بشارة الاسلام، ص 28.

[89] ابن حمّاد، فتن، ص 148.

[90] بشارة الاسلام، ص 191؛ الزام الناصب، ص 161.

[91] بشارة الاسلام، ص 98.

[92] الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 442.

[93] ابن طاووس، ملاحم، ص 125.

[94] بقره (2) آيه 155.

[95] كمال الدين، ج 2، ص 650؛ نعماني، غيبة، ص 250؛ مفيد، ارشاد، ص 361؛ اعلام الوري ص 456؛ عياشي، تفسير، ج 1، ص 68.

[96] اعلام الوري، ص 456.

[97] ابن طاووس، ملاحم، ص 133.

[98] الفتاوي الحديثيه، ص 30، متقي هندي، برهان، ص 142؛ عقد الدرر، ص 132.

[99] ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1363.

[100] كنز العمّال، ج 11، ص 249.

[101] تفسير امام عسكري (ع)، ص 344؛ احتجاج، ج 2، ص 260؛ منية المريد، ص 35؛ محجة البيضاء، ج 1، ص 32؛ حلية الابرار، ج 2، ص 455؛ بحارالانوار، ج 2، ص 6؛ العوالم، ج 3، ص 295.

[102] عن النبيّ (ص): «إنَّ اللَّه تعالي يبعث لهذه الأُمّة علي رأس كل مائة سنة من يجدد لها دينها» ابي داود، سنن، ج 4، ص 109، حاكم، مستدرك، ج 4، ص 522؛ تاريخ بغداد، ج 2، ص 61؛ جامع الاصول، ج 12، ص 63؛ كنز العمّال، ج 12، ص 193 و تا آن جا كه تتبّع كردم مدركي از كتاب هاي شيعه براي آن نيافتم.

[103] بحارالانوار، ج 60، ص 217.

[104] همان، ص 216.

[105] همان، ص 213.

[106] همان، ج 60، ص 213؛ سفينة البحار، ج 2، ص 445.

[107] بحارالانوار، ج 60، ص 217.

[108] بحارالانوار، ج 60، ص 217.

[109] همان، ص 218.

[110] همان، ص 216.

[111] همان، ص 218.

[112] ذِكْر اصبهان، ص 11.

[113] موالي و مولي، در لغت شناسي، واژه هاي گوناگوني دارد. علاّمه اميني در جلد اوّل الغدير، بيست و دو واژه را نقل فرموده اند و در اصطلاح، در آيه و حديث، پنج معنا دارد: ولاء عتق، ولاء اسلام، ولاء حلف، ولاء قبيله، ولاء، در برابر عرب و

مراد غير عرب است و اين معنا غالباً مقصود عالمان علم رجال است؛ ر. ك: التقريب و التيسير، ج 2، ص 333. راز اين كه اين كلمه را بر ايرانيان تطبيق مي دهند، شايد به حكم غلبه وجودي و يا استعمالي باشد. چنان كه بعضي اين معنا را مدّعي شده اند. علاوه بر اين در نوشته هاي عالمان قديم و معاصر، اين چنين تفسير شده است و ما به پيروي از آنان چنين تفسير كرده ايم، ولي بر آن پافشاري نداريم. «فارس» به سرزمين هايي مي گفتند كه در برابر كشور روم بود و شامل ايران امروز و بخش ديگري از سرزمين هايي بود كه جزء قلمرو ايران آن زمان بود.

[114] ذكر اصبهان، ص 12؛ ر. ك: الجامع الصحيح، ج 5، ص 382.

[115] راموز الاحاديث، ص 33.

[116] با توجه به اين كه بازار كوفه اكثراً فارس و ايراني بودند و با زبان فارسي سخن مي گفتند (چنان كه از مستدرك الوسائل، ج 13، ص 250، حديث 4، فهميده مي شود.) به خوبي روشن مي شود، كه موالي مورد اعتراض اشعث و مورد دفاع اميرمؤمنان، همان ايرانيان بودند.

[117] الغارات، ج 24، ص 498؛ سفينة البحار، ج 2، ص 693؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 284.

[118] ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1368؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 200؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 318 - كشف الغمّه، ج 3، ص 268؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 599؛ بحارالانوار، ج 51، ص 87.

[119] عقد الدرر، ص 129؛ شافعي، بيان، ص 490؛ ينابيع المودّه، ص 491؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 263؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 596؛ بحارالانوار، ج 51، ص 84.

[120] نعماني، غيبة، ص 373؛ بحارالانوار، ج 52، ص 243؛ ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1366؛ حاكم، مستدرك، ج 4، ص 464.

[121] نعماني، غيبة، ص 315؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 547؛ بحارالانوار، ج 52، ص 369.

[122] فردوس الاخبار، ج 3، ص 449.

[123] شافعي، بيان، ص 106، متقي هندي، برهان، ص 150؛ كنز العمّال، ج 14، ص 591؛ ينابيع المودّه، ص 491؛

كشف الغمّه، ج 3، ص 286.

[124] كنز العمّال، ج 14، ص 591.

[125] اثبات الهداة، ص 496؛ بحارالانوار، ج 52، ص 279.

[126] طوسي، غيبة، ص 274؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 252؛ بحارالانوار، ج 52، ص 290.

[127] كمال الدين، ج 2، ص 653؛ طوسي، غيبة، ص 274، التهذيب، ج 4، ص 333؛ ملاذ الاخيار، ج 7، ص 174؛ بحارالانوار، ج 52، ص 285.

[128] بحارالانوار، ج 52، ص 285.

[129] التهذيب، ج 4، ص 300؛ ابن طاووس، اقبال، ص 558؛ خرائج، ج 3، ص 1159؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 338؛ بحارالانوار، ج 98، ص 34؛ ملاذ الاخيار، ج 7، ص 116.

[130] طوسي، غيبة، ص 274؛ بحارالانوار، ج 52، ص 290.

[131] المهذب البارع، ج 1، ص 194؛ خاتون آبادي، اربعين، ص 187؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 228؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 571؛ بحارالانوار، ج 52، ص 208.

[132] الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 68؛ احقاق الحق، ج 13، ص 324.

[133] ابن حمّاد، فتن، ص 95؛ عقد الدرر، ص 145؛ سفاريني، لوائح، ج 2، ص 11؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ صراطالمستقيم، ج 2، ص 262.

[134] امام باقر (ع) به ابوحمزه فرمود: «گويا قائم اهل بيتم را مي بينم كه وارد نجف مي شود و هنگامي كه به بالاترين نقطه نجف رسيد، پرچم رسول خدا (ص) را مي گشايد. زماني كه پرچم باز شد، فرشتگاني كه در جنگ بدر حضور داشتند، بر او فرودمي آيند». عياشي، تفسير، ج 1، ص 103؛ نعماني، غيبة، ص 308؛ كمال الدين، ج 2، ص 672؛ تفسير برهان، ج 1، ص 209؛ بحارالانوار، ج 52، ص 326.

[135] اثبات الهداة، ج 3، ص 582؛ بحارالانوار، ج 52، ص 305.

[136] ابن حمّاد، فتن، ص 98؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 68، القول المختصر، ص 24؛ ينابيع المودّه، ص 435؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 210.

[137] عقدالدرر، ص 84، 149؛ البيان، ص 118؛ حاكم، مستدرك، ج 4، ص 431؛ الدر المنثور، ج 6، ص 50؛ نور الابصار، ص 170؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 142؛ احقاق الحق، ج 13، ص 150.

[138] الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 68؛ احقاق الحق، ج 13، ص 324.

[139] خرائج، ج 3، ص 1169؛ طوسي، غيبة، ص 268.

[140] اثبات الهداة، ج 3، ص 530.

[141] عقد الدرر، ص 167.

[142] ابن حمّاد، فتن، ص 95؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ الفتاوي الحديثيه، ص 31؛ القول المختصر، ص 23.

[143]

ابن حمّاد، فتن، ص 83؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 67؛ متقي هندي، برهان، ص 118؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 64.

[144] قرطبي، مختصر تذكره، ص 128؛ احقاق الحق، ج 13، ص 260.

[145] احمد، مسند، ج 2، ص 76؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 424؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 15.

[146] ابن حمّاد، فتن، ص 151.

[147] فردوس الاخبار، ج 5، ص 515؛ كنز العمّال، ج 14، ص 338؛ التصريح، ص 254.

[148] عياشي، تفسير، ج 1، ص 65؛ نعماني، غيبة، ص 279.

[149] دلائل الامامه، ص 259؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 75.

[150] بيان الأئمه، ج 3، ص 338.

[151] رياحين الشريعه، ج 5، ص 153؛ خصائص فاطميه، ص 343.

[152] منهاج الدموع، ص 93.

[153] تاريخ طبري، ج 2، ص 7؛ حلبي، سيره، ج 1، ص 59.

[154] عبدالرزاق، مصنّف، ج 4، ص 309؛ الاصابه، ج 4، ص 432.

[155] تنقيح المقال، ج 3، ص 70.

[156] همان، ص 78.

[157] اسد الغابه، ج 5، ص 481.

[158] معجم رجال الحديث، ج 14، ص 23، 108، 176؛ رياحين الشريعه، ج 3، ص 381.

[159] تنقيح المقال، ج 23، ص 75.

[160] كافي، ج 1، ص 346؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 75.

[161] اعيان الشيعه، 32، ص 6.

[162] اختيار معرفة الرجال، ص 75، شرح حال رشيد؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 431 و ج 3، ص 82؛ معجم رجال الحديث، ج 7، ص 190؛ اعيان الشيعه، ج 32، ص 6؛ سفينة البحار، ج 2، ص 522؛ رياحين الشريعه، ج 5، ص 40.

[163] ابو عوانه، مسند، ج 4، ص 331.

[164] واقدي، مغازي، ج 1، ص 270.

[165] كنز العمّال، ج 4، ص 345.

[166] الاصابه، ج 4، ص 433.

[167] ابن سعد، طبقات، ج 8، ص 241.

[168] اسد الغابه، ج 5، ص 451؛ بخاري، صحيح، ص 14، ص 168.

[169] الاصابه، ج 4، ص 444.

[170] اسد الغابه، ج 5، ص 405.

[171] نقش زنان در جنگ، ص 22.

[172] ابن سعد، طبقات، ج 8، ص 425.

[173] اعلام النساء، ج 5، ص 61.

[174] رياحين الشريعه، ج 3، ص 410.

[175] واقدي، مغازي، ج 1، ص 249.

[176] واقدي، مغازي، ج 1، ص 249.

[177] بخاري، صحيح، ج 12، ص 153.

[178] واقدي، مغازي، ج 1، ص 268.

[179] اسد الغابه، ج 5، ص 406؛ ر. ك: حجة الاسلام محمد جواد طبسي، نقش زنان.

[180] ابن حمّاد، فتن، ص 151؛ كنز العمّال، ج 14، ص 602.

[181] ابن طاووس، ملاحم، ص 142.

[182] كمال الدين، ج 1، ص 315؛ كفاية الاثر، ص 224؛

اعلام الوري، ص 401؛ الاحتجاج، ص 289.

[183] عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسان ها بر روي زمين است كه خداوند در آن عالم، از انسان ها درباره پروردگاري خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّكَ مِنْ بَني آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلي أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّكُم قالُوا بَلي شَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اي رسول ما به ياد آ ور هنگامي كه خداي تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و آنان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلي ما به خدايي تو گواهي مي دهيم.) برخي مفسران گفته اند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهي آنان به توحيد خدا و پروردگاري او در عالم ملك و ملكوت تا آن كه ديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يكتايي خدا) غافل بوديم؛ اعراف (7) آيه 172.

[184] نعماني، غيبة، ص 188؛ عقد الدرر، ص 41؛ بحارالانوار، ج 52، ص 287؛ ينابيع المودّه، ص 492.

[185] احقاق الحق، ج 19، ص 654.

[186] كمال الدين، ج 2، ص 652؛ اعلام الوري، ص 435؛ خرائج، ج 3، ص 1170.

[187] بحارالانوار، ج 52، ص 283.

[188] بحارالانوار، ج 52، ص 283.

[189] ملاحم، ابن طاووس، ص 73؛ كنز العمّال، ج 14، ص 586.

[190] ابن حمّاد، فتن، ص 102.

[191] بصائر الدرجات، ج 4، ص 188؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 440 و 520؛ بحارالانوار، ج 52، ص 319.

[192] كمال الدين، ج 2، ص 48؛ اعلام الوري، ص 407؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 314؛ بحارالانوار، ج 52، ص 322؛ وافي، ج 2، ص 113؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 478.

[193] ينابيع المودّه، ص 401؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 537؛ احقاق الحق، ج 13، ص 367.

[194] ابن حمّاد، فتن، ص 100؛ عقد الدرر، ص 158؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 73؛ متقي هندي، برهان، ص 101.

[195] ابن طاووس، ملاحم، ص 73.

[196] نعماني، غيبة، ص 233 و 234، با كمي تفاوت؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.

[197] كافي، ج 6،

ص 444؛ بحارالانوار، ج 41، ص 159، و ج 47، ص 55.

[198] نعماني، غيبة، ص 243؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 542؛ حلية الابرار، ج 2، ص 575؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355.

[199] يوسف (12) آيه 94.

[200] كافي، ج 1، ص 232؛ كمال الدين، ج 2، ص 674؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327.

[201] كفاية الاثر، ص 263؛ بحارالانوار، ج 36، ص 409؛ عوالم، ج 15، بخش 3، ص 269؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 563.

[202] نعماني، غيبة، ص 308؛ بحارالانوار، ج 52، ص 223؛ ر. ك: ارشاد، ص 275.

[203] الاصول الستة عشر، ص 79؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 588؛ بحارالانوار، ج 26، ص 209؛ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 38.

[204] كمال الدين، ج 2، ص 671؛ خرائج، ج 2، ص 930؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 493؛ بحارالانوار، ج 51، ص 58 و ج 52، ص 389.

[205] احقاق الحق، ج 13، ص 357؛ ر. ك: نعماني، غيبة، ص 242؛ كمال الدين، ج 2، ص 366؛ ارشاد، ج 5، 36؛ اعلام الوري، ص 433؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 256.

[206] (يُعْرَفُ المُجرمونَ بِسيماهُمْ فَيْؤخَذُ بِالنَّواصي والأقْدامِ؛ (آن روز) بدكاران به سيماي شان شناخته مي شوند. پس موي پيشاني آنان با پاهاي شان بگيرند)؛ الرحمن (55) آيه 41.

[207] اختصاص، ص 304؛ نعماني، غيبة، ص 128؛ بصائر الدرجات، ص 356؛ بحارالانوار، ج 52، ص 321؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 431؛ المحجة، ص 217؛ ينابيع المودّه، ص 429.

[208] عقدالدرر، ص 97، 138، 139؛ القول المختصر، ص 19؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 158.

[209] بصائر الدرجات، ص 188؛ كافي، ج 1، ص 231؛ نعماني، غيبة، ص 238؛ خرائج، ج 2، ص 690؛ نورالثقلين، ج 1، ص 84؛ بحارالانوار، ج 13، ص 185 و ج 52، ص 324.

[210] كمال الدين، ص 670؛ بحارالانوار، ج 52، ص 351؛ وافي، ج 2، ص 112.

[211] كمال الدين، ص 372؛ كفاية الاثر، ص 323؛ اعلام الوري، ص 408؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 314؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 336؛ ينابيع المودّه، ص 489؛ نورالثقلين، ج 4، ص 47؛ بحارالانوار، ج 51، ص 157؛ ر. ك: كفاية الاثر، ص 324؛ احتجاج، ج 2، ص 449؛ اعلام الوري، ص 409؛ خرائج، ج 3، ص 1171؛ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 33.

[212] مفيد، اختصاص، ص 199؛ بصائر الدرجات، ص 409؛ بحارالانوار، ج 52، ص 321.

[213] اختصاص،

ص 326؛ بحارالانوار، ج 52، ص 312؛ غاية المرام، ص 77.

[214] مفيد، ارشاد، ص 365؛ بحارالانوار، ج 52، ص 337؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 400.

[215] عقد الدرر، ص 138.

[216] العلل المتناهيه، ج 2، ص 855؛ عقد الدرر، ص 180.

[217] عقد الدرر، ص 139.

[218] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 161.

[219] نعماني، غيبة، ص 159؛ دلائل الامامه، ص 249؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 573؛ بحارالانوار، ج 52، ص 365.

[220] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 169.

[221] كمال الدين، ج 2، ص 673؛ بحارالانوار، ج 52، ص 318، 351؛ كافي، ج 1، ص 232.

[222] تاريخ مواليد الائمه، ص 200؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 265؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 260؛ بحارالانوار، ج 51، ص 240؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 615؛ نوري، كشف الاستار، ص 69.

[223] خاتون آبادي، اربعين، ص 67؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 700.

[224] الشيعة و الرجعه، ج ا، ص 167.

[225] ابن حمّاد، فتن، ص 161.

[226] ابن حمّاد، فتن، ص 86؛ عقد الدرر، ص 127؛ كنز العمّال، ج 14، ص 588.

[227] ابن طاووس، ملاحم، ص 53؛ عقد الدرر، ص 130؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 210.

[228] ابن طاووس، ملاحم، ص 53؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 211.

[229] نور الابصار، ص 138؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 211.

[230] ابن حمّاد، فتن، ص 84؛ ابن المنادي، ص 47؛ دارمي، سنن، ص 98؛ عقد الدرر، ص 126؛ ابن طاووس، فتن، ص 49.

[231] الايقاظ من الهجعه، ص 266؛ ر. ك: كشي، اختيار معرفة الرجال، ص 217؛ ابن داود، رجال، ص 206.

[232] الايقاظ من الهجعه، ص 266؛ ر. ك: بحارالانوار، ج 53، ص 67؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 561.

[233] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 158.

[234] خرائج، ج 1، ص 185؛ بحارالانوار، ج 41، ص 296؛ مستدركات علم رجال الحديث 2: 118. درباره جبير بن خابور با وجود پژوهش فراوان در كتاب هاي شيعه و سنّي جز مطلب زير، مطلب ديگري يافت نشد. امام صادق (ع) فرمود: «جبير بن خابور، گنجينه دار معاويه بود. او مادر پيري داشت كه در شهر كوفه زندگي مي كرد. روزي جبير به معاويه گفت: دلم براي مادرم تنگ شده است؛ اجازه بده تا از

او ديدار كنم تا كمي از حقوقي كه بر گردن من دارد، ادا كنم. معاويه گفت: در شهر كوفه چه كار داري؟ در آن جا مرد جادوگري به نام علي بن ابي طالب است و اطمينان ندارم كه تو را نفريبد. جبير گفت: من با علي كاري ندارم. من مي خواهم به ديدار مادرم بروم و حقّ او را به جا آورم. جبير پس از كسب اجازه عازم سفر شد. آن گاه كه به شهر كوفه رسيد چون اميرالمؤمنين (ع) پس از جنگ صفين پيرامون شهر كوفه ديده بان گماشته بود و رفت و آمدها را كنترل مي كردند ديده بانان او را دستگير كردند و به شهر آوردند. علي (ع) به او فرمود: «تو يكي از گنجينه هاي خداوندي. معاويه به تو چنين گفته است كه من جادوگر هستم». جبير گفت: سوگند به خدا كه چنين گفته است. حضرت فرمود: «تو مالي همراه داشته اي كه مقداري از آن را در منطقه عين التمر به خاك سپرده اي». جبير اين مطلب را نيز تصديق كرد. سپس اميرمؤمنان (ع) به امام حسن (ع) دستور داد تا از وي پذيرايي كند. روز بعد علي (ع) به ياران خود فرمود: «اين شخص در جبل الاهواز..». (ادامه مطلب در متن كتاب است).

[235] دلائل الامامه، ص 248؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 573.

[236] حصيني، الهدايه، ص 31؛ ارشاد القلوب، ص 286؛ حلية الابرار، ج 2، ص 601. افراد ديگري هم چون: داو رق و نجم بن اعين، حمران بن اعين و ميسر بن عبدالعزيز هستند كه در روايات، به زنده شدن دوباره آنان و حضورشان در زمام امام قائم (عج) اشاره شده است كه مادر بخش آينده به آن اشاره خواهيم كرد.

[237] ابن حمّاد، فتن، ص 85؛ عقد الدرر، ص 129؛ الحاوي للفتاوي، ج 2،

ص 69.

[238] نعماني، غيبة، ص 315؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 547؛ بحارالانوار، ج 52، ص 369.

[239] فردوس الاخبار، ج 5، ص 366.

[240] عبدالرزاق، مصنّف، ج 11، ص 385؛ المعجم الكبير، ج 7، ص 268؛ حلية الاولياء، ج 3، ص 24؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 445.

[241] احتمال دارد كه منظور قبيله همدان از قبايل عرب باشد.

[242] ابن طاووس، ملاحم، ص 146.

[243] دلائل الامامه، ج 316.

[244] عن ابي عبداللَّه الصادق (ع): «تربة قم مقدسة.... أما و انّهم أنصار قائمنا و دعاة حقنا..».؛ بحارالانوار، ج 60، ص 218.

[245] بحارالانوار، ج 60، ص 216.

[246] ابن طاووس، ملاحم، ص 147؛ روضة الواعظين، ص 310؛ بحارالانوار، ج 52، ص 304.

[247] كشف الغمّه، ج 3، ص 268؛ كنز العمّال، ج 14، ص 591؛ شافعي، بيان، ص 106؛ ينابيع المودّه، ص 91.

[248] طوسي، غيبة، ص 284؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 517؛ بحارالانوار، ج 52، ص 333.

[249] ابن طاووس، ملاحم، ص 142؛ بحارالانوار، ج 52، ص 304.

[250] طوسي، غيبة، چاپ جديد، ص 477؛ بحارالانوار، ج 52، ص 334؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 518.

[251] ابن طاووس، ملاحم، ص 43؛ ينابيع المودّه، ج 2، ص 435؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 456.

[252] نامش سماك بن خرشه انصاري است. مرحوم مامقاني درباره اش مي فرمايد: من او را حسن الحال مي دانم... (تنقيح المقال، ج 2، ص 68).

[253] روضة الواعظين، ج 2، ص 266.

[254] كافي، ج 3، ص 131؛ الايقاظ، ص 290؛ بحارالانوار، ج 27، ص 308.

[255] بحارالانوار، ج 54، ص 316.

[256] بحارالانوار، ج 54، ص 316.

[257] الاسراء (بني اسرائيل) (17) آيه 104.

[258] بحارالانوار، ج 54، ص 316.

[259] اعراف (7) آيه 159.

[260] بحارالانوار، ج 54، ص 316.

[261] بحارالانوار، ج 54، ص 316.

[262] مائده (5) آيه 14.

[263] كافي، ج 5، ص 352؛ التهذيب، ج 7، ص 405؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 56؛ نورالثقلين، ج 1، ص 601؛ تفسير برهان، ج 1، ص 454؛ ينابيع المودّه، ص 422.

[264] بحارالانوار، ج 54، ص 334 و ج 26، ص 47.

[265] شيعه بر اين عقيده است كه در همين دنيا و پس از ظهور حضرت مهدي (عج) امامان معصوم و گروهي از مؤمنان و گروهي از كافران دوباره زنده مي شوند و به دنيا باز مي گردند. در اين باره ده ها

روايت وارد شده است. مرحوم آية اللَّه والد (ره) در جلد دوم الشيعه و الرجعه به گستردگي در اين باره سخن گفته است. اخيراً اين كتاب رإ؛غ غ حجة الاسلام ميرشاولد به نام ستاره درخشان ترجمه و منتشر كرده است و از اين جانب نيز پانزده سال پيش جزوه اي به نام رجعت از نظر شيعه منتشر شده است كه با استفاده از نوشته ها و سخنان مرحوم والدم مي باشد.

[266] الايقاظ من الهجعه، ص 269.

[267] كشي، رجال، ص 402؛ الخلاصه، ص 98؛ قهبائي، رجال، ج 2، ص 289؛ الايقاظ، ص 284؛ بحارالانوار، ج 54، ص 4؛ معجم رجال الحديث، ج 6، ص 259.

[268] درباره موثق بودن داود، علماي رجال بحث هاي گسترده اي كرده اند. برخي اين روايت را ضعيف شمرده و بعضي آن را موثق دانسته اند. روايت ديگري از امام صادق (ع) نقل شده كه فرموده است: «منزلت و مقام داود نزد من، همانند موقعيت مقداد نزد پيامبر (ص) است». تنقيح المقال، ج 2، ص 414.

[269] الايقاظ، ص 264.

[270] دلائل الامامه، ص 320؛ المحجّه، ص 46.

[271] كمال الدين، ج 2، ص 654؛ عياشي، تفسير، ج 2، ص 56؛ نورالثقلين، ج 1، ص 139 و ج 4، ص 94؛ بحارالانوار، ج 52، ص 323.

[272] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 59؛ بحارالانوار، ج 52، ص 310.

[273] مجمع الزوائد، ج 7، ص 315.

[274] ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ الفتاوي الحديثيه، ج 31.

[275] كمال الدين، ج 2، ص 671؛ بصائر الدرجات، ص 311؛ بحارالانوار، ج 52، ص 286.

[276] دلائل الامامه، ص 248؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 573.

[277] روضة الواعظين، ص 266؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 55.

[278] درر الاخبار، ج 1، ص 258.

[279] كمال الدين، ج 2، ص 654؛ عياشي، تفسير، ج 1، ص 134؛ نورالثقلين، ج 4، ص 98؛ ج 1، ص 340؛ العدد القويه، ص 65؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 548.

[280] المستجاد، ص 511.

[281] ابن طاووس، ملاحم، ص 65.

[282] نعماني، غيبة، ص 307؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 545.

[283] اثبات الهداة، ج 3، ص 578؛ بحارالانوار، ج 52، ص 307، 367؛ بشارة الاسلام، ص 190.

[284] ابن حمّاد، فتن، ص 106؛

عقد الدرر، ص 143.

[285] كمال الدين، ج 2، ص 672؛ عياشي، تفسير، ج 1، ص 67؛ نعماني، غيبة، ص 315؛ بحارالانوار، ج 2، ص 368؛ كافي، ج 8، ص 313؛ المحجّة، ص 19.

[286] بقره (2) آيه 148.

[287] فردوس الاخبار، ج 2، ص 449.

[288] روضة الواعظين، ج 2، ص 263؛ عقد الدرر، ص 65؛ متقي هندي، برهان، ص 145.

[289] بحارالانوار، ج 52، ص 324؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 582؛ ترجمه جلد 13، بحارالانوار ص 916.

[290] مجمع البيان، ج 1، ص 231؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 524؛ نورالثقلين، ج 1، ص 140، بحارالانوار، ج 52، ص 291.

[291] نعماني، غيبة، ص 316؛ بحارالانوار، ج 52، ص 198؛ بشارة الاسلام، ص 198.

[292] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 157؛ عقد الدرر، ص 96.

[293] مرحوم والدم در پاورقي جلد اوّل الشيعة و الرجعه، درباره خطبة البيان چنين فرموده اند: ما اين خطبه را از كتاب دوحةالانوار شيخ محمد يزدي نقل كرده ايم؛ ولي منحصر به اين كتاب نيست، بلكه در كتاب هاي ديگري نيز درج شده است. چنان چه آقا بزرگ طهراني در جلد 7 الذريعه نام چند كتاب را ذكر مي كند: 1. قاضي سعيد قمي در شرح حديث غمامه م. 1103 ه. ق؛ 2. محقق قمي در جامع الشتات، ص 772؛ 3. نسخه اي در كتابخانه امام رضا (ع) به تاريخ 729 ه. ق؛ 4. نسخه اي به خط علي بن جمال الدين به تاريخ 923 ه. ق؛ 5. خلاصة الترجمان؛ 6. معالم التنزيل. اين خطبه عباراتي دارد كه با توحيد نمي سازد، ولي در همه نسخه ها اين عبارات نيست و بدون شك از ساخته هاي غلات مي باشد. امّا عباراتي هم چون: «انا مورق الاشجار و مثمر الثمار» مانند آن در روايت ديگر فراوان است؛ هم چون «بنا أثمرت الاشجار و أينعت الثمار، و جرت الأنهار و بنا تنزل الغيث و تنبت عشب الأرض» و در زيارت مطلقه چنين آمده است: «وبكم تنبت الأرض

أشجارها و بكم تخرج الأشجار و أثمارها...». و در زيارت رجبيه: «أنا سائلكم و آملكم فيما إليكم التفويض و عليكم التعويض، فبكم يجبر المهيض و يشفي المريض و...». بنابراين، هر عبارتي كه مخالف ظاهر قرآن بود و قابل تأويل و توجيه صحيحي نبود، معصومين از آن بري و منزّه هستند؛ امّا جعلي بودن عبارات اين خطبه، سبب نادرستي همه خطبه شريف نمي شود.

[294] بحارالانوار، ج 52، ص 308.

[295] حجر (15) آيه 75.

[296] بحارالانوار، ج 52، ص 386.

[297] عياشي، تفسير، ج 2، ص 56؛ بحارالانوار، ج 52، ص 341.

[298] بحارالانوار، ج 52، ص 308.

[299] همان جا.

[300] همان، ص 310.

[301] اثبات الهداة، ج 3، ص 585.

[302] طوسي، غيبة، ص 284؛ نعماني، غيبة، ص 315؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 145؛ كنز العمّال، ج 14، ص 592؛ بحارالانوار، ج 52، ص 334؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 517.

[303] كمال الدين، ج 2، ص 673؛ بحارالانوار، ج 52، ص 317 و 327.

[304] كمال الدين، ج 2، ص 673؛ بحارالانوار، ج 52، ص 317، 327، 372؛ ينابيع المودّه، ص 424؛ احقاق الحق، ج 13، ص 346.

[305] مفيد، اختصاص، ص 24؛ بحارالانوار، ج 52، ص 372.

[306] مفيد، اختصاص، ص 24؛ بصائر الدرجات، ج 1، ص 124؛ ينابيع المودّه، ص 448، 489؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 557؛ بحارالانوار، ج 52، ص 318، 372.

[307] كافي، ج 8، ص 282؛ بحارالانوار، ج 52، ص 335.

[308] خرائج، ج 2، ص 840؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336؛ ر. ك: حلية الاولياء، ج 3، ص 184؛ كشف الغمّه، ج، ص 345؛ ينابيع المودّه، ص 448؛ مانند اين روايت از امام باقر (ع) رسيده است: بصائر الدرجات، ص 24؛ بحارالانوار، ج 2، ص 189.

[309] بحارالانوار، ج 52، ص 308.

[310] كمال الدين، ج 2، ص 673؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 493؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327.

[311] مستدرك الوسائل، ج 11، ص 114.

[312] طوسي، امالي، ج 1، ص 236؛ بشارة المصطفي، ص 113؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 529؛ بحارالانوار، ج 52، ص 317.123.

[313] اثبات الهداة، ج 3، ص 490؛ ر.ك: طوسي، امالي، ج 1، ص 236؛ برقي، محاسن، ص 173؛ نورالثقلين، ج 5، ص 356.

[314] كافي، ج 2، ص 222.

[315] عياشي، تفسير، ج 2، ص 261؛ بحارالانوار،

ج 52، ص 224.

[316] نعماني، غيبة، ص 244؛ بحارالانوار، ج 52، ص 369؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 542.

[317] بصائر الدرجات، ص 141؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 523؛ تبصرة الولي، ص 97؛ بحارالانوار، ج 27، ص 41 و ج 54، ص 334.

[318] بصائر الدرجات، ص 141؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 523؛ تبصرة الولي، ص 97؛ بحارالانوار، ج 27، ص 41 و ج 54، ص 334.

[319] كمال الدين، ج 1، ص 366؛ عيون أخبار الرضا، ج 1، ص 262؛ بحارالانوار، ج 18، ص 346.

[320] حج (22) آيه 41.

[321] تفسير برهان، ج 2، ص 96؛ ينابيع المودّه، ص 425؛ بحارالانوار، ج 51، ص 1.

[322] احقاق الحق، ج 13، ص 259؛ ينابيع المودّه، ص 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 378؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 218.

[323] عقد الدرر، ص 222؛ فرائد فوائد الفكر، ص 9.

[324] كمال الدين، ج 1، ص 331؛ الفصول المهمّه، ص 284؛ اسعاف الراغبين، ص 140.

[325] ينابيع المودّه، ص 423.

[326] القول المختصر، ص 23.

[327] عيون أخبار الرضا، ص 65؛ احقاق الحق، ج 13، ص 346؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 218.

[328] كمال الدين، ج 2، ص 394؛ بحارالانوار، ج 52، ص 323، 336؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 218؛ ر. ك: ابن حمّاد، فتن، ص 95؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 250، 262؛ مفيد، ارشاد، ص 362؛ اعلام الوري، ص 430.

[329] ابن حمّاد، فتن، ص 116؛ عقد الدرر، ص 189.

[330] بحارالانوار، ج 52، ص 365.

[331] فردوس الاخبار، ج 3، ص 83؛ شافعي، بيان، ص 137؛ احقاق الحق، ج 13، ص 229 و ج 19، ص 660.

[332] ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 13، ص 18.

[333] صين (چين) به آسياي شرقي گفته مي شود و شامل شوروي سابق، هند، نپال، برمه، ويتنام، ژاپن و درياي چين و كره مي شود (المنجد).

[334] بحارالانوار، ج 52، ص 339؛ احقاق الحق، ج 13، ص 352؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 400.

[335] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 162.

[336] قسطنطنيه شهري در تركيه است، كه در قرن هفتم قبل از ميلاد ساخته شده و مدّتي پايتخت امپراتوري روم بوده است؛ معجم البلدان، ج 4، ص 347؛ اعلام المنجد، ص 28.

[337] ديلم نام سرزميني در بخش كوهستاني گيلان كه در شمال

قزوين قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج 1، ص 99؛ اعلام المنجد، ص 227؛ برهان قاطع، ج 1، ص 570.

[338] اثبات الهداة، ج 3، ص 585؛ بحارالانوار، ج 52، ص 388؛ ر. ك: بحارالانوار، ج 54، ص 332، حديث هاي شماره: 1، 6، 11، 14، 17، 18، 19، 34، 35، 36، 46.

[339] خزر (شوروي سابق)؛ معجم البلدان، ج 1، ص 99؛ اعلام المنجد، ص 214.

[340] عقد الدرر، ص 123 به نقل از: ابن المنادي، ملاحم.

[341] شهري در شام، از توابع فلسطين و بر روي ساحل درياست. اين نقطه، بين دو شهر غزّه و بيت جبرين قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج 3، ص 673.

[342] عقد الدرر، ص 201.

[343] روم اكنون پايتخت ايتالياست. در آن روزگار مركز حكومتي بود كه پادشاهاني با نام رسمي قيصر بر آن حكومت مي كردند و بر بخش بزرگي از جهان تسلّط داشتند، به طوري كه گستره نفوذ آنان از درياي مديترانه، شمال آفريقا، يونان، تركيه، سوريه، لبنان تا فلسطين را در بر مي گرفت و همه اين سرزمين ها را روم مي ناميدند.

[344] تركستان در قاره آسيا قرار گرفته و بين چين و شوروي تقسيم شده است و شامل سين كيانغ از چين و تركمنستان، ازبكستان، تاشكند، تاجيكستان، قرنجير، قزاقستان است؛ اعلام المنجد.

[345] شبه جزيره اي به شكل مثلث در جنوب آسيا است و شامل جمهوري هند، پاكستان، بوتان و نپال مي باشد؛ برهان قاطع، ج 1، ص 703؛ اعلام المنجد، ص 542.

[346] نعماني، غيبة، ص 108؛ بحارالانوار، ج 52، ص 348.

[347] القول المختصر، ص 26.

[348] عقد الدرر، ص 97، 319؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 81؛ حنفي، برهان، ص 88.

[349] عقد الدرر، ص 201؛ شافعي، بيان، ص 114؛ احقاق الحق، ج 13، ص 229.

[350] حجاز از شمال به خليج عقبه، از مغرب به درياي سرخ، از مشرق به نجد و از جنوب به عسير محدود مي شود؛ اعلام المنجد، ص 229 و به نقل حمويني،

از اعماق صنعا در يمن، تا شام را حجاز مي نامند، و تبوك و فلسطين نيز جزو آن است؛ معجم البلدان.

[351] ابن حمّاد، فتن، ص 95؛ متقي هندي، برهان، ص 141؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ القول المختصر، ص 23.

[352] خراسان در آن روزگار به سرزمين هايي از ايران، افغانستان و شوروي گفته مي شد؛ اعلام المنجد، ص 267.

[353] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 158.

[354] ارمينيه در آسياي صغير و محدود به كوه هاي آرارات، قفقاز، ايران، تركيه و رود فرات مي باشد و روزگاري حكومتي مستقل داشت و پس از انقراض امپراتوري بيزانس، اين سرزمين بين ايران، روس، و عثماني ها تقسيم شد؛ المنجد، ص 25.

[355] همان، ص 162.

[356] همان، ص 164.

[357] همان، ج 1، ص 164؛ ر. ك: عقد الدرر، ص 200؛ احقاق الحق، ج 13، ص 229.

[358] مفيد، ارشاد، ص 341؛ بحارالانوار، ج 52، ص 337.

[359] ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ الفتاوي الحديثيه، ص 31.

[360] ضبه نام روستايي در حجاز است كه در راه شام در ساحل دريا قرار گرفته است. در كنار آن، روستاي حضرت يعقوب به نام «بدا» قرار دارد. بني ضبّه قبيله اي است كه در جنگ جمل به پشتيباني از دشمنان علي (ع) برخاستند و بيش تر اشعار و رجزهايي كه در جنگ جمل خوانده شد، متعلّق به قبيله ضبه و ازد بود. آنان در آن جنگ گرداگرد شتر عايشه را گرفتند و از او حمايت كردند؛ سمعاني، انساب، ج 4، ص 12؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 320 و ج 1، ص 253.

[361] غني قبيله اي است كه در «هار» در سرزمين جزيرة العرب - ميان موصل و شام - زندگي مي كردند و به شخصي به نام غني بن يعصر منسوب هستند؛ سمعاني، انساب، ج 4، ص 315.

[362] باهله طايفه اي منسوب به باهلة بن أعصر مي باشد. عرب ها در آن روزگار از پيوند با اين قبيله خودداري

مي ورزيدند؛ زيرا افراد شرافتمند و محترمي در ميان آنان نبود و طايفه باهله مردمي پست بودند. حضرت علي (ع) پيش از حركت به صفين به آنان فرمود: «خدا را گواه مي گيرم كه من از شما و شما از من خشمگين هستيد، پس بياييد، حقوق خود را دريافت كنيد واز كوفه به ديلم كوچ كنيد؛ سمعاني، انساب، ج 1، ص 275؛ وقعة صفين، ص 116؛ النفي و التغريب، ص 349. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 272؛ الغارات، ج 2، ص 21.

[363] نعماني، غيبة، ص 299؛ بصائر الدرجات، ص 336؛ حلية الابرار، ج 2، ص 632؛ بحارالانوار، ج 52، ص 363 و ج 48، ص 84.

[364] عياشي، تفسير، ج 2، ص 61؛ تفسير برهان، ج 2، ص 83؛ بحارالانوار، ج 52، ص 345.

[365] صف (61) آيه 14.

[366] بصائر الدرجات، ص 336؛ بحارالانوار، ج 52، ص 375 و ج 47، ص 84 و ج 14، ص 279.

[367] ابن حمّاد، فتن، ص 162؛ المعجم الصغير، ص 150؛ احقاق الحق، ج 13، ص 204.

[368] عقد الدرر، ص 166؛ ر. ك: عبدالرزاق، مصنّف، ج 11، ص 401.

[369] ابن طاووس، ملاحم، ص 152.

[370] المعجم الكبير، ج 9، ص 342 و مانند اين مطلب را در عقد الدرر، ص 331، از «خارجة بن الصلت» نقل شده است.

[371] الفائق، ج 1، ص 354.

[372] ابن حمّاد، فتن، ص 159؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 82.

[373] مستدرك الوسائل، ج 12، ص 335 و ج 14، ص 354.

[374] بحارالانوار، ج 52، ص 356.

[375] همان، ص 343.

[376] نعماني، غيبة، ص 308؛ بحارالانوار، ج 52، ص 361.

[377] حصيني، الهدايه، ص 31؛ ارشاد القلوب، ص 286.

[378] كمال الدين، ج 2، ص 672؛ نعماني، غيبة، ص 309؛ كامل الزيارات، ص 120؛ العدد القويه، ص 74؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 245.

[379] بحارالانوار، ج 52، ص 343؛ نورالثقلين، ج 1، ص 388؛ القول المختصر، ص 21.

[380] اثبات الهداة، ج 3، ص 549؛ نورالثقلين، ج 12، ص 388؛ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 448.

[381] بحارالانوار، ج 14، ص 339؛ ر. ك: نعماني، غيبة، ص 311.

[382] ابن حمّاد، فتن، ص 101؛ شافعي، بيان، ص 515؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 73؛ الصواعق المحرقه، ص 167؛ كنزالعمّال، ج 4، ص 589؛ ابن طاووس، ملاحم،

ص 73؛ احقاق الحق، ج 19، ص 652.

[383] نحل (16) آيه 1.

[384] تأويل الآيات الظاهرة، ج 1، ص 252؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 562؛ بحارالانوار، ج 52، ص 356.

[385] دلائل الامامه، ص 241؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 573.

[386] بصائر الدرجات، ص 144؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 523؛ تبصرة الولي، ص 97؛ بحارالانوار، ج 27، ص 41 و ج 54، ص 334.

[387] اشاره به اين آيه شريفه است: (إرَم ذاتِ العِماد الَّتي لَمْ يُخلَق مثلها في البِلاد؛ اي رسول خدا! آيا نديدي كه خداي تو مردم شهر ارَم را كه صاحب قدرت و عظمت بودند، چگونه كيفر داد؟ در صورتي كه مانند آن شهر در استحكام و بزرگي در جهان نبود). فجر (89) آيه 8. مقصود اين حديث آن است كه چنين شهر پرشكوه و با عظمتي براي عيسي (ع) دوباره آشكار مي شود و اين شهر مخفي، پديدار مي گردد.

[388] غاية المرام، ص 697؛ حلية الابرار، ج 2، ص 620؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 136؛ ر. ك: ابن طاووس، ملاحم، ص 66؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 489، 541.

[389] ينابيع المودّه، ص 401؛ ابن حمّاد، فتن، ص 98؛ متقي هندي، برهان، ص 157؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 67.

[390] نعماني، غيبة، ص 231؛ عقد الدرر، ص 226؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ حلية الابرار، ج 2، ص 628؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353.

[391] برقي، محاسن، ص 320؛ كافي، ج 5، ص 33؛ علل الشرائع، ص 150؛ التهذيب، ج 6، ص 155؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 57؛ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 58؛ جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 101.

[392] شايد مراد از «العرق» رگ، و كنايه از گردن زدن باشد.

[393] نعماني، غيبة، ص 285؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 543.

[394] نعماني، غيبة، ص 284؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 543.

[395] نعماني، غيبة، ص 231؛ ر. ك: التهذيب، ج 6، ص 154؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 57؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353؛ مستدرك الوسائل، ج 11، ص 54.

[396] نعماني، غيبة، ص 231؛ عقد الدرر، ص 227؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.

[397]

بحارالانوار، ج 52، ص 349.

[398] مفيد، ارشاد، ص 364؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 265؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 255؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 253؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 527؛ بحارالانوار، ج 52، ص 338، 349.

[399] كافي، ج 8، ص 227؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 450؛ مرآة العقول، ج 26، ص 160؛ بحارالانوار، ج 52، ص 375.

[400] احقاق الحق، ج 13، ص 357؛ المحجّه، ص 429.

[401] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 273؛ علل الشرائع، ج 1، ص 219؛ بحارالانوار، ج 52، ص 313.

[402] علل الشرائع، ج 2، ص 96؛ بحارالانوار، ج 52، ص 317.

[403] نعماني، غيبة، ص 165؛ بحارالانوار، ج 52، ص 351، 361.

[404] اسد الغابة، ج 3، ص 7، 372.

[405] تنقيح المقال، ج 2، ص 246.

[406] نعماني، غيبة، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355.

[407] نعماني، غيبة، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355.

[408] نعماني، غيبة، ص 165؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355.

[409] آل عمران (3) آيه 84.

[410] عياشي، تفسير، ج 1، ص 183؛ نورالثقلين، ج 1، ص 362؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 549؛ تفسير صافي، ج 1، ص 267؛ بحارالانوار، ج 52، ص 340.

[411] نساء (4) آيه 159.

[412] تفسير قمي، ص 146؛ احقاق الحق، ج 13، ص 332؛ العرائس الواضحه، ص 209؛ بحارالانوار، ج 14، ص 349. ابن اثير مي گويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمّه اي نمي ماند كه جزيه بپردازد. شايد مراد اين باشد كه اهل ذمّه يا اسلام مي آوردند يا كشته مي شدند. البته رواياتي نيز برخلاف اين معنا وارد شده است؛ نهايه، ج 5، ص 197.

[413] احمد، مسند، ج 2، ص 398، 520.

[414] احمد، مسند، ج 3، ص 367؛ حاكم، مستدرك، ج 4، ص 503؛ ر. ك: ابن حمّاد، فتن، ص 159؛ ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1359.

[415] بحارالانوار، ج 52، ص 376.

[416] نهايه، ج 5، ص 197.

[417] عقد الدرر، ص 40.

[418] نعماني، غيبة، ص 283؛ بحارالانوار، ج 52، ص 357.

[419] مروج الذهب، ج 2، ص 418.

[420] بتريه يكي از فرقه هاي زيديه از پيروان كثيرالنوي مي باشند. آنان عقايد مشابهي با سليمانيه يكي ديگر از فرقه هاي زيديه دارند. در اسلام و كفر عثمان توقف و ترديد دارند. در مسائل اعتقادي مشرب اعتزال و در فروع فقهي بيش تر

پيرو ابوحنيفه هستند. گروهي از آنان نيز پيرو شافعي يا مذهب شيعه مي باشند؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 95؛ ملل و نحل، ج 1، ص 161.

[421] ارشاد، ص 364؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 255؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 354، روضة الواعظين، ج 2، ص 265؛ اعلام الوري، ص 431؛ بحارالانوار، ج 52، ص 328.

[422] دلائل الامامه، ص 241؛ طوسي، غيبة، ص 283؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516؛ بحارالانوار، ج 2، ص 598.

[423] نعماني، غيبة، ص 297؛ حلية الابرار، ج 2، ص 361؛ بحارالانوار، ج 52، ص 362؛ بشارة الاسلام، ص 222.

[424] همان جا.

[425] اثبات الهداة، ج 3، ص 585؛ بحارالانوار، ج 52، ص 387.

[426] نعماني، غيبة، ص 317؛ طوسي، غيبة، ص 273؛ بحارالانوار، ج 52، ص 363، 329.

[427] تفسير فرات، ص 100؛ بحارالانوار، ج 52، ص 372.

[428] كافي، ج 8، ص 227؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 450؛ بحارالانوار، ج 52، ص 375؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 43.

[429] مرآة العقول، ج 26، ص 160.

[430] بحارالانوار، ج 52، ص 376.

[431] فتح (48) آيه 25.

[432] كمال الدين، ج 2، ص 461؛ المحجّه، ص 206؛ احقاق الحق، ج 13، ص 357.

[433] التهذيب، ج 6، ص 172؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 382؛ ملاذ الاخيار، ج 9، ص 455.

[434] ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 85؛ بحارالانوار، ج 45، ص 299.

[435] اثبات الهداة، ج 3، ص 528؛ بحارالانوار، ج 52، ص 338.

[436] حجر (15) آيه 38.

[437] عياشي، تفسير، ج 2، ص 243؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 551؛ تفسير صافي، ج 1، ص 906؛ تفسير برهان، ج 2، ص 343؛ بحارالانوار، ج 60، ص 254. علاّمه سيد محمد حسين طباطبائي، روايت ديگري را به همين مضمون از تفسير قمي آورده، در دنباله آن مي فرمايد: روايات وارد شده از اهل بيت (ع) در تفسير اكثر آيات قيامت كه گاهي آيات را به ظهور حضرت مهدي (عج) و گاهي به رجعت و گاهي به قيامت تفسير مي كند، شايد بدين لحاظ است كه اين سه روز در ظاهر شدن حقايق شريكند؛ هر چند از حيث شدت و ضعف با هم اختلاف دارند؛ الميزان في تفسير القرآن، ج 12، ص 184؛

الرجعة في احاديث الفريقين.

[438] قيل: «لايترك بدعة إلا أزالها ولاسنة إلا أحياها»؛ القول المختصر، ص 20.

[439] تأويل الآيات الظاهرة، ج 2، ص 540؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 564.

[440] كشي، رجال، ص 138؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 560؛ بحارالانوار، ج 2، ص 246؛ العوالم، ج 3، ص 558.

[441] مفيد، ارشاد، ص 364؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 264؛ اعلام الوري، ص 431؛ بحارالانوار، ج 51، ص 30.

[442] التهذيب، ج 4، ص 96؛ ملاذ الاخيار، ج 6، ص 258.

[443] كافي، ج 3، ص 503؛ الفقيه، ج 2، ص 11؛ كمال الدين، ج 2، ص 671؛ وسائل الشيعه، ج 6، ص 19؛ بحارالانوار، ج 52، ص 325.

[444] صدوق، خصال، باب 3، ص 133؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 495.

[445] تذكرة الفقهاء، ج 5، ص 7. كتاب زكات؛ ر. ك: مرآة العقول، ج 16، ص 14.

[446] روضة المتقين، ج 3، ص 18.

[447] مؤمنون (23) آيه 101.

[448] دلائل الامامه، ص 260؛ تفسير برهان، ج 3، ص 120؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 402.

[449] الفقيه، ج 4، ص 254؛ صدوق، عقايد، ص 76؛ حصيني، هدايه، ص 64، 87؛ مختصر البصائر، ص 159؛ روضة المتقين، ج 11، ص 415؛ بحارالانوار، ج 6، ص 249 و ج 101، ص 367.

[450] كشي، رجال، ص 299؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 561.

[451] اثبات الهداة، ج 3، ص 496.

[452] عقد الدرر، ص 166؛ القول المختصر، ص 14.

[453] كهف (18) آيه 9.

[454] علل الشرائع، ج 1، ص 219؛ عيون أخبار الرضا، ج 1، ص 273؛ بحارالانوار، ج 52، ص 313؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 455.

[455] من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 200؛ التهذيب، ج 7، ص 179؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 123؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 455؛ ملاذ الاخيار، ج 11، ص 315.

[456] من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 200؛ التهذيب، ج 7، ص 179؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 123؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 455؛ ملاذ الاخيار، ج 11، ص 315.

[457] روضة المتقين، ج 7، ص 375.

[458] ملاذ الاخيار، ج 11، ص 315.

[459] صدوق، مصادقة لاخوان، ص 20؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 495.

[460] قرب الاسناد، ص 54، بحارالانوار، ج 52، ص 309 و ج 97، ص 58؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 523، 584؛ بشارة الاسلام، ص 234.

[461] توبه (9) آيه 36.

[462] كافي، ج 4،

ص 61؛ التهذيب، ج 4، ص 143؛ عياشي، تفسير، ج 2، ص 87؛ المحجّه، ص 89؛ تفسير صافي، ج 2، ص 341؛ تفسير برهان، ج 2، ص 121؛ نورالثقلين، ج 2، ص 213؛ بحارالانوار، ج 73، ص 143؛ مرآة العقول، ج 16، ص 193.

[463] طوسي، غيبة، ص 283؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516؛ بحارالانوار، ج 52، ص 332.

[464] نعماني، غيبة، ص 317؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 369 و ج 12، ص 294.

[465] من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 53؛ بحارالانوار، ج 52، ص 333؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 517، 556؛ الشيعة و الرجعه، ج 2، ص 400؛ ر. ك: من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 232؛ ارشاد، ص 365؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 264.

[466] مهدي موعود، ص 941؛ الغارات، ج 2، ص 324، پاورقي.

[467] بحارالانوار، ج 45، ص 189.

[468] محلّي از مسجد كه براي خليفه يا امام جماعت مي ساختند تا در حال نماز در آن جا بايستند و از دسترس دشمن دور باشند؛ فرهنگ فارسي عميد.

[469] طوسي، غيبة، ص 123؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 437؛ اعلام الوري، ص 355؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 208؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 412؛ بحارالانوار، ج 50، ص 215 و ج 52، ص 323؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 379، 384.

[470] من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 155.

[471] روضة المتقين، ج 2، ص 109.

[472] اثبات الوصيه، ص 215؛ اعلام الوري، ص 355.

[473] عريش سايباني است كه براي محافظت خود از گرما و آفتاب مي سازند و به نقل از طريحي آن را از سعف خرما مي سازند و تا پايان فصل خرما، در آن به سر مي برند. تخريب آن شايد بدين دليل است كه مساجد پيش از ظهور امام (ع) از حالت سادگي بيرون آمده، جنبه تشريفاتي به خود مي گيرد. ويراني منابر نيز به دليل آن است كه ديگر جنبه ارشاد و هدايت مردم را ندارد؛ بلكه به وسيله اي براي تقويت فرمانروايان ستمگر و خائن و توجيهي براي نفوذ دشمنان در سرزمين هاي اسلامي تبديل شده است.

[474] من

لايحضره الفقيه، ج 1، ص 153؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 425؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 488؛ روضة المتقين، ج 2، ص 101.

[475] ارشاد، ص 364؛ طوسي، غيبة، ص 297؛ نعماني، غيبة، ص 171؛ اعلام الوري، ص 431؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 255؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516؛ بحارالانوار، ج 52، ص 332.

[476] حدود آن را مرحوم صدوق و مجلسي بيان كرده اند؛ ر. ك: روضة المتقين، ج 2، ص 94؛ من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 149.

[477] كافي، ج 1، ص 397؛ كمال الدين، ج 2، ص 671؛ مرآة العقول، ج 4، ص 300؛ مجلسي اين حديث را موثق مي داند؛ بحارالانوار، ج 52، ص 320، 330، 336، 339.

[478] اثبات الهداة، ج 3، ص 585؛ بحارالانوار، ج 52، ص 389.

[479] اعراف (7) آيه 127.

[480] ارشاد، ص 344؛ روضة الواعظين، ص 265؛ بحارالانوار، ج 52، ص 332.

[481] بحارالانوار، ج 52، ص 383؛ رواياتي هم از اهل سنّت به همين مضامين وارد شده است.

[482] مجمع الزوائد، ج 7، ص 315؛ الاذاعه، ص 119؛ احقاق الحق، ج 13، ص 294.

[483] بقره (2) آيه 251.

[484] كمال الدين، ص 668؛ المحّجه، ص 429؛ نورالثقلين، ج 5، ص 242؛ ينابيع المودّه، ص 429؛ بحارالانوار، ج 51، ص 54.

[485] نعماني، غيبة، ص 159؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 544؛ بحارالانوار، ج 52، ص 362.

[486] حج (22) آيه 41.

[487] تفسير قمي، ج 2، ص 87؛ المحجّه، ص 143؛ احقاق الحق، ج 13، ص 341.

[488] كمال الدين، ص 372؛ كفاية الاثر، ص 270؛ اعلام الوري، ص 408؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 314؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 336؛ ينابيع المودّه، ص 448؛ بحارالانوار، ج 52، ص 321؛ غاية المرام، ص 696؛ احقاق الحق، ج 13، ص 364.

[489] اثبات الهداة، ج 3، ص 496.

[490] عقد الدرر، ص 39؛ احقاق الحق، ج 13، ص 186.

[491] كافي، ج 4، ص 427؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 525؛ بحارالانوار، ج 52، ص 374.

[492] ينابيع المودّه، ص 431؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 524.

[493] فردوس الاخبار، ج 4، ص 496؛ اسعاف الراغبين، ص 124؛ احقاق الحق، ج 19، ص 663؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 216.

[494] ابن حمّاد، فتن، ص 99؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 78؛ القول المختصر، ص 21؛ متقي هندي، برهان،

ص 86؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 70.

[495] كمال الدين، ج 2، ص 653؛ بحارالانوار، ج 52، ص 328؛ وافي، ج 2، ص 112.

[496] كامل الزيارات، ص 30.

[497] كافي، ج 3، ص 495؛ كامل الزيارات، ص 30؛ راوندي، قصص الانبياء، ص 80؛ التهذيب، ج 6، ص 31؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 524؛ بحارالانوار، ج 52، ص 317، 376؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 414.

[498] كافي، ج 3، ص 495؛ ارشاد، ص 362؛ التهذيب، ج 3، ص 252؛ طوسي، غيبة، ص 282؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 532؛ بحارالانوار، ج 52، ص 331؛ ملاذ الاخيار، ج 5، ص 475.

[499] راوندي، قصص الانبياء، ص 80؛ بحارالانوار، ج 52، ص 225.

[500] بحارالانوار، ج 52، ص 385؛ طوسي، غيبة، ص 275 با اندكي تفاوت.

[501] روضة الواعظين، ج 2، ص 337؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 452.

[502] كامل الزيارات، ص 30؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 416.

[503] طوسي، غيبة، ص 273؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330.

[504] فضل الكوفه، ص 25؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 609؛ حلية الابرار، ج 2، ص 719؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 51.

[505] ابن طاووس، ملاحم، ص 83؛ ابن حمّاد، فتن، ص 160.

[506] غاية المرام، ص 697؛ حلية الابرار، ج 2، ص 620.

[507] غاية المرام، ص 697؛ حلية الابرار، ج 2، ص 620.

[508] عياشي، تفسير، ج 2، ص 32؛ دلائل الامامه، ص 274؛ مجمع البيان، ج 2، ص 489؛ ارشاد، ص 365؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 256؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 266؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 550؛ بحارالانوار، ج 52، ص 346.

[509] اثبات الهداة، ج 3، ص 573.

[510] مقداد از ياران پيامبر (ص) و علي (ع) است. در بزرگي شأن او همين بس كه طبق يكي از روايات، خداوند به سبب هفت نفر - كه يكي از آنان مقداد است - به شما رزق و روزي مي دهد و به شما ياري مي رساند و باران مي فرستد. او در موضوع خلافت و امامت اميرالمؤمنين (ع) پافشاري داشت و كوشش فراوان كرد. پيامبر (ص) درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: علي (ع)، مقداد، ابوذر و سلمان». در روايت ديگر

آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است». (معجم رجال الحديث، ج 8، ص 314). او دوبار هجرت كرد و در جنگ هاي گوناگوني شركت جست و در جنگ بدر به پيامبر (ص) عرض كرد: ما سخن بني اسرائيل به حضرت موسي را به تو نمي گوييم؛ بلكه مي گوييم در كنار تو و در ركابت با دشمن مي جنگيم. مقداد در روزگار حكومت امير (ع) جزء شرطة الخميس بود. سرانجام مقداد در هفتاد سالگي در سرزميني به نام «جرف» در فاصله سي ميلي از مدينه به سراي جاودانه شتافت و پيكرش را مردم بر دوش گرفته و تا بقيع تشيع كردند و در آن جا به خاك سپردند. (تنقيح المقال، ج 2، ص 245؛ اسدالغابه، ج 4، ص 409).

[511] همدان قبيله اي بزرگ در يمن است. آنان پس از جنگ تبوك، نمايندگاني را به حضور پيامبر فرستادند و حضرت در سال نهم اميرمؤمنان (ع) را به يمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت كند. پس از قرائت پيام پيامبر (ص) همه آنان اسلام آوردند. علي (ع) در نامه اي خبر اسلام آوردن طايفه همدان را به پيامبر نوشت و در آن نامه سه بار بر همدان درود فرستاد و پيامبر (ص) پس از خواندن نامه به شكرانه اين خبر، سجده شكر به جاي آورد. (كامل ابن اثير، ج 1، ص 26، 29، 30). علي (ع) در مدح آنان چنين سروده است: «همدانيان صاحبان دين و اخلاق نيكند، دينشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رويارويي، آنان را زينت بخشيده است. اگر من دربان بهشت مي بودم، به همدانيان مي گفتم: به سلامت به آن وارد شويد». (عقدالفريد، ج 4، ص 339؛ وقعة صفين، ص 274). آن حضرت در پاسخ به تهديدات معاويه، توانايي و نيرومندي قبيله همدان

را به رخ او كشيد و فرمود: «هنگامي كه مرگ را مرگي سرخ يافتم، پس طايفه همدان را بسيج كردم و آنان نيز قبيله حمير را». (وقعة صفين، ص 43). هنگامي كه علي (ع) مردم را براي جنگ با معاويه بسيج مي كرد، فردي به حضرت اعتراض كرد. و چون ممكن بود در گردآوري سپاه اختلال پديد آيد شاهدان واقعه با مشت و لگد به زندگاني او پايان دادند و حضرت ديه او را پرداخت. (همان، ص 94، 95). طايفه همدان يكي از سه طايفه اي بود كه بالاترين تعداد رزمندگان لشكر حضرت علي (ع) را تشكيل مي دادند. (همان،ص 290). در يكي از پيكارهاي صفين آنان در جناح راست، پايداري بي مانندي از خود نشان دادند؛ به ويژه هشت صد تن از جوانان همدان كه تا پاي جان پايداري كردند و صد و هشتاد نفر از آنان شهيد و زخمي شدند و يازده فرمانده از آنان به شهادت رسيد. پرچم از دست هر يك از آنان كه به زمين مي افتاد، ديگري آن را به دست مي گرفت و در پيكار با رقيب خود «اَزُد» و «بُجَيله» سه هزار از آنان را كشتند. هنگامي كه در يكي از شب هاي جنگ صفين، معاويه با چهار هزار نفر قصد شبيخون زدن به لشكر علي (ع) داشت، طايفه همدان از آن آگاهي يافت و تا صبح به صورت آماده باش به نگهباني پرداخت. (همان، ص 252، 329، 330). روزي معاويه با لشكريانش وارد جنگ با اين طايفه شد؛ ولي او نيز با شكستي چشمگير ميدان نبرد را ترك كرد و گريخت. معاويه، طايفه «عك» را به پيكار با آنان فرستاد و همدانيان چنان بر آنان هجوم آوردند كه معاويه چاره اي

جز دستور عقب نشيني نداشت. علي (ع) از آنان خواست تا سپاهيان سرزمين حمص را سركوب كنند. همدانيان بر آنان يورش بردند و پس از نبردي دلاورانه آنان را شكست داده تا نزديكي جايگاه و چادر معاويه به عقب راندند. طايفه همدان هميشه فرمانبردار آن حضرت بودند و هنگامي كه با برافراشتن قرآن ها بر نيزه در ميان لشكريان علي (ع) اختلاف نظر پديد آمد، فرمانده اين قبيله به حضرت گفت: ما هيچ اعتراضي نداريم و هر دستوري بدهي، اجرا مي كنيم. (همان، ص 434، 436، 437، 520).

[512] عقد الدرر، ص 97.

[513] نورالابصار، ص 187؛ وافي، ج 2، ص 114؛ به نقل از «فتوحات مكيّه».

[514] الدر المنثور، ج 4، ص 215؛ متقي هندي، برهان، ص 150؛ العطر الوردي، ص 70.

[515] السيرة الحلبيه، ج 1، ص 22؛ منتخب الاثر، ص 485.

[516] مفيد، ارشاد، ص 363؛ طوسي، غيبة، ص 283؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 264؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 251؛ الفصول المهمّه، ص 302؛ الايقاظ، ص 249؛ بحارالانوار، ج 52، ص 291؛ نورالثقلين، ج 4، ص 101.

[517] عقدالدرر، ص 224، 238؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 624.

[518] الفصول المهمه، ص 302؛ ابن بطريق، عمده، ص 435؛ دلائل الامامه، ص 258؛ حنفي، برهان، ص 99؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 314؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 330؛ عقد الدرر، ص 20، 236؛ شافعي، بيان، ص 50، حاكم، مستدرك، ج 4، ص 557؛ كنز العمّال، ج 14، ص 264؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 262؛ ينابيع المودّه، ص 431؛ غاية المرام، ص 698؛ بحارالانوار، ج 51، ص 82.

[519] عقد الدرر، ص 20؛ بحارالانوار، ج 51، ص 82.

[520] ابن طاووس، ملاحم، ص 140؛ كشف الاستار، ج 4، ص 112؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 314.

[521] ابن طاووس، طرائف، ص 177.

[522] عياشي، تفسير، ج 2، ص 326؛ نعماني، غيبة، ص 331؛ اختصاص، ص 257؛ بحارالانوار، ج 52، ص 298.

[523] فردوس الاخبار، ج 4، ص 221؛ العلل المتناهيه، ج 2، ص 858؛ دلائل الامامه، ص 233؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 593؛ بحارالانوار، ج 51، ص 91؛ ر. ك: طبراني، معجم، ج 8، ص 120؛ اسدالغابه، ج 4، ص 353؛

فرائد السمطين، ج 2، ص 314؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 318؛ لسان الميزان، ج 4، ص 383.

[524] كشف الغمّه، ج 3، ص 271؛ ابن بطريق، عمده، ص 439؛ بحارالانوار، ج 51، ص 1، ابن طاووس، ملاحم، ص 142؛ فردوس الاخبار، ج 4، ص 6؛ دلائل الامامه، ص 233؛ عقد الدرر، ص 239؛ ينابيع المودّه، ص 432.

[525] نورالابصار، ص 170؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 225؛ ر.ك: فضل الكوفه، ص 25؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 51؛ ينابيع المودّه، ص 492.

[526] ابن حمّاد، فتن، ص 104؛ كنز العمّال، ج 14، ص 591.

[527] اثبات الهداة، ج 3، ص 574.

[528] نعماني، غيبة، ص 331؛ بحارالانوار، ج 52، ص 298 و ج 53، ص 3.

[529] طوسي، غيبة، ص 283؛ بحارالانوار، ج 52، ص 390؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 584.

[530] بحارالانوار، ج 52، ص 280.

[531] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 225.

[532] خرائج، ج 2، ص 841؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 117؛ بحارالانوار، ج 52، ص 326.

[533] كمال الدين، ج 2، ص 653؛ العدد القويه، ص 65؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 491؛ حلية الابرار، ج 3، ص 639؛ بحارالانوار، ج 51، ص 36 و ج 52، ص 317.

[534] عقد الدرر، ص 42.

[535] مثالب النواصب، ج 1، ص 222.

[536] بحارالانوار، ج 52، ص 391؛ حق اليقين، ج 1، ص 229؛ بشارة الاسلام، ص 341.

[537] كافي، ج 8، ص 240؛ خرائج، ج 2، ص 840؛ مختصر البصائر، ص 117؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 262؛ منتخب الانوار المضيئه، ص 200؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336.

[538] بحارالانوار، ج 53، ص 6.

[539] كامل الزيارات، ص 119؛ نعماني، غيبة، ص 309؛ كمال الدين، ج 2، ص 671؛ بحارالانوار، ج 52، ص 325؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 493؛ نورالثقلين، ج 1، ص 387؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 245؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 370.

[540] فردوس الاخبار، ج 2، ص 449؛ احقاق الحق، ج 13، ص 351.

[541] احمد، مسند، ج 3، ص 89؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 98؛ جامع الاصول، ج 11، ص 81.

[542] نعماني، غيبة، ص 319؛ بحارالانوار، ج 52، ص 365.

[543] نعماني، غيبة، ص 318؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364.

[544] نعماني، غيبة، ص 318؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364.

[545] الارشاد، ص 365؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 265؛ نورالثقلين، ج 5، ص 27؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 265.

[546] مجمع البحرين، ج 6، ص 111.

[547] بحارالانوار، ج 52، ص 352.

[548] حيره، شهري در يك

فرسنگي كوفه بود كه در زمان ساسانيان در آن جا ملوك لخمي سلطنت داشتند و دست نشانده ايران بودند. خسرو پرويز در سال 602 م. اين سلسله را منقرض و حاكم براي آن تعيين كرد. بعد از آن كه حيره به دست مسلمانان افتاد، به علت بناي كوفه تنزل يافت و قبل از قرن دهم م. و قرن چهارم ه. به كلي از ميان رفت؛ فرهنگ فارسي معين، ج 5، ص 470.

[549] التهذيب، ج 3، ص 253؛ كافي، ج 4، ص 427؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 525؛ وسائل الشيعه، ج 9، ص 412؛ مرآةالعقول، ج 18، ص 58؛ ملاذ الاخيار، ج 5، ص 478؛ بحارالانوار، ج 52، ص 375.

[550] احقاق الحق، ج 13، ص 312.

[551] الارشاد، ص 362؛ طوسي، غيبة، ص 295؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 537؛ وافي، ج 2، ص 112؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330، 337.

[552] عقد الدرر، ص 159.

[553] طوسي، غيبة، ص 295؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 537؛ وافي، ج 2، ص 112؛ بحارالانوار، ج 52، ص 337.330.

[554] وافي، ج 2، ص 113، به نقل از: فتوحات مكّيه.

[555] خصال، ج 2، ص 254، ح 1051.

[556] عبدالرزاق، مصنّف، ج 11، ص 402؛ ابن حمّاد، فتن، ص 162؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 152.

[557] منن الرحمن، ج 2، ص 42؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 524؛ به نقل از: اميرالمؤمنين (ع).

[558] ابن طاووس، ملاحم، ص 71؛ احقاق الحق، ج 13، ص 186؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 27.

[559] احمد، مسند، ج 3، ص 37، 52؛ جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 34؛ احقاق الحق، ج 13، ص 146.

[560] كافي، ج 1، ص 25؛ خرائج، ج 2، ص 840؛ كمال الدين، ج 2، ص 675.

[561] بحارالانوار، ج 52، ص 336.

[562] عقد الدرر، ص 152؛ احقاق الحق، ج 13، ص 116؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 448، 495.

[563] كمال الدين، ج 2، ص 653؛ دلائل الامامه، ص 243؛ كامل الزيارات، ص 119.

[564] مسلم، صحيح، ج 2، ص 701؛ ترمذي، صحيح، ج 34، ص 493؛ ابويعلي، مسند، ج 11، ص 32؛ جامع الاصول، ج 11، ص 38.

[565] ابن طاووس، ملاحم، ص 97.

[566] ابن حمّاد، فتن، ص 99؛ متقي هندي، برهان، ص 78؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 70؛

ر. ك: عقدالدرر، ص 156؛ القول المختصر، ص 19؛ سفاريني، لوائح، ج 2، ص 12؛ طوسي، غيبة، ص 274؛ خرائج، ج 3، ص 1149؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 514؛ بحارالانوار، ج 52، ص 290.

[567] بحارالانوار، ج 1، ص 61؛ بيهقي، سنن، ج 9، ص 180.

[568] صدوق، خصال، باب 400، ص 255؛ الامامة و التبصره، ص 131؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 494؛ بحارالانوار، ج 52، ص 316.

[569] ينابيع المودّه، ص 422؛ المحجّه، ص 425؛ احقاق الحق، ج 13، ص 341.

[570] عبدالرزاق، مصنّف، ج 11، ص 401؛ ر. ك: احمد، مسند، ج 2، ص 437، 438؛ ابن حمّاد، فتن، ص 162.

[571] اختصاص، ص 208؛ بحارالانوار، ج 52، ص 304.

[572] طيالسي، مسند، ج 10، ص 335؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 152.

[573] ابن طاووس، ملاحم، ص 97.

[574] الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 77؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 70 و در ص 63، با اندكي تفاوت؛ احقاق الحق، ج 13، ص 154.

[575] المعجم الكبير، ج 8، ص 179.

[576] المعجم الكبير، ج 4، ص 72؛ جامع الاصول، ج 7، ص 286؛ بيهقي، سنن، ج 9، ص 180.

[577] عياشي، تفسير، ج 2، ص 62؛ نعماني، غيبة، ص 283؛ تفسير برهان، ج 1، ص 369؛ بحارالانوار، ج 52، ص 345؛ ينابيع المودّه، ص 423؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 380.

[578] مفيد، اختصاص، ص 20؛ عياشي، تفسير، ج 1، ص 64؛ نعماني، غيبة، ص 149؛ بحارالانوار، ج 52، ص 144؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 557؛ در بحارالانوار، «ينصر المظلوم» به جاي «ينصف المظلوم» آمده است؛ ر. ك: الفائق، ج 4، ص 100.

[579] سباء (34) آيه 18.

[580] آل عمران (3) آيه 97.

[581] علل الشرائع، ج 1، ص 83؛ نورالثقلين، ج 3، ص 332؛ تفسير برهان، ج 3، ص 212؛ بحارالانوار، ج 52، ص 314.

[582] ابن حمّاد، فتن، ص 98؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 69؛ عقدالدرر، ص 151؛ القول المختصر، ص 21.

[583] فردوس الاخبار، ج 3، ص 491.

[584] اثبات الهداة، ج 3، ص 55، به نقل از: عياشي، تفسير، و به نقل از: روضة الواعظين، ص 266، امام بيست و هفت نفر را ازپشت كعبه بيرون مي آورد.

[585] ابن طاووس، ملاحم، ص 202؛ دلائل الامامه، ص 307، با اندكي تفاوت.

[586] دلائل الامامه، ص 249؛ بحارالانوار، ج 52، ص 365.

[587] نعماني، غيبة، ص 319؛ دلائل الامامه، ص 249؛

اثبات الهداة، ج 3، ص 573؛ بحارالانوار، ج 52، ص 365 و ج 53، ص 91.

[588] عياشي، تفسير، ج 1، ص 64؛ بحارالانوار، ج 52، ص 224.

[589] روضةالواعظين، ص 266؛ بصائر الدرجات، ج 5، ص 259.

[590] ابن حمّاد، فتن، ص 98؛ عقدالدرر، ص 36؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 68؛ القول المختصر، ص 52.

[591] اعراف (7) آيه 95.

[592] علل الشرائع، ص 161؛ نعماني، غيبه، ص 237؛ عقد الدرر، ص 39؛ بحارالانوار، ج 52، ص 390؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 497.

[593] ابن حمّاد، فتن، ص 98؛ ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 15، ص 196؛ احمد، مسند، ج 3، ص 5؛ ابن بطريق، عمده، ص 424.

[594] شافعي، بيان، ص 124، احقاق الحق، ج 13، ص 248؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 207.

[595] ابي داود، سنن، ج 4، ص 108.

[596] ابن طاووس، ملاحم، ص 69.

[597] عبدالرزاق، مصنّف، ج 11 ص 372؛ ابن بطريق، عمده، ص 424؛ الصواعق المحرقه، ص 164؛ بغوي، مصابيح السنه، ج 2، ص 139؛ شافعي، بيان، ص 122؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 69.

[598] كافي، ج 5، ص 285؛ التهذيب، ج 7، ص 149.

[599] نعماني، غيبة، ص 237؛ بحارالانوار، ج 51، ص 29.

[600] ابن طاووس، ملاحم، ص 70؛ بحارالانوار، ص 379؛ ر. ك: احمد، مسند، ج 3، ص 21؛ احقاق الحق، ج 13، ص 55.

[601] عقد الدرر، ص 166؛ المستجاد، ص 58، در روايت چنين آمده است: «يطاف بالمال في الحواء؛ مال را در خانه هاي محلّه مي گردانند». حواء = خانه هاي نزديك به هم و در يك محلّه را مي گويند.

[602] حاكم، مستدرك، ج 4، ص 558؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 214.

[603] مفيد، ارشاد، ص 363؛ بحارالانوار، ج 52، ص 337.

[604] مفيد، ارشاد، ص 344؛ المستجاد، ص 509؛ بحارالانوار، ج 52، ص 339؛ ر. ك: احمد، مسند، ج 2، ص 53، 272، 313 و ج 3، ص 5؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 314؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 496.

[605] بحارالانوار، ج 52، ص 345.

[606] نعماني، غيبة، ص 238؛ حلية الابرار، ج 2، ص 642؛ بحارالانوار، ج 52، ص 390؛ ر. ك: بحارالانوار، ج 52، ص 352؛ ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 3، ص 111؛ احمد، مسند، ج 4، ص 306؛ بخاري، صحيح، ج 2، ص 135؛ مسلم، صحيح، ج 2، ص 70.

[607] طوسي، غيبة، ص 114؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 502؛ بحارالانوار، ج 51، ص 75.

[608] عياشي، تفسير،

ج 1، ص 64؛ بحارالانوار، ج 52، ص 224.

[609] ابن حمّاد، فتن، ص 83؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 67؛ متقي هندي، برهان، ص 118.

[610] عقد الدرر، ص 167.

[611] ابن طاووس، ملاحم، ص 68؛ عقد الدرر، ص 227.

[612] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 168.

[613] كمال الدين، ج 1، ص 331؛ الفصول المهمّه، ص 284؛ اسعاف الراغبين، ص 152؛ وافي، ج 2، ص 112؛ نورالثقلين، ج 2، ص 212؛ احقاق الحق، ج 13، ص 342.

[614] مفيد، ارشاد، ص 362؛ طوسي، غيبة، ص 280؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 263؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 262؛ اعلام الوري، ص 430؛ المستجاد، ص 580؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 253؛ بحارالانوار، ج 52، ص 331 و ج 97، ص 385.

[615] طوسي، غيبة، ص 295؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330، 337 و ج 97، ص 385؛ در ارشاد مفيد چنين آمده است: «اتصلت بيوت أهل الكوفة بنهري كربلا»؛ ر. ك: روضة الواعظين، ج 2، ص 264؛ اعلام الوري، ص 434؛ خرائج، ج 3، ص 1176؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 251؛ المحجّه، ص 184.

[616] هر ذراع بين پنجاه تا هفتاد سانتيمتر است؛ المنجد.

[617] التهذيب، ج 3، ص 253؛ ملاذ الاخيار، ج 5، ص 478؛ بحارالانوار، ج 52، ص 374.

[618] مفيد، ارشاد، ص 365؛ بحارالانوار، ج 52، ص 339.

[619] التهذيب، ج 10، ص 314؛ وسائل الشيعه، ج 19، ص 181؛ ملاذ الاخيار، ج 16، ص 685؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 455.

[620] مجمع الزوائد، ج 7، ص 317؛ احقاق الحق، ج 13، ص 139.

[621] عقد الدرر، ص 169؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 71 و 141.

[622] المطالب العاليه، ج 4، ص 242؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 139؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 524؛ احقاق الحق، ج 19، ص 655؛ ر. ك: احمد، مسند، ج 2، ص 262؛ بحارالانوار، ج 52، ص 345؛ احقاق الحق، ج 19، ص 169، 663.

[623] منن الرحمن، ج 2، ص 42.

[624] بحارالانوار، ج 52، ص 337؛ وافي، ج 2، ص 113.

[625] احقاق الحق، ج 13، ص 169.

[626] عقد الدرر، ص 84.

[627] مفيد، اختصاص، ص 208؛ بحارالانوار، ج 52، ص 304.

[628] فردوس الاخبار، ج 3، ص 24.

[629] ابن طاووس، ملاحم، ص 141؛ ر. ك: طوسي، غيبة، ص 115؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 504.

[630] ابن طاووس، ملاحم، ص 152؛ ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1359؛ ابن حمّاد، فتن، ص 162؛ عبدالرزاق، مصنّف،

ج 11، ص 399، با تفاوت.

[631] ابن طاووس، ملاحم، ص 152؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 255، با تفاوت؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج 11، ص 401.

[632] ابن طاووس، ملاحم، ص 152؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 255، با تفاوت؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج 11، ص 401.

[633] بقره (2) آيه 261.

[634] الشيعه و الرجعه، ج 1، ص 167.

[635] مُدّ، پيمانه اي است كه در عراق معادل 18 ليتر؛ فرهنگ فارسي عميد، ص 935.

[636] عقد الدرر، ص 159؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 97؛ القول المختصر، ص 20.

[637] ابن طاووس، ملاحم، ص 125؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 61؛ متقي هندي، برهان، ص 117.

[638] تحف العقول، ص 115؛ بحارالانوار، ج 52، ص 316، 345.

[639] المناقب و المثالب، ص 44؛ احقاق الحق، ج 19، ص 677؛ ر. ك: ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1356؛ حاكم، مستدرك، ج 4، ص 492؛ الدر المنثور، ج 2، ص 244.

[640] تفسير قمي، ج 2، ص 346؛ بحارالانوار، ج 51، ص 49، آيه در سوره الرحمن آيه 64 است.

[641] كافي، ج 5، ص 260؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 158؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 193؛ التهذيب، ج 6، ص 384.

[642] التهذيب، ج 6، ص 384.

[643] حاكم، مستدرك، ج 4، ص 558؛ عقدالدرر، ص 144؛ متقي هندي، برهان، ص 84؛ كشف الغمّه، ج 3، ص 260؛ احقاق الحق، ج 13، ص 215، بحارالانوار، ج 51، ص 81؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 214.

[644] جامع الاحاديث، ج 8، ص 77؛ احقاق الحق، ج 13، ص 215 و ج 19، ص 681.

[645] ابن حمّاد، فتن، ص 148.

[646] ابن قتيبه، عيون الاخبار، ج 1، ص 12.

[647] ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 15، ص 142؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 354؛ متقي هندي، برهان، ص 193.

[648] فردوس الاخبار، ج 4، ص 298.

[649] احمد، مسند، ج 3، ص 64؛ فردوس الاخبار، ج 5، ص 434.

[650] فرهنگ عميد، ج 2، ص 688.

[651] المعجم الكبير، ج 7، ص 59.

[652] مفيد، ارشاد، ص 359؛ نعماني، غيبة، ص 277؛ طوسي، غيبة، ص 267؛ اعلام الوري، ص 427؛ خرائج، ج 3، ص 1152؛ صراط المستقيم، ص 249؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211؛ الزام الناصب، ج 2، ص 147.

[653] بحارالانوار، ج 52، ص 313؛ ابن اثير، نهايه، ج 1، ص 187.

[654] بحارالانوار، ج 52، ص 269، به نقل از: الامامة و التبصره؛ الزام الناصب، ج 2، ص 125.

[655] بيان الائمه، ج 1، ص 102.

[656] ابن طاووس،

ملاحم، ص 97.

[657] عقد الدرر، ص 159؛ القول المختصر، ص 20.

[658] مفيد، ارشاد، ص 363؛ المستجاد، ص 509؛ بحارالانوار، ج 52، ص 337؛ وافي، ج 2، ص 113.

[659] نعماني، غيبة، ص 317؛ صدوق، خصال، ج 2، ص 541؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 295؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 261؛ بحارالانوار، ج 52، ص 317.

[660] من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 234؛ مفيد، ارشاد، ص 365؛ طوسي، غيبة، ص 283؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 264؛ اعلا الوري، ص 432؛ الفصول المهّمه، ص 302؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 452؛ بحارالانوار، ج 52، ص 333.

[661] خرائج، ج 2، ص 489؛ بحارالانوار، ج 53، ص 62.

[662] دوحة الانوار، ص 133؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 171.

[663] نعماني، غيبة، ص 317؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 493.

[664] نعماني، غيبة، ص 317؛ صدوق، خصال، ج 2، ص 541؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 295؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 261؛ بحارالانوار، ج 52، ص 335؛ به نقل از: خرائج.

[665] صدوق، خصال، ص 507.

[666] كفاية الاثر، ص 226؛ بحارالانوار، ج 27، ص 217.

[667] اسراء (17) آيه 6.

[668] كافي، ج 8، ص 206؛ تأويل الآيات الظاهره، ج 1، ص 278 و ج 2، ص 762، مختصر البصائر، ص 48؛ تفسير برهان، ج 2، ص 401؛ بحارالانوار، ج 53، ص 13 و ج 51، ص 56.

[669] ابن حمّاد، فتن، ص 104؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 184؛ متقي هندي، برهان، ص 163.

[670] ابن حمّاد، فتن، ص 99؛ عقد الدرر، ص 147؛ متقي هندي، برهان، ص 157.

[671] عقد الدرر، ص 149.

[672] الزام الناصب، ص 190؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص 881.

[673] درباره رجعت امام حسين (ع) به كتاب ستاره درخشان نوشته مرحوم آية اللَّه والد مراجعه شود.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109